به گزارش خبرنگار حوزه ازدواج و خانواده گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که به خواستگاری دختری بروید یا خواستگاری راه دهید و بعد از چند جمله صحبت کردن؛ یکی یکی چیزهای عجیبی از آنها بشنوید. گاهی آنقدر متعجب میشوید که در همان قدم اول توقف می کنید و قید دیدار حضوری را می زنید.
رسم خواستگاری یک تدبیر ظریفانه و حساب شده ای است که متناسب با نیازهای فطری، روحی، عاطفی و ابعاد روانشناختی دختر و پسر شکل میگیرد تا موجب بالا رفتن عزت، شخصیت و انگیزه طرفین در امر ازدواج شود، اما این رسم هم اکنون دست خوش تغییراتی شده است. تا همین چند سال گذشته، دختر خانم سنگین و رنگین مینشست خانه و پسر با دسته گل و شیرنی به خواستگاری او می آمد و منتظر میماند تا دختر نظرش را اعلام کند.
خانواده هایی هم که طرفدار ازدواج به شکل سنتیاند؛ چند وقتی است شاهد شیوهها و ملاکهای جدیدی مانند دیدارهای خارج از خانه قبل از خواستگاری رسمی، پیشنهاد به خانواده دختر برای حضور در منزل پسر برای اولین دیدار، فرستادن عکس در تلگرام و غیره هستند. آنها سرگردان مانده اند که در صورت پیروی از این رسوم، چطور چند جلسه دخترشان را با یک پسر نا آشنا به پارک یا کافی شاپ بفرستند، در حالی که آنها جوان و کم تجربه اند و به همین دلیل شاید نتوانند شناخت صحیح و کاملی نسبت به هم پیدا کنند و یا به هم دلبسته شوند.
بعضی ملاک ها جای ملاکهای موثر بر رابطه زن و شوهری مانند شخصیت و اخلاق مثبت، آشنایی با روحیات جنس مخالف، چشم پاکی و اصالت خانوادگی را گرفته است. آنها به دنبال ملاک هایی هستند که برایشان نفع شخصی دارد. گویی یک زندگی آماده میخواهند تا زندگی ای که تجربه ساختنش را داشته باشند. پول زیاد، شغل رسمی، ماشین شخصی، خانواده کم جمعیت، جذابیتهای ظاهری، نداشتن لهجه، اهل مُد بودن، رنگ چشم و مدل بینی، در کدام دانشگاه تحصیل کرده، از جمله ملاکهایی است که جوانان به دنبال آن هستند تا اینکه یک دوست واقعی برای همراهی در زندگی شان پیدا کنند. شاید متوجه نباشند که چیزهایی که می خواهند، ابزارهای رفاهی زندگی است، نه ملاکهای موثر بر خوشبختی و سعادتمندی.
سهراب 33 ساله برای ما از ملاکهای عجیبش برای ازدواج میگوید: تنها ملاک ازدواجم، اصلاح نژادی بود، برای همین به دنبال دختری با قد بلند و موی بور و چشم رنگی بودم و به چیز دیگری اهمیت نمی دادم و وضع مالی خیلی مناسبی هم داشتم. در حال حاضر ۶ سال است که ازدواج کردم و یک دختر 3 ساله دارم، اما هر دو ما از زندگی راضی نیستیم و مدتی است به ارتباط های خارج از خانه فکر میکنم.
با توجه به اینکه روحیات دخترها حساس تر از پسرها است و در محیط جدید، مضطرب می شوند، این اضطراب بر چهره و صحبت کردن آنها تاثیرگذار است، برای همین خواستگارها به منزل دخترها می آیند تا آنها بتواند با آرامش بیشتری شرایط پسرها را بررسی کنند. به همراه داشتن دسته گل هم به خاطر روحیه لطیف دختر و علاقه آن به گل است. گل به روح دختر طراوت میبخشد و با دیدن و بوییدن آن، ناخواسته در ضمیر ناخودآگاهش، زمینه مثبتی ایجاد میشود. پوشیدن لباس رسمی و همراهی پدر و مادر، جدیت موضوع و آمادگی پسر، برای پذیرفتن مسئولیت زندگی را نشان می دهد که موجب اطمینان دختر به پسر می شود.
