به گزارش خبرنگار حوزه تحولات منطقه گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛ قطار بیداری اسلامی در سال 2011 در ایستگاه بحرین متوقف شد؛ همه دنیا انقلاب مردم بحرین را از اعتراضها در میدان لولوء میشناسند همان میدانی که توسط حکام مزدور بحرین تخریب شد، انقلابی که در همان روزهای اولیه توسط حکام آلخلیفه و آلسعود به خاک و خون کشیده شد؛ اما روز به روز قدرت بیشتری گرفت و خاندان آل خلیفه از همان ابتدا درصدد بود اعتراضها را به مسائل اقتصادی ربط دهد، در حالی که معترضان خواستار آزادی های سیاسی و عدالت اجتماعی بودند.
اعتراضهای مردم بحرین از زمان انحلال پارلمان و اعمال مستبدانه عیسی بن سلمان حاکم پیشین این کشور شروع شد. با روی کار آمدن حمد بن عیسی فرزند عیسی بن سلمان اعتراضها همچنان ادامه داشت، اما وی با انجام اصلاحاتی موج اعتراضها را کم کرد و سعی در خاموش کردن اعتراضها داشت، به همین منظور با تدوین قانون اساسی و به رای گذاشتن آن توانست تا حدودی این کار را انجام دهد.
پس از مدتی مردم بحرین با مشاهده اینکه نه تنها اصلاحاتی صورت نگرفته، بلکه بر شدت استبداد نیز افزوده شده است، دست به قیامی سراسری زدند؛ گرچه بیشترین جمعیت بحرین را شیعیان تشکیل میدهند اما آنها نسبت به کمبود مشارکت در فعالیت های سیاسی و حضور در صحنه سیاسی بحرین معترض هستند به گونهای که شیعیان تنها 18 کرسی از 40 کرسی پارلمان را با وجود جمعیت بیشتر در اختیار دارند و در برخی از منصبها نیز مانند وزیر خارجه و یا وزیر دفاع حق حضور ندارند.
اما قیام مردم بحرین فقط منحصر به شیعیان این کشور نیست و اهل تسنن بحرین نیز در آن شرکت داشته و نسبت به وضع موجود معترض هستند، پس باید گفت قیام مردم بحرین یک قیام سراسری علیه استبداد آل خلیفه است، زیرا هیچ قانونی در مقابل پادشاه معتبر نیست و قدرت حاکم به قدری است که می تواند پارلمان را منحل کند و حتی برای کشور قانون بنویسد؛ اما نکته جالب این اعتراضها که آتش خشم مردم را شعلهورتر میکند، تردید مردم نسبت به اصالت حکام بحرین است، چرا که گفته میشود خاندان آلخلیفه در اصل اهل کویت هستند و از آنجا به بحرین مهاجرت کرده اند.
حکام آل خلیفه با قومی نشان دادن اعتراضها و اینکه این شلوغیها نوعی نزاع بین شیعه و سنی است سعی بر حمایتشدن از طرف کشورها و مردم سنی منطقه دارند، همچنین آنها با طرح این موضوع به دنبال آن هستند تا در جوامع بین المللی بر استبداد حاکم بر ملت بحرین اعم از شیعی و سنی سرپوش گذاشته و این اعتراضات را دعوای بین سنی و شیعه نشان دهند، چرا که این خاندان نیز در رهرویی از اربابان خود همانند آلسعود، آمریکا و انگلیس سعی بر ایجاد اختلاف بین مذاهب اسلامی دارند، اما موفق نشدند و مردم بحرین متحد با یکدیگر در برابر استبداد این خاندان ایستاده اند.
در اعتراضات مردم بحرین، علمای این کشور اعم از شیعه و سنی حضور پررنگی داشته اند، اما در بین آنها نام آیت الله شیخ عیسی قاسم برجستهتر از سایرین است؛ این روحانی برجسته شیعه بحرینی مورد احترام تمام گروه های معترض در بحرین است و نقش به سزایی در اعتراضات ملت بحرین داشته، اما از آنجایی که همواره سیاست حکام بحرینی سرکوب اعتراضها بوده این عالم برجسته بحرینی نیز اکنون مورد اذیت و آزار دژخیمان آل خلیفه قرار دارد. محبوبیت شیخ عیسی قاسم به حدی است که وی را در میان تمام مذاهب موجود در بحرین بعنوان رهبر انقلاب بحرین میشناسند.
نقش آلسعود در بحران بحرین بسیار برجستهتر از حد معمول بوده و حمایت های خاندان سعودی موجب گستاختر شدن آل خلیفه شده است. سعودیهایی که در متزلزلترین شرایط خود از لحاظ انسجام درونی هستند و هنوز هم در عوامیه و قطیف مردم را سرکوب میکنند، به فکر درست کردن اوضاع بحرین افتادهاند. نکته جالب ماجرا در سیاست امروز دنیا این است که کشورهایی که از درون اوضاع بحرانی دارند مثل عربستان و ایالات متحده آمریکا، حالا به دایهای مهربانتر از مادر برای کشورهای غرب آسیا تبدیل شدهاند!
عربستان سعودی در حمایتهای سیاسی و البته نظامی و فرستادن نیرو برای سرکوب مردم بحرین نقش بسیار پررنگی دارد؛ آلسعود به دو دلیل عمده خواستار سرکوب مردم بحرین است؛ اول آنکه عربستان سعودی آرمان های انقلاب مردم بحرین را مطابق آرمان های انقلاب اسلامی ایران میبیند و از ترس آنکه کشوری همانند جمهوری اسلامی ایران دوباره در مقابل او قد علم کند به سرکوب وحشیانه ملت بحرین میپردازد، دلیل دوم، ترس عربستان از کشیده شدن اعتراضها به داخل این کشور است و خاندان سعودی میترسند زمام استبدادی خودشان از دست برود، اعتراضهایی که در مناطق شرقی عربستان بصورت گسترده وجود دارد که بایکوت شدید خبری هم میشود.
