اشلی وید
در ۲۰ نوامبر ۲۰۱۵ انجلیک ساتون به دوستش اشلی وید سر زد تا هدیه عروسیش را بگیرد. اما اشلی به جای هدیه عروسی، خرخره او را برید تا نتواند جیغ بکشد و سپس شکمش را پاره کرد تا نوزادش را بدزدد. سپس با نامزد خود اندرو پریلوو تماس گرفت و به او گفت که بچهدار شده است. همچنین به او گفت که فکر میکند کسی را کشته است. اندرو فورا به خانه او رفت و آپارتمانش را پر از خون یافت و جسد ساتون را دید که گوشهای افتاده است. اندرو در حالی که نوزاد را در آغوش گرفته بود بیرون رفت و منتظر پلیس ماند. نوزاد از این حمله جان سالم به در برد، اما چاقو ران راستش را زخمی کرده بود.
وید ابتدا ادعا میکرد که بچه مال اوست. اما بعد اعتراف کرد که او را از رحم مادر واقعیش دزدیده است. او به نامزد خود گفته بود باردار است و او هم باور کرده بود، چون شکمش بزرگ شده بود. این اولین بار نبود که وید وانمود به زایمان میکرد. او در سال ۲۰۱۳ هم چنین ادعایی کرده بود و میگفت بچه چند روز بعد مرده است.
کورینا رابرتز
در سال ۲۰۰۹ «کورینا رابرتز» با نامزدش یان شوبین تماس گرفت و به او گفت در خانه و در حال زایمان است. شوبین رسید و کورینا وانمود کرد بچه دار شده، اما بچه بی جان به نظر میرسید. اورژانس رسید و مادر و نوزاد را به بیمارستان برد و در آنجا مشخص شد که بچه مرده و کورینا اصلا زایمان نکرده است. کارکنان بیمارستان با پلیس تماس گرفتند. پلیس پس از جستجوی خانه کورینا جسد هتر اسنیولی را پیدا کرد که مادر واقعی نوزاد بود.
کورینا او را کشته و بچه را از رحمش در آورده بود. کورینا و هتر وقتی با هم آشنا شدند که هتر مشغول خریدن لباس بچه بود. کورینا به هتر گفت میتواند تعدادی لباس بچه به او بدهد، اما وقتی هتر برای گرفتن لباسها آمد او را کشت. او چند بار به سر هتر ضربه زد و سپس شکمش را با تیغ برید و جنین را برداشت. قرار بود نام این بچه جان استفان باشد، اما حتی یک بار هم خارج از رحم مادرش نفس نکشید. کورینا چند ماه پیش از قتل به همه گفته بود باردار است، حتی شیرخشک و مجلات کودک و یک کالسکه خرید تا ظاهر را حفظ کند. او محکوم به حبس ابد بدون عفو مشروط شد.
جورجیا تن
جورجیا تن دزد مشهور بچه بود که بین سالهای ۱۹۲۴ و ۱۹۵۰ در آمریکا کسب و کار پر رونقی از تجارت بچه راه انداخته بود. بیشتر فعالیتهای او در لس آنجلس و نیویورک بود. او بچهها را از زوجهای فقیر یا مادران تنها به بهانه مراقبت میگرفت. گاهی اوقات بچههای بیمار را با وعده پرستاری از مادرشان میگرفت و بعد به آنها میگفت فرزندشان مرده است. او حتی از پرستاران و زنانی استفاده میکرد که خودشان را به جای پرستار جا بزنند و بچهها را از اتاق زایمان بدزدند. وقتی مادران بیدار میشدند به آنها گفته میشد فرزندشان مرده و دفن شده، چون والدین فقیر بودند و توان پرداخت مخارج دفن را نداشتند. هم چنین در روزنامهها تبلیغات میکرد که دختران جوانی که مشکل دارند با او تماس بگیرند و اطلاعاتی درباره زنان بچه داری که مرده اند پیدا میکرد. بسیاری از بچه هایی که او میدزدید میمردند، اما هیچکس تعداد واقعی آنها را نمیداند، چون او هیچ مدرکی نگه نمیداشت. فعالیتهای او تا اواخر دهه ۱۹۴۰ بررسی شد، اما در سال ۱۹۵۰ منتشر شد. او چند روز بعد از انتشار اولین گزارشها درباره فعالیتش در اثر سرطان مرد.
