به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ کمتر کسی است که در حوزه ادبیات داستانی کار کرده باشد و نام امیر حسین فردی را نشنیده باشد. فردی در پنجمین روز مهر ماه سال 1328 در روستای کوچک قره تپه واقع اردبیل به دنیا آمد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در آبان ماه 58 به حوزه اندیشه و هنر اسلامی پیوست. بخش ادبیات داستانی را در حوزه با همراهی شهید حسن جعفربیگلو و محسن مخلباف بنیانگذاری کرد. در آن سالها «سوره بچه های مسجد» را راه اندازی و شش شماره از آن را منتشر کرد.
در شهریور ماه سال 61 به کیهان بچه ها دعوت و عهده دار هدایت قدیمی ترین نشریه کودکان و نوجوانان کشور شد. مدتی بعد به علت اختلاف نظراتی که در حوزه اندیشه و هنر اسلامی پیش آمد، آنجا را ترک و تمام انرژی و توان خود را صرف کیهان بچه ها کرد.
در اولین قدم طی یک مصاحبه زنده تلویزیونی اعلام کرد مجله کیهان بچه ها آمادگی همکاری با همه نویسندگان، شاعران و تصویرگران کودک و نوجوان را دارد و از آن پس کیهان بچه ها تبدیل به عرصه فعالیت هنرمندان شعر و داستان کودک و نوجوان شد. شوراهای داستان، شعر و تصویرگری در تحریریه کیهان بچه ها تشکیل شد و ماحصل آن نقد و بررسی و انتخاب بهترین آثار ارسالی به دفتر مجله بود. حاصل این کار در طی سالها، معرفی نویسندگان و شاعران بی شماری به جامعه ادبی کشور بود.
بنابر این گزارش، اتفاقات رمان «اسماعیل» اثر امیرحسین فردی در جنوب شهر و زیرخط راهآهن و در قهوهخانهای رخ می دهد. حوادث آن از اتفاقات جدانشدنی منطقه جنوب شهر و رمانی درباره انقلاب است. اتفاقات این کتاب حول محور شخصیتی به نام اسماعیل می گردد. جوانی محجوب و سادهدل اما حساس نسبت به شرایطی که رژیم پهلوی بر او و مردم جنوب شهر تحمیل کرده است.
اسماعیل پسری با چشمانی آبی است که پس از دیپلم گرفتن، کارمند بانک صادرات میشود. بانک صادراتی که گفته میشود مؤسس و مالکش از بهاییها و وابستگان رژیم پهلوی است. اسماعیل در کش و قوسی متوجه میشود درجایی که کار میکند، پسند دینش نیست؛ پس، به همه خوشیها و آینده و یک زندگی آرام و نسبتاً برخوردار از مادیات پشت میکند و از کار دست میکشد. اینها همه در شرایطی است که عاشق هم شده و در دلش غوغایی از یک طوفان جوانی به پاست.
اسماعیل پس از مدتی به مسجد روی میآورد. آنجا با جواد، مسئول کتابخانه آشنا میشود. او هم کتاب میخواند و هم در کارها به جواد کمک میکند. اسماعیل که حالا با بیشتر وعاظ تهران آشنا شده است، میکوشد همیشه خود را به جلسه سخنرانی آنها برساند. جواد از شاه و سرسپردگیهای او به آمریکاییها از مرجعیت و از امام خمینی(ره) و از مخالفت آنها با شاه و از تبعید امام به نجف می گوید.
این رمان ادای دین یا همان انجام تکلیفی بود بر عهده امیرحسین خان فردی که وعده اش را داده بود و سر آن هم با خیلی ها سر انقلاب اسلامی دست به یقه شده بود. این رمان که در سال ۸۶ چاپ اولش به بازار کتاب روانه شد، حاصل ده ها سال شاگردی امیر حسین فردی در مکتب بزرگان ادبیات روسیه است؛ مردانی چون تولستوی، شولوخوف، گوگول، چخوف، چنگیز آیتماتوف و دیگران. فردی چنان که خودش می گفت، دو بار کتاب «جنگ و صلح» را خوانده و با او قدم ها زده بود؛ چه در خیاباهای مسکو و کاخ های روسیه یا در خیابان های اطراف مسجد جوادالائمه علیه السلام و پشت بام این مسجد و شب های دوشنبه. او شاگرد مکتب رئالیسم و شیفته وصف طبیعت بود. به همین دلیل است که وقتی رمان اسماعیل خلق شد، معلوم بود کرسی توصیف را در داستان ایران به نام خود زده است و هنگامی که «گرگسالی» آمد، یقین شد چنین است و دیگر نمی توان منکر شد.
رمان «اسماعیل» همه خصوصیات رمان های قرن نوزدهمی و بیستمی را دارد. از قدرت های جادویی شان در توصیف تا تکنیک های تعلیق کلاسیک در رمان نویسی در این رمان دیده می شود. از همان جنسی که گارسیا مارکز می گفت: من هر وقت از نوشتن تهی و نا امید می شوم، بار دیگر «جنگ و صلح» را می خوانم. از این خصیصه های خوب به اضافه همه ضعف ها و کش دادن های رمان و طولانی نوشتن ها که امروز خواننده رمان نمی پسندد، همه در کتاب «اسماعیل» هست.
ضعف های رمان اسماعیل بی گمان از جنس ضعف های رمانی مثل «جنگ و صلح» است؛ اگر آن ضعف ها و کش دادن هایش را برداریم، دیگر جنگ صلح نیست. همراه آن، زیبایی هایش را هم برداشته ایم. رمانی که جریان و رویدادش، بی تردید هنوز نزدیک ترین حادثه ها به اصل انقلاب است. شخصیت های فعال در این رمان، همان بچه محل های امیرخان و کارمند بانکش، خود اوست که مدتی هم این تجربه را داشت.
انتهای پیام/