به گزارش خبرنگار سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، انقلابیون بسیاری در تاریخ بودهاند که نامشان با تضاد و تناقض گره خورده است. افرادی که با آرمانهای والایی چون عدالت و مقابله با استبداد، مشت گره کرده و حکومتهای فاسدشان را سرنگون کردند تا به آرمانشهر رویایی خود برسند.
لنین و استالین را شاید بتوان از بارزترین این رهبران دانست که با هدف مقابله با سیستم پادشاهی روسیه انقلاب کرده و پس از پیروزی، خودشان ساکن همان کاخهای تزار پیشین شدند و اندک اندک چنان فاصله ای از مردمشان گرفتند که دیری نپایید تا هیچ نام و نشانی از اهدافشان نماند.
اما رهبرانی بودند که نه تنها به آرمانهای عزت مدارانه و حق طلبانه برای کشورشان رسیدند، بلکه خود تبدیل به نمادی برای جنبشهای ضد استعماری در سراسر جهان بدل شدند. مهاتما گاندی رهبر فقید جنبش ضد استعماری هند از جمله همین افراد بود.
نام کامل وی مهانداس کارامچاند گاندی است. هر چند همگان او را با نام مهاتما گاندی میشناسند اما این لقبی است که ابتدا مردم هند و سپس سراسر جهان گاندی را با آن شناختند. مهاتما در زبان هندی به معنای روح بزرگ است علیرغم اینکه گاندی هیچگاه موافق این لقب یا هر عنوان دیگری برای خودش نبود، اما افکار و عقاید او موجب شده بود مهاتما برازندهترین نام برای وی باشد.
گاندی در 2 اکتبر 1869 مصادف با 10 مهر 1248 در پوربندر هند به دنیا آمد. وی به پیروی از خانوادهاش به مذهب جائین گجرات گروید. آئینی که هدفش رسیدن به رستگاری از طریق زندگی بدون آزار به هرگونه جانداریست. به تبع پیروی از این آئین گاندی گوشت مصرف نمیکرد و اغلب اوقات روزه بود. اوی در سن 13 سالگی ازدواج کرد و سپس در 19 سالگی با چهارفرزند راهی انگلیس شد تا تحصیلات دانشگاهی در رشته حقوق را آغاز کند.
گاندی در 24 سالگی به آفریقای جنوبی رفت و فعالیت روزنامهنگاری و وکالت را در آنجا آغاز کرد. در این دوران با مشاهده تبعیض نزادی بین سفیدپوستان مهاجر و سیاهپوستان بومی جرقههای مبارزه با ظلم و بی عدالتی استعمارگران در وی زده شد. او با خشم برافروخته از تبعیض حاکم بر آفریقا، جنبش صلحجویانه مبارزه با استعمار را آغاز و رهبری کرد. وی پس از چندی دریافت که میتواند با همین روش سیاسی برای آزادی زادگاهش هند، از استعمار انگلیس به نتیجه برسد.
سرانجام مهاتما به هند بازگشت و توانست در سال 1918 رهبری کنگره ملی هند را در دست گیرد. این کنگره، حزبی سیاسی و ملیگرا بود که خواستار وضع قوانین غیر تبعیضانه، صلح بین مذاهب، انحلال نظام قشر بندی اجتماعی و در راس تمامی اهداف آزادی هندوستان بود. رهبری کنگره ملی و جنبش آزادی خواه که در تلاش برای رهایی هند از یوغ استعمار انگلیس بود، گاندی را به چهرهای نمادین و ملی تبدیل کرد. هندیها در کنار مهاتما، لقب "پدر ملت" یا "باپو " را نیز به وی دادند.
یکی از مهترین ویژگیهای گاندی که وی را به چهرهای خاص در بین رهبران سیاسی انقلابها برجسته کرده است، شیوه مبارزه او با نام "نافرمانی مدنی" است که در تلاش است تا بدون هر گونه خونریزی، جنگ و درگیری به اصلاح جامعه پرداخته و جنبش را به اهدافش برساند.
نافرمانی مدنی گاندی توانست با کمترین میزان خشونت و درگیری زنجیرهای استعمار بریتانیا را یک به یک گسسته و هند را به کشوری مستقل تبدیل کند. منش سیاسی وی بر روی چهرههای انقلابی بسیار از شرق تا غرب تاثیر گذار بود.نلسون ماندلا در آفریقا و مارتین لوترکینگ در آمریکا از جمله برجستهترین و وفادارترین چهرههای آزادی خواه به اصول انقلابی گاندی بودند.
