به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ امام علی (ع) فرمودند: وَا عَجَبَاهْ! أَ تَكُونُ الْخِلاَفَةُ بِالصَّحَابَةِ وَ (لاتَكُونُ ِالصَّحَابَةِ وَ) الْقَرَابَةِ؟ قالَ الرَّضِيُ وَرُوِىَ لَهُ شِعْرٌ في هذَا الْمَعْنى: فَإِنْ كُنْتَ بِالشُّورى مَلَكْتَ أُمُورَهُمْ *** فَكَيْفَ بِهذا وَالْمُشيرُونَ غُيَّبٌ وَإنْ كُنْتَ بِالْقُرْبى حَجَجْتَ خَصيمَهُمْ *** وَغَيْرُكَ أوْلى بِالنَّبِيِّ وَأَقْرَبٌ
عجبا! آيا خلافت با همنشينى پيامبر حاصل مى شود، ولى با همنشينى و خويشاوندى حاصل نمىگردد؟ مرحوم سيد رضی مى گويد: از آن حضرت شعرى در همين زمينه نقل شده است كه (خطاب به خليفه اوّل) مى گويد: اگر تو به سبب شورا مالك امور مردم شدى اين چه شورايى است كه طرف هاى مشورت (امثال من و جمعى از بنى هاشم و ديگران) غايب بودند؟ و اگر از طريق قرابت با پيامبر در برابر مخالفانت استدلال كردى ديگرى (اشاره به شخص امام است) از تو به پيامبر سزاوارتر و نزديك تر است.
امام علی (عليه السلام) در اين كلام پرمعنا به سراغ استدلال هاى باطل مدعيان خلافت رفته و مى فرمايد: «عجبا! آيا خلافت با همنشينى پيامبر حاصل مى شود، ولى با همنشينى و خويشاوندى حاصل نمى گردد؟»، (وَاعَجَبَاهُ! أَتَكُونُ الخِلاَفَةُ بِالصَّحَابَةِ وَالْقَرَابَةِ؟).
ابن ابى الحديد معتقد است كه صدر اين كلام (قسمت قبل از شعر) خطاب به عمر و دو بيتى كه در ذيل آن قرار دارد؛ خطاب به ابوبكر است. (بسيارى ديگر از محققان نيز همين را پذيرفته اند) زيرا هنگامى كه ابوبكر به عمر گفت: دستت را دراز كن تا با تو بيعت كنم، عمر در پاسخ او چنين گفت: «أنْتَ صاحِبُ رَسُولِ اللهِ (صلى الله عليه وآله) فِى الْمَواطِنِ كُلِّها شِدَّتِها وَرَخائِها فَامْدُدْ أنْتَ يَدَكَ، تو همراه پيغمبر در همه جا بودى در حالات شدت و سختى و آسانى تو دستت را دراز كن تا من با تو بيعت كنم».
على (عليه السلام) در پاسخ اين سخن مى گويد: اگر مصاحبت با پيغمبر سبب شايستگى او براى خلافت مى شود كسى كه همين مصاحبت را در طول عمر پيامبر اكرم (حتى پيش از اين كه ابوبكر اسلام بياورد) داشته است و افزون بر آن از خويشاوندان نزديك پيغمبر هم بوده شايستهتر است. سپس ابن ابى الحديد مى افزايد: اما آن دو بيت شعر خطاب به ابوبكر است، زيرا ابوبكر در برابر انصار در سقيفه استدلال كرده بود كه ما عترت رسول الله هستيم (و به همين دليل براى خلافت شايسته تر از ديگران هستيم).
على (ع) در برابر اين استدلال مى فرمايد: اگر خويشاوندى تو به پيامبر دليل شايستگى توست، غير تو از تو به پيغمبر نزديك تر است. البته مى دانيم نه مصاحبت با رسول الله و نه خويشاوندى با آن حضرت هيچ يك براى خلافت و جانشين او كافى نيست، بلكه خلافت پيامبر مرهون شايستگى هاى علمى و اخلاقى فراوانى است كه جز در على (ع) وجود نداشت، ولى از آنجا كه آنها در برابر مخالفان خود به اين گونه مسائل يعنى مصاحبت و قرابت استدلال كردند، اميرمؤمنان على (ع) مى خواهد با سخن خودشان دليلشان را باطل كند.
نخستين بيت شعرى كه سيد رضى در ذيل اين كلام پرمعنا به آن حضرت نسبت داده و در بسيارى از كتب تاريخ و شعر و ادب نقل شده است، اشاره به داستان سقيفه است كه به اصطلاح گروهى از صحابه به مشورت نشستند و ابوبكر را به خلافت منصوب نمودند. در حالى كه اگر منظور آنها شوراى صحابه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) بوده است؛ اكثريت قاطع صحابه غايب بودند. شورايى بود بسيار محدود و شتاب زده كه با نقشه قبلى ترسيم شده بود.
امام علی (ع) مى فرمايد: به فرض اينكه خلافت نياز به نص پيغمبر از سوى خداى متعال نداشته باشد و از طريق شورا انجام شود، شوراى سقيفه هرگز صلاحيت براى اين كار نداشت. بيت دوم اشاره به استدلالى است كه عمر در برابر طايفه انصار داشت. آنها گفتند: ما براى خلافت پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) شايسته تريم و به فرض كه اصرار داشته باشيد شما هم در خلافت سهيم باشيد، يك نفر از سوى ما و يك نفر از سوى شما امر خلافت را اداره كنند، ولى عمر براى عقب راندن گروه انصار گفت: كسى اولويت دارد كه با پيغمبر(صلى الله عليه وآله) قرابت داشته باشد و ما قرابت و خويشاوندى با آن حضرت داريم نه شما. امام (ع) در برابر اين سخن مى فرمايد: اگر قرابت معيار اولويت باشد فرد ديگرى (اشاره به خود آن حضرت است) از ابوبكر بسيار نزديك تر و اقرب است.
امام (ع) در خطبه 67 نيز به اين معنا اشاره كرده و مى فرمايد: «آنها به شجره (درخت) استدلال كردند اما ثمره و ميوه اش را ضايع نمودند، احتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ، وَأضاعُوا الثَّمَرَةَ».
انتهای پیام/