به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،آیتالله علی صافی اصفهانی با بیان خاطراتی از حضور در محضر علامه امینی، درخصوص نحوه آشنایی خود با علامه امینی گفت: آشنایی ما با ایشان از طریق مرحوم پدر بزرگم بود. شغل مرحوم پدر بزرگ بنده، آقای حاج نصرالله صافی، صحافی بود و نزد مرحوم علامه امینی در کتابخانه امیرالمومنین نجف کار میکرد. از آن جهت که ایشان پدر بزرگ ما بود و آنجا محل کارش بود، لذا ما آنجا رفت و آمد داشتیم. از همان زمان با علامه امینی از نزدیک آشنا شدم و کمکم با ایشان انس گرفتم. مرحوم علامه امینی هم عنایت خاصی به مرحوم پدربزرگ ما داشت و با بنده هم مانوس بودند چون بنده هم در حد توانم تا آنجایی که میتوانستم به ایشان کمک میرساندم.
وی افزود: آن زمان بنده تقریبا ده، دوازده ساله بودم. یکی از خصوصیات اخلاقی ایشان این بود که فوقالعاده متواضع بودند. یعنی آن زمان که ما درکی نسبت به موقعیت مرحوم علامه امینی نداشتیم، ولی الان میفهمم که ایشان چه مقامی داشت. آن قدر تواضع داشت که هر کس ایشان را نگاه میکرد و وضعیت رفتاری ایشان با دیگران را میدید، باورش نمیشد که یک شخصیت برجستهای است. مثلا اگر غذای مختصری داشت میآمد سر سفره من و پدر بزرگم مینشست. ایشان سر سفره ما میآمدند و با ما هم غذا میشدند. حتی گاهی با من شوخی میکرد و لقمه میگرفت و به دهان ما میگذاشت.
وی در خصوص حالات معنوی علامه امینی اظهار کرد: عبادت ایشان یک برنامه خاصی داشت. بارها در حرم دیده بودم ایشان بعد از نماز مغرب و عشا زیارت میخواندند. صدای خیلی رسایی هم داشتند. وقتی در حرم میرفتند و زیارت میخواندند واقعا به نظر من از خود بیخود میشد. چنان مناجاتی میکرد که مردم یک گوشهای میایستادند و از صدای ایشان استفاده میکردند. مردم ایشان را میدیدند ولی خود مرحوم علامه امینی اصلا توجهش به مردم نبود و در حال خودش بود. مناجاتهای طولانی داشت.
وی اضافه کرد: در بقیه اوقات کار ایشان فقط و فقط مطالعه و تحقیق بود. موسوعه عظیمی که ایشان تدوین کرده کم کتابی نیست. واقعا ایشان در تاریخ تشیع جزء شخصیتهای طراز اول شیعه است. حتی در بین خود شخصیتهای طراز اول شیعه هم ایشان یک ویژگیهایی داشت که تبدیل به یک شخصیت استثنایی و منحصر به فردی شده بود. این موسوعه عظیم علمی به نام الغدیر که علامه امینی طی ۵۰ سال روی آن تلاش میکردند، اثر گرانقدری است. علامه ۵۰ سال برای نوشتن این کتاب تلاش کرد و امیرالمومنین(ع) به ایشان خیلی در این راه کمک کردند.
آیتالله صافی در ادامه اظهار کرد: خلاصه همه این ویژگیها باعث شد که ایشان در تاریخ تشیع گل کرد، آن هم گل سر سبد. از نظر علمی، امثال ما کوچکتر از آنیم که بخواهیم در مورد ایشان اظهار نظر کنیم. شخصیتهای عظیمی مثل مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم شیخ محمدحسین غروی، مرحوم آقای حکیم درباره مرحوم علامه امینی به عظمت یاد کردهاند. مثلا آقای حکیم درباره کتاب الغدیر فرمودند: لایأتیه الباطل من بین یدیه. تعبیر عجیب و غریبی است. مرحوم میرزا عبدالهادی شیرازی درباره الغدیر تعبیر قرآنی «لاریب فیه هدی للمتقین» را به کار برده است.
