به گزارش خبرنگار احزاب و تشکلهای گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، 17 دی 1314 سالروز اقدام ننگین رضاشاه پهلوی به اجرایی کردن کشف حجاب بانوان است، اقدامی که علاوه بر آشکار کردن رویکرد اسلام ستیزی حکومت پهلوی نشان از عمق وابستگی رضاخان به غرب و فرهنگ جوامع اروپایی داشت. در این گزارش مروری کلی بر اقدام پهلوی اول برای اجرا کردن فرهنگ منحط غربی "کشف حجاب" و البته ناکامی آن داریم.
در سال 1308 امانالله خان و ملکه ثریا، شاه و ملکه افغانستان به ایران آمده بودند و ملکه ثریا در این سفر بی حجاب بود، نخستین شایعات درباره کشف حجاب در همین زمان مطرح شد.
سپس رضا شاه در سفر خارجیاش به ترکیه در 12 خرداد 1313، تحت تأثیر اقدامات غربگرایانه آتاتورک قرار گرفت. در این دوره هم شایعاتی درباره ممنوعیت حجاب در مدرسههای دخترانه پخش شد، اما قانونی تصویب نشد.
تشبیه حجاب به دمل و دشمن پیشرفت
رضا شاه که به شدت تحت تأثیر بیحجابی زنان ترکیه قرار گرفته بود، با گذشت یک سال از سفر به ترکیه در آذر 1314 به محمود جم «رئیسالوزرا» چنین میگوید: "نزدیک دو سال است که این موضوع سخت فکر مرا به خود مشغول داشتهاست، به خصوص از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته. دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمدهاست. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط به آن نیشتر زد و از بینش برد".
بخشنامه کشف حجاب برای تصویب رضاشاه در تاریخ 27 آذر 1314 از طرف رئیسالوزرا به دربار فرستاده شد تا در آغاز فرمان اجرای غیررسمی قانون کشف حجاب به تمام ولایات ایران ارسال شود.
مجالس جشن و سخنرانی در تهران و شهرهای شمال ایران و سپس به تدریج در سایر شهرها برای برداشتن حجاب برپا شد؛ مردم نه تنها استقبالی نکردند بلکه از این اقدام ابراز تنفر و بیزاری کردند.
رضاشاه در همان روزها به یکی از وزرای خود میگوید: "سابقا به کفیل معارف دستور دادم برای رفع روپوشیدن زنان اقدام نماید. امّا او نخواست یا نتوانست و کاری نکرد. حالا باید شما در این کار با کمال متانت اقدام کنید که این رسم دیرین که برخلاف تمدن است از میان برداشته شود."
وزیر پاسخ می دهد: "امر مبارک را اطاعت میکنم، این رسم نه تنها برخلاف تمدن است بلکه برخلاف قانون طبیعت است، زیرا که در دنیا هیچ دو جنس ذکور و اناث در نباتات و حیوانات خلق نشده که جنس ماده از جنس نر روی خود را پنهان کند... به علاوه یکی از علل بزرگ عقب افتادن مملکت ما از غافله تمدن دنیا همین است که نیمی از بدن ملت ما بکلی فلج مانده است".
اعلام رسمی رفع حجاب از زنان مسلمان
روز 17 دی سال 1314 شمسی که قرار بود روز جشن فارغ التحصیلی دانشسرای عالی باشد، علی اصغر حکمت وزیر معارف وقت به رضاشاه پیشنهاد کرد که همراه با اعضای خانواده سلطنتی بی حجاب در این مراسم شرکت کنند.
رضاشاه که از قبل به علی اصغر حکمت دستور آماده سازی بی حجاب کردن زنان مسلمان را داده بود و نیز در تیر همان سال واقعه خونبار مسجد گوهرشاد رخ داده بود، این پیشنهاد را تمکین کرد.
در همان روز در دانشسرای تربیت معلم اعضای خانواده سلطنتی بطور کاملاً بی حجاب شرکت کردند و با این کار، برداشتن حجاب از زنان مسلمان به گونهاى کاملا رسمی اعلام شد و پس از این روز، دولت همه تلاش خود را صرف بی حجاب کردن زنان مسلمان کرد.
با این فرمان رضاشاه، دیگر هیچ زن محجبهای در کوچه و خیابان امنیت نداشت و پاسبانها و ماموران حکومتی هر زن باحجابی را که در خیابان ها می دیدند، تعقیب میکردند و گاه تا داخل خانه و پستوها میرفتند تا چادر و روسری را از سر او بکشند.
خانه نشینی بانوان ثمره اقدام کور و ننگین رضاشاه
بانوان در آن روزهای سخت از خانه هایشان بیرون نمی آمدند تا نکند دست ماموران حکومتی نه فقط به حجاب آنان بلکه برای ضربه زدن به اسلام بلند شود. برخی از زنان که در آن هنگام از نعمت تحصیل برخوردار بودند قید تحصیل را زدند و خانه نشین شدند چرا که منفعت خانه نشینی را بیشتر از تحصیل دیدند.
