به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛تغییر خاصیت زمان است. تا وقتی زمان نگذرد، خیلی چیزها (مسائل) عوض نمی شود. چه به سمت بهتر شدن یا بدتر شدن. تا وقتی زمان نگذرد، تجربه ای به دست نمی آید که متوجه شویم فلان کار یا انتخاب را درست انجام داده ایم یا نه.
یکی از تغییرات که در چند دهه اخیر شاهد آن هستیم، توسعه شهری است. وقتی زندگی روستایی، شهری می شود، بر تمام جنبه های زندگی اثر می گذارد. از تغییر مشاغل، درآمد و خرج کردن گرفته تا نحوه ازدواج و تعداد فرزند، همه عوض می شود.
خانواده بنیادی ترین و اولین گروهی است که انسان در آن قرار می گیرد و مراحل اجتماعی شدن را طی می کند. مثل اینکه در شرایط مختلف چگونه رفتار کند، تصمیم بگیرد، هدف از زندگی و ازدواج را چه بداند و اینکه پایبند به چه ارزش هایی باشد و چه چیزهایی در زندگی برای او اهمیت بیشتری داشته باشد.
در همین خانواده فرزندانی تربیت می شوند که در هر شرایط شغلی، مالی و احساسی از اولویت خانواده کم نمی کنند. برای بدست آوردنِ ابزار متنوع و رنگارنگ زندگی، از خودِ زندگی و کسانی که دارند با او زندگی می کنند؛ غافل نمی شوند. آنها یاد می گیرند که در هر رابطه ای، حفظ احترام متقابل، شناخت و درک دنیای همدیگر، مهمترین اصل است.
امکانات زندگی بسیار بیشتر از ۶ دهه قبل است. از لوازم های اساسی و ضروری زندگی گرفته است تا لوازم صرفاً دکوری یا لوازمی که رفاه بیشتری به زندگی می دهند. اما نبودشان، مانع زندگی نیست.
این حرف پیرمردان و پیرزنانی است که گروهی در پارک نشسته اند و حدود ۶۰ سال زندگی مشترک دارند.
وقتی از آنها سوال می پرسم که زندگی امروزی با زندگی ای که شما داشتید چه فرقی کرده بهتر شده یا.... جمله ام تمام نشده صدایشان درمی آید. ۴-۵ نفری شروع به صحبت می کنند. ابتدا متوجه نشدم که چه می گویند. اما از لحن آنها فهمیدم که حرف از نارضایتی است.
۳ پیرمردی که برای حرف زدن سرحال تر بودند، شروع به صحبت کردند. دیگران هم جمله هایی برای تکمیل و تایید حرف آنها می گفتند.
ابتدا از مشکل اقتصادی که قیمت اجناس ثابت نیست گفتند که قدیم یک نفر می رفت سرکار و شکم ۸ نفر به راحتی سیر می شد. تازه به همسایه و نیازمندان هم می دادند.
هرکس از زندگی خوبی که داشت، تعریف می کرد. می گویند: شاید آن موقع ها امکانات کمتر بود ولی زندگی از لحاظ اخلاقیات و آرامش بهتر بود.
ویژگی یک همسر خوب
تعریف آنها از همسر خوب، حفظ احترام در هر شرایطی هست. با هم مهربان بودن و دوست واقعی بودن. اما به شرطی که ۲ طرف رعایت کنند. امکان ندارد یکی بی مراعات، هرطور که دوست دارد رفتار کند و آن یکی سال ها خوب بماند.
ازدواج
از تفاوت نحوه ازدواج خودشان با فرزندان خود و جوانان امروز می گویند. آنها معتقدند به اشتباه در اذهان جاافتاده که قدیم، بدون اینکه جوانان همدیگر را ببینند، پدر و مادر ها همسرِ آنها را انتخاب می کردند.
این صحیح نیست. بالاخره قبل از ازدواج، همدیگر را دیده بودند و می شناختند. معمولا آنها فامیل، همسایه یا دوستان خانوادگی بودند. وقتی پدر و مادرها به این نتیجه می رسیدند که این ۲ جوان، به درد هم می خورند؛ معنی اش این نبود که باید به اجبار باهم ازدواج کنند. بعضی بودند که می گفتند: از این خوشم نمی آید. پدر و مادر هم اصرار زیادی نمی کردند. معمولا یک پیشنهاد درست و خوب برای ازدواج بود که از طرف جوانان پذیرفته می شد.
تفاوت در جهیزیه
خانم ها از جهیزیه می گفتند که در حد ضروریات بود. ضروریاتی که برای آغاز یک زندگی نیاز است. مثل همین لوازمی که ما هر روز از آنها را استفاده می کنیم. قدیم سِت قابلمه و بشقاب نبود. ۲ نفر آدم بودند و ۲-۳ عدد بشقاب می دادند نه سرویس ۶ تایی و ۲۴ تایی.
آن موقع تنوعی نبود، توقعی هم نبود. الان اهمیت مارک و تعداد اقلام جهیزیه، مهمتر از کاربرد داشتن یا نداشتن آنهاست.