خانواده با خواستگاری بنا میشود و چگونگی عملکرد در این مرحله، بر میزان سستی یا استحکام آن موثر است. همین موضوع سبب می شود تا خواستگاری پراهمیت ترین و پیچیده ترین مرحله ازدواج شناخته شود، به همین منظور در این گزارش می خواهیم اصولی را در خصوص برگزاری مراسم خواستگاری در اختیار شما بگذاریم.
روح الله حدادی، روان شناس بالینی در این ارتباط میگوید: عوض کردن یک سبک و سیاق خاص، تبعاتی به همراه دارد. خواستگاری یکی از رسم های تحت تاثیر تغییرات جامعه است که معمولا پسرها، برای صرف هزینه کمتر، مسئولیت پذیری کمتر و به دنبال آن پاسخگویی کمتر، مسیرهای فرعی را برای رسیدن به ازدواج، پیش میگیرند و دختر خانمها برای نشان دادن حسن نیت و علاقه شان، به این روشها تن میدهند، اما بهتر است که اصلا به این روشها عادت نکنیم تا ادامه پیدا نکنند.
برخی از جوانان دم بخت معتقدند: اینکه «جوانان اول خودشان بروند بیرون بعد خواستگاری رسمی انجام شود» بهتر است. رضوان27 ساله میگوید: جوانان در حضور پدر و مادرها خجالت میکشند و نمیتوانند راحت و به مدت طولانی با یکدیگر صحبت کنند. در ضمن این طوری زحمت خانواده ها کمتر است و لازم نیست پدر و مادرها مرخصی بگیرند و یا همسایهها در جریان آمدن خواستگار قرار بگیرند و بعد سوالات آنها را پاسخگو باشیم که چه شد؟.
پروانه 50 ساله، مادر یک پسر دم بخت معتقد است که با توجه به شناختی که از پسرش دارد، ترجیح می دهد تا مراحل اولیه آشنایی بیرون از خانه باشد، زیرا فکر میکند پسرش با چند بار رفتن به خانه این و آن، زود تسلیم می شود و یکی را سریع انتخاب میکند، یا اینکه اگر 2-3 مرتبه خانه یک نفر برود؛ به اصطلاح نمکگیر می شود و در صورتی که فرد دلخواهش نباشد، رودربایستی میکند، یا اینکه احترام گذاشتن خانواده دختر و سفره انداختنها و پذیرایی کردنها آنها باعث میشود که جلوی چشمانش را بگیرد و از هدف اصلی که شناخت دختر است، باز بماند.
جعفر بای، پژوهشگر آسیب های اجتماعی می گوید: تغییر روشهای انتخاب، طبیعی است، اما مهمترین اتفاقی که افتاده است، واگذاری جوانان به خودشان است و پدر و مادر به برگزار کننده و مجری مراسم ازدواج تبدیل شده اند.
مادر برهان می گوید: من ترجیح میدهم آشنایی اولیه برای موضوعهای کلی با حضور خانوادهها انجام شود و بعد دختر و پسر برای آشنایی بیشتر و دستیابی به تفاهم در جزییات، با یکدیگر بیرون بروند و صحبت کنند. بالاخره بزرگترها دو پیراهن بیشتر از آنها پاره کردهاند و بدون اینکه عشق چشمشان را کور کند، میتوانند ناظران خوبی بر نحوه رفتار طرف مقابل، باشند. اما اینکه اول خودشان بیرون بروند و بعد خانوادهها وارد جریان بشوند؛ نقش ارشادی خانواده را تبدیل به نقش تشریفاتی میکند، گویی خودشان میبرند و میدوزند، بعد میگن خب ما پسندیدیم؛ حالا شما بیایید برای مخارج ازدواج ما، کارت بکشید.
