به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ آخرین روز ماه صفر، سالروز شهادت هشتمین پیشوای شیعیان، حضرت علی بن موسی الرضا (ع) است که به همین مناسبت، اشعاری را از شاعران مطرح کشورمان در ادامه این مطلب بخوانید:
قیصر امین پور:
چشمههای خروشان تو را میشناسند
موجهای پريشان تو را میشناسند
پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ريگهای بيابان تو را میشناسند
نام تو رخصت رويش است و طراوت
زين سبب برگ و باران تو را میشناسند
هم تو گلهای اين باغ را میشناسی
هم تمام شهيدان تو را میشناسند
از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را میشناسند
بوی توحيد مشروط بر بودن توست
ای که آيات قرآن تو را میشناسند
گرچه روی از همه خلق پوشيده داری
آی پيدای پنهان تو را میشناسند
اينک ای خوب، فصل غريبی سر آمد
چون تمام غريبان تو را میشناسند
کاش من هم عبور تو را ديده بودم
کوچههای خراسان تو را میشناسند
قاسم صرافان:
آسمان دلگیر بود اینجا، زمینش خسته بود
قرنها بال کبوتر، پای آهو بسته بود
سرزمین عشق بود اما سلیمانی نداشت
ملک عاشقها هزاران سال سلطانی نداشت
باده نوشان شهرشان یک عمر بیمیخانه بود
دست پیمان بستهی این قوم بیپیمانه بود
تا سحرگاهی ورق برگشت و خوش شد سرنوشت
آمد و خاک خراسان تکهای شد از بهشت
کعبه و حج فقیران بود، میدانی چه کرد؟
آمد و ذیقعده در تقویم ما ذیحجه کرد
سرزمین تشنهی ما بعد از آن میخانه داشت
ساقی خوش ذوق در میخانه، سقاخانه داشت
بعد از آن دستان ما در دست گوهرشاد بود
مثل عیسی قبلهی ما پنجره فولاد بود
تا که او را دیده، بند از پای آهو وا شده
از همان روز است چشمان آهوان زیبا شده
از همان روز است این دلها کبوتر می شدند
از تماس چوبپرها صاحب پر میشوند
چشم واکن کور مادرزاد! گنبد را ببین
نور صحن عالم آل محمد (ص) را ببین
چشم وا کن پارهای از پیکر پیغمبر است
یا علی گویان بیا! همنام جدش حیدر است
گوش کن اینجا دل هر سنگ میگوید رضا
سینه نقاره با آهنگ می گوید رضا
نور میگوید رضا انگور میگوید رضا
مشهد از نزدیک قم از دور میگوید رضا
مُهر میگوید رضا سجاده میگوید رضا
خضر اینجا بر درت افتاده می گوید رضا
السلام ای شمس! محتاج نگاهی ماندهایم
در شب تاریک و مرداب سیاهی ماندهایم
یک نظر کن تا که از دیوار ظلمت رد شویم
شاهد «نورٌ عَلی نورِ» تو در مشهد شویم
سید حمیدرضا برقعی:
ای راهب کلیسا دیـگر مــزن به نـاقوس
خاموش کن صدارا، نقاره می زند طوس
آیا مسیح ایران کــم داده مرده را جان
جانی دوبــاره بردار با ما بیا بـه پابـوس
آنجــا که خــادمینش از روی زائرینش
گرد سفــر بگیــرند با بال نــاز طاووس
خورشید آســمان ها در پیش گنبــد او
رنگــی ندارد آری چیزی شبیــه فانوس
رویــای ناتمامم ساعــات در حــرم بود
باقـــی عمر اما افســوس بود و کابـوس
وقتــی رسیدی آنجــا در آن حریم زیبا
زانو بزن به پای بیــدار خفته در طوس…
علیرضا قزوه:
خراسان در خراسان نور در جان تو مي چرخد
مگر خورشيد در چاك گريبان تو مي چرخد؟
خراسان مُهر دريا مي شـــود با گام هاي تــو
به دست ابرها تسبيح بـــاران تــو مي چرخد
اگر شوق وصالت نيست در آيينـــه ها، درها
چرا آيينه در آيينه، ايــوان تــو مي چــرخد
طواف عاشقان هم بر مـدار چشم هاي توست
سماع صوفيان هم گــرد عرفان تو مي چرخد
به سقّاخانه ات زيباست رقص كاسه هاي نــور
در اين پيمانه، آن پيمانه، پيمان تو مي چرخد
بيابان در بيابان گرگ شد، هـــر كوه، صيّادي
چقدر آهوي زخمي در شبستان تو مي چرخد
در ايـــن آدينه لبريز از آغاز گل، شاعـــــر!
شروع تازه اي در بيت پايان تـــو مي چرخــد
یدالله گودرزی:
اى ستون هاى زمين، گلدسته هـاى سربلند!
اى رواق زرنـگـار، آيـينه هـاى بندبند!
اى مـقرنس هاى چوبى ، گنبد زرين كلاه!
بـر سـر آن آسـتـان پـرشكوه بى گزند
بـر سـر هفت آسمان آن مهربان افراشته
چـترى از بال كبوتر، از حرير و از پرند
دسـت او ايـنـك پـناه آهوان خسته است
بـال بـگـشـاييد از شوق، آهوان دركمند!
كـفـتـران آسـمـانـى هـم اسير دام او
مى كـشاند هر دلى را در رهايى ها به بند
اى حضـور هـشـتـمين! افتادگان غربتيم
دست ما را هم بگير از لطف، اى بالا بلند!