آیتالله صافی در ادامه به زحمات بیشمار علامه امینی برای تدوین کتاب الغدیر اشاره کرد و گفت: علامه امینی نیم قرن تلاش کرد. بیش از ده هزار کتاب مطالعه کرده بود. برای نوشتن این کتاب به بیش از صد هزار جلد کتاب مراجعه کرده بود. ایشان نیمی از کره زمین را برای بدست آوردن منابع این کتاب زیر پا گذاشتند. منابعی که در الغدیر مورد استناد قرار گرفته است، همه این مدارک و منابع مورد اتفاق شیعه و سنی است. یعنی کتاب الغدیر منشا وحدت بین شیعه و سنی است.
وی افزود: اگر کسی میخواهد بین شیعه و سنی وحدت برقرار کند باید از این کتاب بهره بگیرد. بنابراین کاری که مرحوم علامه امینی انجام داد در تاریخ شیعه یک کار استثنایی بوده است. همه بزرگان روی چشم ما جا دارند، ولی این شخصیت در میان تمام این گلها درخشید. وقتی یک جلد از کتاب الغدیر به لبنان رفت، در عرض مدت خیلی کوتاهی ۳۰ هزار سنی به واسطه مطالعه این کتاب شیعه شدند. حالا شما فکر بکنید اگر تمام این کتاب به آنجا رفته باشد، از آن زمان تا حالا چقدر انسان شیعه شدهاند. تا امروز این کتاب منشا آثار و برکات بزرگی است که عظمت این کار را کسی جز خدا و «من عنده علم الکتاب» نمیتواند درک کند.
وی در پاسخ به این سوال که آیا در تدوین الغدیر شخص دیگری با علامه امینی همکاری داشته است یا خیر گفت: علامه همه این کار را به تنهایی انجام داد. مرحوم حاج میرزا عبدالهادی شیرازی یک عبارتی در مورد الغدیر دارند. ایشان فرمودند اگر ما اطلاع نداشته باشیم یا کسی اطلاع نداشته باشد و کتاب الغدیر را ببیند، خیال میکند که یک هیئت و یک جمعیتی نشستند این کتاب را نوشتهاند و حال اینکه ایشان به تنهایی، چنین کار با عظمتی را انجام داده است. این فقط از جهت علمی است. از نظر معنوی ایشان به مقاماتی رسیده بود که برای عرفای ما هم قابل تصور نیست.
وی در ادامه به نمونهای از مقامات معنوی علامه امینی اشاره کرد و ابراز کرد: ما یک جزوهای چاپ کردهایم به نام «غدیر و احیاگر بزرگ غدیر». یک مقداری از مطالب در آنجا هست. برای مثال بنده با آقای بهجت خیلی مانوس بودم. حدودا ۱۰ سال از اصحاب خاص ایشان بودم. صبحهای جمعه در خانه آقای بهجت روضه میگرفتند. تقریبا ۳۰ سال پیش آقای شمس که از منبریهای معروف قم بودند در آن جلسه روی منبر، داستانی از علامه امینی نقل کرد. به نظر من خیلی موضوع مهم و عجیبی بود. بعدا در خصوص این داستان، از آقای بهجت سوال کردم و گفتم آقا شما این را تایید میکنید؟ آقای بهجت با صدای بلند فرمودند بله.
وی افزود: داستان این است که وزیر فرهنگ عراق یک فرزندی داشت که فلج بود. یک بیماری لاعلاج داشت. خیلی امکانات برای وزیر فراهم بود و برای درمان فرزندش تمام دنیا را زیر پا گذاشته بود. خیلی عاشق این بچه بود. دیگر از درمان فرزند ناامید بود تا این که آوازه مرحوم علامه امینی به گوشش میرسد. با خودش میگوید ما که همه جا رفتیم، یک نامه هم برای ایشان بنویسیم، ببینیم چه میگوید. در نامه برای مرحوم علامه امینی مینویسد که: جناب آقای امینی! اگر علی ابن ابیطالب شما فرزند من را شفا داد من به علی ابن ابیطالب ایمان میآورم. این نامه هنگامی به دست مرحوم علامه امینی میرسد که ایشان تازه نشسته بود سر سفره غذا. وقتی این نامه را میبیند لقمه را زمین میگذارد و به حرم امیرالمومنین(ع) میرود.