قیام ملت و روحانیون علیه کشف حجاب
رضاخان با برپایی مراسمهایی و مجبور کردن روحانیون به شرکت در آن، میخواست مردم تصور کنند روحانیون نیز با کشف حجاب موافق هستند. روحانیون با هوشیاری از این مراسم به عنوان فرصتی برای تبلیغ حجاب استفاده کردند در یکی از همین مراسمها آیتالله میرزا محمد کرمانی که مجبور به شرکت در یکی از این مراسمها شده بود آیه حجاب را برای شرکت کنندگان قرائت کرد.
نخستین گام مراجع در بحث مقابله با ماجرای کشف حجاب تدوین رساله و کتابهای تخصصی با موضوع حجاب و عفاف بود و در گامهای بعدی شاهد سخنرانی و نطقهای کوبنده آنها در محکومیت ماجرای کشف حجاب بودیم.
زمانى که فرمان تغییر لباس و برداشتن حجاب به مشهد ارسال شد، مردم عکس العمل شدیدى نشان دادند و با ارسال تلگرافى به رضا شاه اعتراض خود را اعلام کردند. پس از ارسال تلگراف، 150 نفر از علما و معتمدین مشهد به دستور رضاشاه دستگیر و زندانى شدند. در این میان فردى به نام بهلول از راه طبس و گناباد وارد مشهد شد او پس از وارد شدن به حرم بر منبر رفت و در مورد تغییر لباس و کلاه پهلوى سخنرانى هاى مفصلى ایراد کرد.
استاندار وقت خراسان به سرهنگ بیات رییس شهربانى دستور داد بهلول را دستگیر کنند. عصر همان روز بهلول با اصرار مردم آزاد شد. پس از اینکه این وضعیت را به رضاخان گزارش دادند، وی هم دستور داد سربازان به صحن حرم وارد شوند. گروهى از سربازان حرم را محاصره کردند و جمعیت داخل حرم نیز هر لحظه بیشتر مى شد، به همین دلیل سربازان وارد صحن امام رضا شدند و به مردم حمله کردند.
آیت الله قمى، آیت الله شیخ عبدالکریم حائرى، آیت الله سید یونس اردبیلى، آیت الله سید محمد تقى خوانسارى، آیت الله حجت کوه کمره اى و آیت الله میرزا محمد آقازاده از جمله مراجع و علماى سرشناس بودند که نسبت به اقدامات رضاخان در ترویج بى حجابى شدیداً اعتراض کردند. بسیارى از علما و روحانیون نیز در اعتراض به کشف حجاب تبعید شدند.
کلام آخر
سلطنت رضاشاه که دورهای برای اجرای سیاستهای استعماری انگلیس بود، در صدد آن بود تا جامعه ایران را به جامعهای بی هویت، غیر مولد و فاقد فرهنگ ، ارزشها و سنتهای اسلامی تبدیل کند.
تغییر لباس و کشف حجاب در عصر رضاشاه امری نبود که مختص به ایران باشد بلکه کشورهایی مانند ترکیه، مصر، افغانستان، الجزایر، عراق و پاکستان... نیز از این تهاجم فرهنگی در امان نبودند. در واقع عوامل استعمار و اروپاییان تلاش شان بر این بود تا به اسلام و مسلمانان ضربه بزنند و رضاشاه فقط مجری و عامل دست نشانده آنها در ایران بود.
کشف حجاب در کشور ما یک حرکت استبدادی و قلدر مآبانه علیه فرهنگ و ارزشهای اسلامی و دینی کشور بود زیرا استعمار از این موضوع باخبر بود که زن در جوامع رکن و نقش اصلی را دارد و طبیعتا با تزلزل در جایگاه زن دیگر ارکان جامعه نیز متزلزل می شود.
در آن دوران با توجه به حاکم بودن استعمار انگلیس بر ایران، عقب ماندگی در همه زمینه ها و فقر شدید، جامعه آن روز کشور را به شدت رنج می داد. در چنین وضعیتی که ایران به یک حکومت مستقل و با اراده نیاز داشت، دودمان پهلوی به جای رسیدگی به بخش های مختلف کشور و شنیدن صدای مردم، پیشرفت ایران را در اجرایی کردن فرهنگ مبتذل غربی خلاصه می کرد.
فرهنگ برهنگی که تجربه ناکام و تلخ خود در جوامع غربی را با از بین بردن بنیان خانواده در غرب نشان داده بود، در حکومت انگلیسی رضاخانی، نمادی از ترقی و ارتقای سطح فرهنگی جامعه محسوب میشد.
اما مردم مسلمان ایران که اسلام را به عنوان آئین نجات بشر و پیشرفت باور داشتند، در آن روزگار نیز به مقابله با این سناریوی غربی ها پرداختند و در ادامه دیدیم که وابستگی بی حد و حصر حکومت پهلوی به غرب و فرهنگ منحط آن هم نتوانست جامعه مسلمان ایران را مقهور خود سازد.
انتهای پیام/