به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ دوران رژیم پهلوی آخرین حکومت سلطنتی ایران و در عین حال پرمخاطرهترین و جنجالیترین دوره در تاریخ ایران است. تاکنون روایات و اخبار بسیاری در این باره از راویان و نویسندگان مختلف نقل شده و به چاپ رسیده است. در کتبی که در مورد خاندان پهلوی از زمان رضاخان تا انقلاب اسلامی به چاپ رسیده، کلیت ماجرا بهدرستی نقل شده است اما گاهی در جزئیات تفاوتهایی وجود دارد که مخاطب را در مورد اینکه کدام یک صحت دارد دچار تردید میکند.
ناگفته نماند که برخی از این کتابها به قلم نویسندگانی است که در آن زمان حضور نداشتند و تنها مطالعات و شنیدههای خود را به تحریر درآورده و به عنوان تاریخ انقلاب منتشر کردهاند و همین امر سبب کم و کاستیها و گاهی هم نگارش جزئیات غیر واقعی شده است.
به همین بهانه به سراغ یکی از معتبرترین نوشتهها به قلم اسکندر دلدم، روزنامه نگاری میرویم که سالها در کنار این خاندان زیسته و وقایع را به چشم دیده است؛ ماجراهایی که هرگز به دلایل امنیتی و سیاسی بازگو نشده است. این گزارش آغاز سری جدیدی از بازگویی اتفاقاتی است که بناست برخی از آنها از همین تریبون عنوان شوند.
اسکندر دلدم از جمله روزنامه نگارانی است که به دلیل تغییر مسیر ناگهانیاش بسیار مورد نقد هم صنفان خود واقع شد. او قلم تیز و صریحی داشت و همین امر برایش دردساز شد و بسیاری را علیه او شوراند.
اسکندر دلدم جوانیاش را در دربار پهلوی گذراند و رابطه بسیار نزدیکی با این خاندان داشت. او در مقدمه کتابی با عنوان «من و فرح پهلوی» به دلایل اصلی این انتقادات پرداخته و در جریان این کتاب، به وقایع و رازهای سربه مهری اشاره کرده که شاید هرگز گفته نشده است. از روابط نامشروع خاندان پهلوی تا سوءقصدهایی که این خانواده به جان یکدیگر کردند که قرار است طی این گزارشهای سریالی تعدادی از آنها بیان شود.
رضاخان زمان تولد محمدرضا و اشرف فرزندان دوقلویش، از اینکه صاحب فرزند پسر شده بود بسیار مشعوف بود شاید در آن روزها میدانست این پسر قرار است پس از او بر تخت بنشیند؛ شاهزادهای که میخواست وامدار تمدن عظیمی باشد که داریوش و کوروش بر جای گذاشتند اما انگار رضا خان جایی در محاسباتش اشتباه کرد که ولد چموشش مسیر تاریخ را تغییر داد و از سلطنت ایرانی زباله دانی بیش باقی نگذاشت. محمدرضا هرگز صلابت پدر را نداشت و با ثروت بادآورده پهلوی که حاصل غارت و چپاول ملت مظلوم ایران بود، به عیاشی و خوش گذرانی مشغول شد و تنها دغدغهای که نداشت اداره مملکتی با پیشینهای درخشان بود.
بیکفایتیهای او نه تنها مردم که خانوادهاش را هم به ستوه آورده بود. دلدم بارها در کتابش به نارضایتی تاج الملوک از انتصاب محمدرضا به ولیعهدی از جانب رضاخان اشاره کرده است. در میان پسران رضاخان، شاید علیرضا بیش از سایرین خلق و خوی پدر را به ارث برده بود و گفته میشود همه خانواده در مورد تغییر ولیعهدی از محمدرضا به علیرضا اتفاق نظر داشتند.
این مساله تا حدی جدی شد که ولیعهد جوان چهار بار مورد سوقصد قرار گرفت که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد. اولین باری که محمدرضا هدف حمله قرار گرفت در دانشگاه تهران بود که به محض پیاده شدن از اتومبیل هدف تیراندازی قرار گرفت و 5 گلوله به سویش شلیک شد که هر5 تا به خطا رفت و تنها زخمی کوچک روی بینی و سوراخی روی کلاهش ایجاد شد. گارد امنیتی پس از به پایان رسیدن گلولههای ضارب به دستور سرلشکر دفتری او را به گلوله بستند و کشتند.
سرلشکر دفتری زمان تیراندازی از ترس، زیر یکی از اتومبیلها پناه گرفته بود. دفتری هرگز نمیخواست که این ضارب زنده دستگیر شود و طبق اظهارات شاهدان عینی او و سرتیپ صفاری شخصا ضارب را به قتل رساندند. در آن زمان شایعاتی از طراحی برنامه ترور به دست حاجیعلی رزم آرا رئیس ستاد ارتش انجام شده تا پس از مرگ شاه خود اداره مملکت را برعهده بگیرد. رزم آرا یکی از نظامیان پرحاشیه بود که قتل عبدالحسین هژیر نخست وزیر وقت را هم به او نسبت داده بودند. میگفتند وی رویای تصدی این پست را نیز در سر میگذراند.
و اما دومین طرح ترور محمدرضا پهلوی در 21 فروردین 1344 اجرا شد. زمانی که محمدرضا قصد داشت از محوطه داخلی کاخ نیاوران وارد باغ شود که توسط یکی از افراد گارد شاهنشاهی به نام رضا شمس آبادی هدف ترور رگباری قرار گرفت. این بار هم محمدرضا با دراز کشیدن به موقع روی زمین توانست از یک مرگ حتمی نجات یابد. پرویز نیکخواه طراح این ترور بود که بعدها با دخالتها و پادرمیانی فرح بخشیده شده و حکم اعدامش لغو شد.
در اکثر کتب تاریخی که وقایع دوران حکومت پهلویها در آنها ثبت شده است، تنها به همین دو مورد اشاره شده است اما واقعیت چیز دیگری است و ماجرا به این اینجا ختم نمیشود. محمدرضا دو مرتبه دیگر نیز توانست از مرگ نجات یابد که در گزارش بعدی به تفصیل بیان خواهند شد.
گزارش از مهدیا جوهرپور
انتهای پیام/
مرگ بر شاه خائن
مرگ بر شاه خائن
خدا ازشون نگذره . مرگ بر خاندان پهلوی
خدا ازشون نگذره . مرگ بر خاندان پهلوی
مرگ بر شاهههههه
مرگ بر داعش
مرگ بر داعش