آیتالله شیخ عیسی قاسم در سال 1938 در منطقه الدراز بحرین متولد شد؛ این عالم برجسته بحرینی در سال 1964 برای تحصیل علوم دینی به نجف اشرف سفر کرد. در سال 1972 از شیخ عیسی قاسم خواسته شد به بحرین بازگشته و در نوشتن قانون اساسی و ایجاد پارلمان مردمی و تشکیل سه قوه شرکت نماید؛ وی از اعضای فعال پارلمان بحرین در سال 1973 بود، اما این پارلمان در سال 1975 منحل شد. رهبر انقلاب بحرین در سال 1992 برای تکمیل تحصیلات حوزوی خود به قم سفر کرد و در سال 2001 به بحرین بازگشت.
وی در سال 2011 با شروع اعتراضات مردمی بحرین دوشادوش آنها به مقابله با استبداد حکام آل خلیفه ایستاد. سخنرانی های این عالم شیعی نقش به سزایی در تعیین خط انقلاب مردم بحرین داشت؛ اما محبوبیت این عالم برجسته زمانی به رخ آلخلیفه و آلسعود کشیده شد که پس از آن که حمد بن عیسی حاکم مستبد بحرین معترضان را تعدادی خرابکار خواند، آیتالله عیسی قاسم مردم را به حضور و راهپیمایی دعوت کرد.
راهپیمایی "لبیک یا بحرین" بزرگترین راهپیمایی مردم این کشور در سال های گذشته بود که مردم بحرین با همه ادیان و مذاهب به نامه آیتالله قاسم واکنش مثبت نشان دادند. در برههای دیگر طی نامه توهین آمیزی که وزارت دادگستری بحرین برای شیخ عیسی قاسم نوشت، مردم این کشور نماز جمعه را در سراسر بحرین تعطیل کرده و تنها نماز شیخ عیسی قاسم با حضور گسترده برگزار شد.
رهبر شیعیان بحرین در طول سالهای اعتراض، آزارهای بسیار زیادی از جانب حکام بحرینی متحمل شد؛ در سال 2013 نیروهای حکام بحرینی به منزل شیخ عیسی قاسم حمله کردند که یک سال بعد یعنی در سال 2014 نیروهای امنیتی دوباره با حمله به منزل آیت الله عیسی قاسم لوازم منزل این عالم بحرینی را تخریب کردند.
دژخیمان آل خلیفه در آخرین یورش خود به منزل رهبر شعیان بحرین در خرداد ماه امسال این عالم برجسته را زندانی کرده و وی را حصر خانگی کردند و نیروهای امنیتی بحرین در اطراف منزل آیت الله عیسی قاسم تدابیر امنیتی شدیدی را مستقر نمودند، اما مردم در حمایت از رهبر خود، علیه این اقدام آل خلیفه تظاهرات های گسترده ای انجام دادند.
شیخ عیسی قاسم به علت کهولت سن دچار بیماری قلبی است و پس از آخرین حبس خانگی، آل خلیفه اجازه مراجعه به بیمارستان به رهبر شیعیان را نداد. پس از اعتراضهای بسیار زیاد مردم بحرین و حتی مقامهای دولتی سایر کشورها سرانجام رژیم خلیفه از موضع ناحق خود کوتاه آمد و آیت الله عیسی قاسم توانست به بیمارستان مراجعه کند، اما بلافاصله بعد از معاینه در بیمارستان دوباره حبس خانگی شد.
جدیدترین جنایت آل خلیفه علیه رهبر انقلاب بحرین، حکم دادگاه تجدید نظر در مورد آینده وی بود. معمولا دادگاههای تجدیدنظر یا همان استیناف حکم اولیه صادر شده را کمی تخفیف میدهند، اما در اقدامی از پیش تعیین شده، دادگاه فرمایشی آلخلیفه حکم اولیه این عالم برجسته شیعی مبنی بر حبس را تایید و سلب تابعیت بحرین را نیز به حکم نخست اضافه و این جنایت را به جنایات های پیشین خود اضافه کرد.
جنایات حکام بحرینی تنها علیه شیخ عیسی قاسم ختم نمیشود، بلکه این خاندان جنایتکار علیه بسیاری از انقلابیون در دادگاه های فرمایشی خود حکم صادر کرده است و بسیاری را نیز به شهادت رسانده اند؛ شهدایی که در میان آنها زن، مرد، پیر، جوان و حتی کودک نیز وجود دارد درست مثل شهدای مظلوم غزه. وجه مشترک این شهادتها افکار آمریکایی و صهیونیستی است که توان دیدن قد کشیدن انقلابهای منطقه را ندارند، زیرا 40 سال پیش این تجربه تلخشان را با گوشت و استخوان خود در ایران حس کردند.
آنچه که روشن است اینکه آمریکاییها در تمام نقاط دنیا، به حذف فیزیکی مخالفان سرسخت خود به وسیله اذنابشان روی آوردهاند. روزگاری سید عباس موسوی در لبنان و اکنون شیخ زکزاکی در نیجریه، شیخ حسن شحاته در مصر و شیخ عیسی قاسم و شیخ علی سلمان در بحرین؛ فارغ از اینکه افراد نمیمانند، بلکه تفکرها میمانند آن هم از نوع انقلابی.
انتهای پیام/