مهاتما گاندی در تعریف اصول سیاسی خود چنین میگوید: "من چیز جدیدی ندارم که به دنیا یاد بدهم. حقیقت و ضدخشونت بودن همسن کوهها هستند." همین باور به ظاهر ساده به تهدیدی بزرگ برای استعمارگران جهان بدل شد تا جایی که وینستون چرچیل، نخست وزیر انگلیس را به یکی از سرسختترین مخالفان و دشمنان گاندی تبدیل کرد.
نخستین حرکتی که در هند به رهبری گاندی با تکیه به دیدگاه نافرمانی مدنی شکل گرفت، جنبش عدم همکاری نام داشت. گاندی معتقد بود تنها دلیل تداوم استعمار انگلیس بر هند، همکاری مردم با بریتانیا است. در پی آغاز این جنبش و همراهی میلیونها نفر از هندیها، مردم از مراجعه به ادارات دولتی سر باز زدند، کودکان را به مدارس نفرستاده و مشاغل خود را رها کردند. علیرغم موفقیتهای چشمگیر این حرکت اجتماعی، به دلیل حمله خشونت آمیز گروهی تحت لوای این جنبش به یک کلانتری و کشته شدن 23 افسر پلیس، گاندی پایان این حرکت اجتماعی را اعلام کرد. او اعتقاد داشت این درگیری مخالف اصل جنبش عدم همکاری است که بر پایه اصول غیرخصمانه و صلحجویانه بنا نهاده شده است.
هر چند جنبش عدم همکاری پایان تلخی داشت، اما حرکت بعدی گاندی بسیار موفق و موثر واقع شد. او به همراه 79 نفر در اعتراض به انحصار نمک توسط دولت بریتانیا یک راهپیمایی 400 کیلومتری را از احمدآباد تا ساحل داندی بین روزهای ۱۲ مارس تا ۶ آوریل ۱۹۳۰ آغاز کرد. در طول مسیر به افراد شرکت کننده افزوده شد تا جایی که در ساحل داندی چندین هزار نفر گاندی را همراهی میکردند.
مردم در این راهپیمایی پس از رسیدن به ساحل، نمک مورد نیاز خود را از آب دریا بدون پرداخت مالیات به انگلیسیها تامین کردند تا صدای اعتراض مسالمت آمیز خود را به این قانون که دولت بریتانیا آن را وضع کرده بود به گوش ساکنین کاخ باکینگهام برسانند. البته ناگفته نماند این شیوه اعتراض برای ما ایرانیان نیز آشناست. میرزای شیرازی با صدور فتوایی برای مقابله با استعمار انگلیس، نهضت تنباکو را آغاز کرد.
پس از این جنبش نمادین، تحریم خرید کالاهای انگلیسی نیز توسط گاندی مطرح شد. در دوران که اکثر هندیها بیکار بودند، بیشتر مردم لباسهایی بر تن داشتند که پارچه آن تولید کارگاههای تحت مالکیت انگلیس بود. اگرچه مهاتما تحصیل کرده غرب و دارای مدرک حقوق از انگلستان بود، اما برای حمایت از استقلال کشورش، ساده ترین لباس ممکن را برگزید. لباسی که پارچه آن با نام خادی در هند تهیه میشد. گاندی گفت اگر مردم خودشان لباسهایشان را با چرخ نخ ریسی بدوزند، بهتر از تهیه لباس با پارچه فاستونی انگلیس است. حرکتی که در نهایت چرخ نخ ریسی را به نمادی بر روی پرچم کنگره ملی هند مبدل ساخت. تصویر مشهور گاندی که توسط مارگارت بورک وایت در سال 1946 با نام «روش زندگی Way of Life» به ثبت رسیده است، بیانگر این دیدگاه وی در سبک زندگی و روش مبارزات است.
از ۸ آگوست ۱۹۴۲ گاندی جنبش ملی ترک هند را آغاز کرد. کنگره ملی خواهان ترک دسته جمعی انگلیسیها از خاک هندوستان بودند. بلافاصله پس از آغاز این جنبش، تمامی اعضای کنگره ملی توسط بریتانیا بازداشت شدند. علیرغم اعطای امتیازاتی به هند، مردم این کشور که مصمم بودن استقلالشان را بازپس گیرند، هیچ کدام از موارد را قبول نکردند.
در پی بازتابهای جهانی این اقدامات، انگلیس مجبور به مذاکره شد و در ۱۵ آگوست سال ۱۹۴۷ هند توانست استقلال خود را از بریتانیا باز گیرد. هر چند خباثت استعمار پیر مانع از آن شد که شیرینی این پیروزی به طور کامل بر کام مردم هندوستان بنشید. انگلستان در ۳ ژوئن سال ۱۹۴۷ لایحه تقسیم"هند بریتانیا" به دو کشور "هند" و "پاکستان" را امضا و در ۱۴ آگوست ۱۹۴۷ آن را اجرا نمودند. در پی این اقدام مسلمانان و هندوهایی که تا چند ماه پیش دوشادوش یکدیگر برای رهایی، مبارزه کرده بودند اکنون محکوم به جدایی شدند. چند تکه کردن کشور و ملتها، ردپایی آشکار از استعمارگران غربی است که بر خاک اکثر مستعمراتشان به جای مانده است.
