به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از کرمان ، یدالله وزیری فرزند حسین در ۱۲ شهریور ۴۰ در حسین آباد کهنوج چشم به جهان گشود.
مادر شهید
تصمیم گرفته ام دیگر درس نخوانم و خرج زندگی را دربیارم
یداله هوش واستعداد خوبی در درس خواندن داشت هر سال با نمرات عالی قبول میشد.
کلاس هفتم بود که روزی از مدرسه برگشت وگفت: تصمیم گرفته ام دیگر درس نخوانم از حرفش تعجب کردم وگفتم: چرا؟..!
تو که در درس خواندن مشکلی نداری چرا بی دلیل میخواهی درست را رها کنی؟! گفت:" هرچه فکر میکنم نمیتوانم ببینم پدرم با سن بالایی که دارد دست تنها کار کند وخرج زندگی را در بیاورد صلاح نیست من بی اعتنا چشمم را روی زندگی واین شرایط ببندم وکار نکنم.
حداقل عذاب وجدان ندارم یداله از همان سال ترک تحصیل کرد.
راوی: همرزم شهید
یدالله سخت مشغول کارش بود
طالقانی همرزم شهید گفت: قبل از عملیات والفجر در منطقه نهر بلامه نزدیک کارخانه نمک مستقر بودیم و شناسایی منطقه آبی را بر عهده داشتیم.
هر شب نوبت یکی از بچهها بود که و وضعیت جذر و مد آب را ساعت به ساعت، دقیقه به دقیقه اندازه گیری وکارهای میله بانی را انجام دهد.
شبی نوبت شهیذ وزیری بود که وضعیت آب را اندازه گیری کند.
روی سکو نشسته بودو شروع به اندازه گرفتن و یادداشت کردن اندازه گیری آب کرده بود.
با چند نفر از دوستان از سنگر بیرون آمدم و نگاهی به یداله انداختم، سخت مشغول بود.
آن شب شیطنت ام گل کرد و رو به یکی از بچهها کردم و گفتم: موافقی امشب آقا یداله را غسل بدهیم؟ او هم لبخندی زد و بدون تأمل قبول کرد.
پاورچین پاورچین به سمت یداله رفتیم، در یک چشم بر هم زدن بدون اینکه متوجه شود ازپشت سر او را درون آب انداختیم.
یداله که از حرکت غیرمنتظره ما شوکه شده بود سر از آب بیرون آورد و در حالی که وسط آبها نفس نفس میزد، بهت زده خیره به ما شد.
همان لحظه صدای خنده مان بلند شد یداله با ناراحتی رو به من کرد وگفت:"مردانگی ات کجا رفته طالقانی؟
از حرفش خیلی شرمنده شدم طنابی که همان نزدیکی بود به سمتش انداختم و او را از آب بیرون آوردیم.
سرانجام این شهید والامقام در ۴ اسفند سال ۶۴ در اروند رود در عملیات والفجر ۸ به درجهی رفیع شهادت نائل آمد.
روحش شاد، یادش گرامی، راهش پررهرو باد.
انتهای پیام/ی
گزارش از آذر عسکرپور