گلوریا ویلیامز
الکسیس مانیگو وقتی فهمید مادر ۵۱ ساله اش به جرم آدمربایی دستگیر شده شوکه شد. شواهد نشان میدهد که الکسیس یک سال پیش متوجه این حقیقت شده، اما نمیخواسته مادرش به دردسر بیفتد. ظاهرا ویلیامز در سال ۱۹۹۸ وانمود کرده پرستار است و نوزادی را از بیمارستان دزدیده که تنها ۸ ساعت از به دنیا آمدنش میگذشته است و او را مثل دختر خودش بزرگ کرده است. با وجود تحقیقات و جستجوهای گستردهای که پلیس در آن سال داشت، نوزاد هرگز پیدا نشد. مادر واقعی الکسیس همیشه معتقد بود که دخترش زنده پیدا خواهد شد و هر سال تولدش یک قطعه کیک برای او در فریزر نگه میداشت.
اریکا جیسلا میراندادر ۱۹ دسامبر ۲۰۱۷ اریکا وارد خانه کارولینا فلورس شد و پس از کشتنش با نوزاد شش هفتهای او فرار کرد. اریکا قبل از قتل باردار بوده و قرار بوده در ژانویه زایمان کند، اما فرزندش سقط شده و به هیچکس این را نگفته بود. او همچنان وانمود میکرد باردار است تا اینکه فلورس را کشت و نوزادش را دزدید و به همه گفت دختر خودش به دنیا آمده است. پلیس و افبیآی رد نوزاد گمشده را در خانه اریکا پیدا کردند.
زن ناشناس
در آوریل ۱۹۹۷ یک نفر یک نوزاد سه روزهای به نام زفانی را از آغوش مادر خوابش در بیمارستان آفریقای جنوبی دزدید. شاهدان ادعا میکنند که زن ناشناس را دیدهاند که مثل پرستارها لباس پوشیده بوده است. حتی وقتی این زن بازداشت شد هویتش برای حفاظت از زفانی ناشناس ماند. او نام دیگری برای نوزاد گذاشته بود و او را مثل دختر خودش بزرگ کرده بود.
بعدها زفانی و خواهر واقعیش تصادفا به یک مدرسه رفتند و سایر دانش آموزان متوجه شباهت بین آنها شدند. آزمایش DNA نشان داد که آنها واقعا خواهر هستند. زن ناشناس دزدیدن زفانی را انکار کرد. او ادعا میکرد بعد از سقط شدن جنینش به دنبال کودکی بوده که بتواند به فرزندی قبول کند و زفانی را زنی در ازای پول به او داده است. او درباره سقط جنین به شوهرش چیزی نگفته بود و وانمود کرد زفانی دختر واقعیشان است. قاضی حرفهای او را باور نکرد.
لیندا کارتی
در ۱۶ مه ۲۰۰۱ لیندا کارتی به همراه سه مرد وارد خانه جوآنا رودریگز شدند و او و نوزاد سه روزه اش را ربودند. مجرمان به دو نفر دیگر که در خانه بودند حمله کردند و قبل از فرار آنها را بستند.
سپس جوآنا را هم بستند و داخل صندوق عقب انداخته و خفه اش کردند. یکی از آدم ربایان لیندا کارتی بود که همسایه جوآنا بود. او هرگونه دخالت در آدم ربایی و قتل را انکار کرد. گرچه او بود که پلیس را به سمت خودرویی که جسد جوآنا در آن بود هدایت کرد. با این وجود محکوم به مرگ شد در حالی که سه مرد دیگر به زندان محکوم شدند. او نوزاد را دزدیده بود چون قبلا چند بار جنینش سقط شده بود.
در کل جای تاسف داره
در کل جای تاسف داره
اصلا نمیشه ب کسی اعتماد کرد
اصلا نمیشه ب کسی اعتماد کرد