علی انسانی:
من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو
سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو
تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم
آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو
من از هر دررانده ام ، من رانده ی وامانده ام
یا خوانده یا نا خوانده ام ،اکنون منم مهمان تو
پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد
هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو
گفتم منم در می زنم ،گفتی به تو سر می زنم
من هم مکرر می زنم ،کو عهد و کو پیمان تو؟
سوی تو رو آورده ام، ای خم سبو آورده ام
من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟
حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین
جز سایه ی پر مهرتان، جایی ندارم جان تو
من خدمتی ننموده ام، دانم بسی آلوده ام
اما به عمری بوده ام، چون خار در بستان تو
مولانا خالد نقشبندی:
این بارگاه کیست کز عرش برتر است
وز نور گنبدش همه عالم منور است
وز شرم شمس پای زرش کعبتین شمس
در تخته نرد چرخ چهارم به شش در است
وز انعکاس صورت گل آتشین او
بر سنگ جای لغزش پای سمندر است
نعمان خجل ز طرح اساس خور نقاش
کسری شکسته دل بیطاق مکسر است
بهر نگهبانی کفش مسافران
بر درگهش هزار چو خاقان و قیصر است
این بارگاه قافله سالار اولیاست
این خوابگاه نور دو چشم پیمبر است
این جای حضرتی است که از شرق تا به غرب
وز قاف تا به قاف جهان سایه گستر است
این روضه رضاست که فرزند «کاظم» است
سیراب نوگلی ز گلستان «جعفر» است
سرو سهی ز گلشن سلطان انبیاست
نو باوه حدیقه «زهرا» و «حیدر» است
مرغ خرد به کاخ کمالش نمیپرد
بر کعبه کی مجال عبور کبوتر است
تا همچو جان زمین تن پاکش به بر گرفت
او را هزار فخر بر این چرخ اخضر است
بر اهل ظاهر آنچه ز اسرار باطن است
زگوشه ضمیر مصفاش مضمر است
خورشید کسب نور کند از جمال او
آری جزا موافق احسان مقرر است
برگرد حاجیا به سوی مشهدش روان
کاین جا توقفی نه چو صد حج اکبر است
بی طی ظلمت آب خضر نوش بر درش
کاین دولتی است رشک روان سکندر است
بتوان شنید بوی محمد(ص) زتربتش
مشتق بلی دلیل به معنی مصدر است
از موج فتنه خرد شدی کشتی زمین
گرنه او راز سلسله آل لنگر است
زوار بر حریم وی آهسته پا نهید
کز خیل قدسیان مفرشش ز شهپر است
غلمان خلد کاکل خود دسته بستهاند
پیوسته کارشان همه جاروب این در است
شاها ستایش تو به عقل و زبان من
کی میتوان که وصف تو از عقل برتر است؟
اوصاف چون تو پادشهی از من گدا
صیقل زدن به آیینه مهر انور است
مصطفی محدثی خراسانی:
هـر سـحر آفتاب من مولاست
همه شب ها شهاب من مولاست
به خراسان كه جز كويرى نيست
عـلـت انـتـساب من مولاست
سـينه ام دست رد زعالم خورد
آن كـه داده جواب من مولاست
از هـر آن چه به عمر دل بستم
بـهـتـرين انتخاب من مولاست
ورشـكستم به دور از اين درگاه
چـون تـمام حساب من مولاست
انتهای پیام/
در راه مسافرت مشهد مقدس رضوی (ع) , عنایت حضرت خداوند و امام رضا علیه السلام , خانواده ی بنده را از حادثه رانندگی نجاتمان داد
کاش من هم عبور ترا دیده بودم کوچه های خراسان تو را می شناسند زنده یاد قیصر امین پور (ره)
سلام علیکم
تشکر از مطلب ارزشمندتان
انشاء الله تعالی موفق باشید
آسمان دلگیر بود اینجا،زمینش خسته بود...
قرن ها بال کبوتر،پای آهو خسته بود....
خیلی لذت بردم
ای ضامن آهو کاشکی میشد بیام به پابوست!
واقعا عالی بود
از بیشتر اشعار لذت بردم
خیلی دلنشین بود
آقای بزرگوار اگر من لایق نیستم پابوس شما بیام وخاک پای زائران شما رو سرمه چشمم کنم شرمنده ام اما اصلا نمیتونم اصرار نکنم که بطلبی تو همه دنیا من فقط یک مادر دارم ،تنها وبی کس هرکاری میکنم نمیتونم بیارمش زیارت آقا مگه گناه من وپای مادرم مینویسن ،چرا مادرم و دعوت نمیکنی بخدا وقتی تلویزیون حرم ونشون میده ،آهی که میکشه همه وجودمو آتیش میزنه اگر دلتنگ من ،اشکای من ارزشی ندارن به حق دل شکسته مادرت دل مادرم وشاد کن آقا
بالای سر نشسته ام
پیام بده به اذن آقا راهی شون کنیم
انها هم خوبن
امیدوارم زیارت سلطان علی ابن موسی الرضا به زودی قسمت کسایی که به آقا ارادت دارند بشه. صدقه سرشون قسمت ما هم بشه .الهی آمین
امیدوارم زیارت سلطان علی ابن موسی الرضا به زودی قسمت کسایی که به آقا ارادت دارند بشه. صدقه سرشون قسمت ما هم بشه .الهی آمین
آمده ام....آمدم ای شاه پناهم بده