بدون ماشین، مبل و خانه بزرگ هم می شود زندگی کرد اما بدون آرامش، مهربانی، صمیمیت، اطمینان و احترام متقابل زوجین، زندگی دوام نخواهد داشت. اگرچه که همه در ابتدا عاشق، دلباخته و دلداده اند.
نظر پیرمردی که چشمان شاد و مهربانی داشت را درباره خانواده پرسیدم. او از قانع بودن، صبر و وفاداری همسرش می گفت که توانستند ۵ فرزند بااخلاق و درس خوانده تربیت کنند. آنقدری با خلوص و سپاسگزاری از همسرش تعریف می کرد که وقتی گفت همسرم هم با دوستانش در پارک است، کنجکاو شدم که او را ببینم.
خانمی خوش رو، تمیز و مرتب با شلوار صدفی و کمی رژ صورتی. بدون هیچ اغراقی رفتار و شادی برخاسته از رضایت آنها مثل جوانان تازه ازدواج کرده بود. از نگاه های محبت آمیز تا احترامی که به هم میگذاشتند.
متاسفانه خانواده های امروزی زمان کمتری باهم هستند. به خصوص کسانی که شغل شیفتی دارند؛ به ندرت پیش می آید که هر دو بتوانند فعالیت های مشترک داشته باشند تا صمیمیت بین آنها بیشتر شود. روزها خانم در خانه نیست و شب ها مرد یا شیفت است یا از خستگی خوابیده است. این آغاز یک رابطه سرد و دوری زوجین از هم است.
بعد از مدتی هم احساس می کنند از همدیگر شناخت کافی ندارند و گویی با یک غریبه زندگی می کنند. بنابراین روز به روز عشق کمتر و نسبت به هم بی رغبت می شوند. متاسفانه بجای درمان سریع رابطه، می خواهند صورت مسئله را پاک کنند. یکی پیشنهاد جدایی می دهد و مسلما طرف دیگر هم قبول می کند.
مردسالاری
قدیم به خواسته و نیازهای زن کمتر توجه می شد. مردها در خانه کمک حال زن نبودند. مثلا وقتی بچه گریه و بهانه گیری می کرد، مرد بچه را بغل نمی کرد تا آرام شود؛ بجای آن به خانم اش می گفت: بیا بچه ات را جمع کن. گویی بچه فقط مال زن هست و او مسئولیتی در قبال بچه ندارد.
چند دهه قبل کمتر به شریک بودن زن در زندگی، توجه می شد. یک شریک که حق دارد درباره مسائلی که بر زندگی او اثر مستقیم یا غیرمستقیم دارد، بداند و از او نظر خواهی شود.
با این توضیحات از آنها درباره مردسالاری پرسیدم. جمع حاضر تایید کردند که آن زمان اینگونه رفتارها رایج بوده است و دلیل اینگونه رفتارها، ناآگاهی، خودبینی و جهل است. اما گفتند که انصافاً ما اینطور نبودیم.
خانمی که ۱۲ سال تجربه زندگی مشترک دارد، می گوید: از نظر من زندگی الآن خیلی بهتر از ۵۰ سال قبل است. الان امکانات رفاهی بیشتری وجود دارد. در هر محلی، بیش از ۳ پارک هست. در هر خیابان فرعی، حداقل یک سوپر مارکت است.
بالاخره همه چیز برای یک زندگی بهتر و آسانتر در دسترس است.
تنها لازمه اش این است که زن و شوهر همدیگر را درک کنند و باهم دوست باشند و از همان اول زندگی، حرف زدن را جزو برنامه های اصلی خود قرار دهند. نباید اجازه بدهند مسائل کوچک، ناچیز و پیش پاافتاده، روی هم انباشته بشود و به یک دلخوری بزرگ از همدیگر تبدیل بشود.
نه بخاطر آن مشکل بلکه بخاطر بی اهمیتی همسر نسبت به چیزهایی که همسرش را ناراحت کرده است. با یک دلجویی و هم دلی ساده از همسر، می شود جلوی بوجود آمدنِ مشکلات بزرگ و حل نشدنی را گرفت. فقط کافی است که در برنامه روزانه و هفتگی، وقتی را برای صحبت کردن باهم بگذاریم.
پس فضای گفت و گو در خانه ایجاد کنیم و خواسته ها را واضح بیان کنیم؛ اما مودبانه و دوستانه. تنها با نیت بهتر شدن اوضاع زندگی نه برای غُرزدن و سرزنش دیگری.
مهارت صحبت کردن را یاد بگیریم که از کلمات با بار معنایی مثبت استفاده کنیم و اینکه چه موقع آنها را بیان کنیم.
انتهای پیام/
گزارش از ضحی الوندی
۱۳ میلیون مجرد که هنوز ازدواج نکردند معلوم نیست چند نفر مجرد طلاق گرفته داریم
یه نگاه به روسیه بندازید ببینید حمایت دولت از فرزندآوری چطوریه
ما نسل دهه ۶۰ بتونیم یه نونی برای خودمون در بیاریم و شکم خودمون سیر کنیم بسه
اما چون بی تفاوت از کنار مشکلات مردم رد میشه پس یک فرزند هم زیاده