جعفر بای، آسیب شناس اجتماعی افزود: در دهههای قبل، ملاکهایی مهم بود که پایداری داشتند مانند اخلاق نیک، نجابت و اصالت، اما در حال حاضر شاهد ملاکها و شناختهای سطحی مانند رنگ مو و پوست، علاقه مندی به غذا و رنگ هستیم.
خانم علیزاده یک معرّف در امر ازدواج است که در این باره میگوید: متاسفانه روشهایی رو به رواج است که با فرهنگ ایرانی-اسلامی ما همخوانی ندارد. بارها پیش آمده است که با توجه به شباهت در معیارهای اولیه اعلام شده به خانوادهها دختری را معرفی میکنم، اما به خاطر معیارهای سطحی و ظاهری مانند اینکه در کدام دانشگاه درس خوانده است؟، مورد پسند قرار نمیگیرد.
علیزاده ادامه داد: بسیاری از این موارد برای من پیش آمده و مدتها است احساس میکنم که اینگونه به جایی که باید برسیم؛ نمیرسیم. ما نیاز به یک راهنما داریم؛ یک دستورالعمل استاندارد و یک گروه که معیارهای اصیل و نحوه صحیح مراسم خواستگاری را به خانوادهها یادآوری کند.
وی با بیان اینکه معتقدم به علت وجود اطمینانی که به مساجد هست؛ باید یک گروه متشکل از کارشناس متخصص، یک کارشناس مذهبی یا همان امام جماعت و والدین را در این مکان مقدس تشکیل بدهیم تا به صورت سیستماتیک، مشخصات و معیارهای جوانان دم بخت را، به علاوه یک عکس، از آنها دریافت کنیم تا بتوانیم خانوادهها را با هم آشنا کنیم.
انتهای پیام/
گزارش از ضحی الوندی
بابا انتطاراتتون رو همسطح خودتون کنید یا خودتون رو به سطح انتظارتون ارتقا بدین.
چنان خشک سالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق!
حتی پدر و مادرها هم این روزها برای جوانان نجیب و بی کارشون ،نمی توانند ملاک های واقعی یک زندگی عاشقانه را تبیین کنند!
فاقد پرستیژ اجتماعی(چون دانشگاه نرفته)هست.در صورتی که به نظر خودم
ایشان یک همسر خوب،پدر مهربان و انسانی واقعی و خوش قلب می باشد.
اصلا هم مهم نیست که من کارمند با مدرک ارشد و ایشان دیپلم هستند. مهم
انسانیت و عشق واقعی ایشان است.
من خودم فقط خانواده ها و جوانان را مقصر نمی دانم و شرایط فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و ... جامعه را نیز در ایجاد و تداوم مشکلات مربوط به ازدواج و طلاق موثر و سهیم می دانم متاسفانه در کشور ما به دلایلی چند از سنین جوانی مسائل مربوط به مسائل جنسی و ازدواج و زناشویی آموزش داده نمی شود و در بسیاری از موارد حتی اقشار تحصیل کرده نیز مشکل دارند و از فلسفه ازدواج بی خبرند و بسیاری از جوانان نیز بر حسب عادت موجود و سنت ازدواج می کنند و انتخابهای آگاهانه با رعایت حداقل های لازم و کافی ندارند و فکر می کنند که فقط باید ازدواج کنند مشکل دیگر که پس از ازدواج رخ می دهد و باعث ایجاد مشکلات زیادی می شود سهم خواهی شخصی طرفین از زندگی است و می خواهند در عین حال که ما هستند من قویتر نیز باشند . بابت طولانی شدن مطلب پوزش می طلبم .
ارادتمند همه جوانان ایران زمین : عیسی ترکمن کارشناس ارشد حسابداری
مرد اگه زشت و بیریخت هم باشه مشکلی نیست! چون نکات مثبت مرد ر ویه چیزای دیگه میدونن
قدیما مردونگی و غیروت و جنم کار کردن بود
امروزه پول پول پول پول پول پول پول پول
و اخرش هم پول
بعضی ها یه پله میان پایین میشه
پول پول پول پول پول پول پول پول پول مدرک دانشگاهی!
چرا با اسب تردد نمیکنیم؟