پس از این جدایی، مهتما گاندی تنها به پیروزی بر استعمار قانع نشد و شروع به اصلاحات در درون جامعه خود کرد. در زمان پیروزی انقلاب، هند جزو معدود کشورهایی بود که هنوز نظام قشر بندی اجتماعی افراد در آن حاکم بود. حقوق شهروندی افراد در هند بر اساس این طبقه بندی تعیین و هر فردی تا پایان عمر بر اساس قشر بندی از پیش تعیین شدهای زندگی میکرد. این سیستم اجتماعی به واسطه فقر اکثر مردم هند موجب تشکیل طبقه ای به نام"نجس" شده بود که تقریبا از تمامی حقوق اولیه شهروندی محروم بوده و در پستترین جایگاه اجتماعی قرار داشت. سرانجام در ماده 15 قانون اساسی هندوستان لغو قشربندی اجتماعی تصویب و یکسان بودن همگی افراد از نظر قانون و حقوق شهروندی اعلام شد.
گاندی پیرو مذهب هندو و آئین جائین بود اما اعتقاد داشت همه ادیان برابرند. دیدگاه وی درباره دین و دیندار چنین بود: "به محض اینکه از مسیر اخلاق منحرف شویم دیگر شخصیت دینی نخواهیم داشت. در دین چیزی وجود ندارد که از چارچوب اخلاق خارج باشد. مثلاً انسان نمیتواند دروغگو و بیرحم باشد و در عین حال مدعی شود خدا را دردرون خویش احساس میکند."
وی همواره از ظلمهای روا شده به مسلمانان در هند رنج برده و مردم هند، علیالخصوص پیروان مذهب هندو را از این کار باز میداشت. شاید مطالعات او در باب دین اسلام به ویژه مذهب تشیع چنین دید وسیع و انسان دوستانهای به وی داده بود. گاندی درباره امام حسین(ع) و تاثیر آن حضرت بر روحیه انقلابی خودش جملات مشهوری دارد که مطالعه چند مورد از آنها بیانگر دید عمیق این انقلابی وارسته نسبت به اسلام و مذهب تشیع است: من برای مردم هند چیز تازه ای نیاوردم، فقط نتیجهای که از مطالعات و تحقیقات درباره تاریخ زندگی قهرمانان کربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملت هند کردم، اگر بخواهیم هند را نجات دهیم، واجب است همه ما راهی را بپیماییم که حسین بن علی(ع) پیمود. من زندگی امام حسین، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خواندهام و توجه کافی به صفحات کربلا کردهام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز شود، بایستی از سرمشق امام حسین(ع) پیروی کند. پیشرفت اسلام، متکی به شمشیر نبوده، بلکه با فداکاری والای حسین(ع) به دست آمده است. من از او یاد گرفتم چطور پیروز شوم در حالی که مظلوم ستمدیده هستم.
اما پایان عمر گاندی با تضادی دراماتیک همراه بود. او به دست مردمی کشته شد که سالها عمر و تلاشش را برای رهایی و رستگاریشان صرف کرده بود. در 30 ژانویه 1947 در حالیکه مهاتمای 78 ساله رهسپار محل همیشگی عبادت و نمازش بود، توسط یک هندوی متعصب به نام ناتورام ویناواک گودس با شلیک سه گلوله کشته شد. دلایل گودس برای ترور گاندی پشتیبانی از مسلمانان و از بین بردن طبقه اجتماعی نجس در جامعه هند بود است. مرگ وی نه تنها ساکنان هند، بلکه بسیاری از مردم و رهبران جهان را در شوک فرو برد. شخصی که همواره برای برقراری صلح و دوستی بین دو دین بزرگ هند یعنی اسلام و هندو تلاش میکرد اکنون توسط یک هندوی تندرو کشته شده بود.
تیتر ماندگار روزنامه هندوستان استاندارد یک روز پس از ترور گاندی گویای تمام ناگفتههای مردم هند از زحمات و تلاشهای این مرد بزرگ است "گاندی جی به دست ملت خودش که به خاطر رستگاریشان زیست، کشته شد. این دومین تصلیب تاریخ دنیا، روز جمعه اتفاق افتاد _ همان روزی که مسیح در یکهزار و نهصد و پانزده سال پیش، به مرگ محکوم شد. پدر، ما را ببخش."
انتهای پیام/