وی ادامه داد: یک مدتی در حرم میماند. این که در حرم چه اتفاقی میافتد و چه صحبتهای میشود را هیچ کس خبر ندارد. بعد از حرم بیرون میآید و جواب نامه وزیر را این طور مینویسد: جناب آقای وزیر! علی ابن ابیطالب خلیفه بلا فصل پیغمبر، فرزند تو را شفا داد. جواب نامه علامه امینی وقتی به دست این وزیر میرسد که آن هم مثل علامه امینی سر سفره نشسته بود و میخواست غذا بخورد. موقعی که این نامه به دستش میرسد، نامه را باز میکند. بلافاصله سراغ فرزندش میرود، میبیند فرزندش شفا گرفته و راه میرود. دوباره برای علامه امینی نامه مینویسد که: جناب آقای امینی! علی ابن ابیطالب خلیفه بلا فصل پیغمبر فرزند من را شفا داد. اما من در یک موقعیتی هستم که نمیتوانم اظهار کنم که شیعه شدم. مرحوم علامه امینی باز جواب میدهند که: جناب آقای وزیر! علی ابن ابیطالب خلیفه بلا فصل پیغمبر این مشکل تو را هم حل کرد. وقتی وزیر این نامه را میخواند اعلام میکند که من شیعه شدم. این هم معجزه امیرالمومنین است که فرزند من که فلج شده بود الان شفا پیدا کرده. تمام قبیله و عشیره وزیر به همین خاطر شیعه شدند.
آیتالله صافی در خصوص نحوه گذران زندگی علامه امینی توضیح داد: غالبا زندگی ایشان با توسل و با ایثار و از خود گذشتگی میگذشت. مثلا یک بار علامه امینی رفته بود یکی از منابع کتاب الغدیر را به نام «ربیعالابرار زمخشری» بگیرد اما به ایشان نداده بودند. کتاب دست یکی از مراجع تقلید نجف بود که بعد از فوت او به پسرش رسیده بود. علامه هر چقدر التماس میکرد، آن شخص کتاب را نمیداد. حتی علامه گفته بود من مینشینم همین جا کتاب را مطالعه میکنم اما باز هم آن شخص کتاب را نداده بود. وقتی علامه ناامید شد توسل کرد به امیرالمومنین(ع). امیرالمومنین(ع) در خواب به مرحوم علامه امینی فرمودند که این خواسته شما در کربلا است، باید پیش فرزندم امام حسین(ع) بروید.
وی ادامه داد: علامه از خواب بلند میشود و به سمت کربلا میرود. پس از زیارت حرم امام حسین(ع)، یک وقت یکی از خطبای بزرگ کربلا ایشان را میبیند و میگوید بیا برویم خانه ما. ایشان هم خسته بود و دعوت را قبول میکند. وقتی به منزل ایشان میرود، قبل از اینکه استراحت کند میگوید من میخواهم کتابخانه شما را ببینم. علامه بلند میشود و به کتابخانه میرود. همین طور که کتابخانه را نگاه میکردند، یک زمان چشمش به این کتاب میافتد. اشکش جاری میشود. میزبان میبیند که علامه دارد گریه میکند. از ایشان میپرسد چه خبر شده؟
وی افزود: علامه میگوید که این کتاب را فلانی داشت و هر چقدر به او التماس کردم، آن را نداد. در خواب امیرالمومنین(ع) را دیدم که مرا به سمت کربلا هدایت کرد. این طوری شد که به منزل شما بیایم و کتاب را با چشم خودم ببینم. آن وقت خود صاحب خانه هم شروع به گریه کردن میکند و میگوید یکی از شخصیتهای مهم بغداد میخواست بابت خرید این کتاب هزار دینار به من بدهد اما من کتاب را ندادم. امیرالمومنین(ع) برای نوشتن این کتاب این طور به علامه امینی کمک کرده بودند. متاسفانه ایشان شناخته نشده است. واقعا شناخته نشده است. آنچه که از شخصیت ایشان شناخته شده و در زبانهای مردم هست، از جهت علمی و نگارش الغدیر است. معنویتهای عجیب و غریب ایشان در ذهن مردم نیست. کسی برای مردم این مطالب را نگفته است.
وی در خصوص سفرهای علامه امینی خاطرنشان کرد: بالاخره مراجع آن زمان میفهمیدند که علامه چه کار عظیمی انجام میدهد و هزینه سفر را جور میکردند. برای بدست آوردن منابع این کتاب به خیلی کشورها مثل هند، مصر، لبنان و ... میرفتند. غالبا به تنهایی سفر میکردند. آنجاهایی که میرفتند مخصوصا در هند ایشان را میشناختند. در هند ایشان خیلی خواهان و طالب داشتند که دور ایشان جمع میشدند و کمکش میکردند.
آیتالله صافی درباره ارتباط علامه امینی با قرآن کریم بیان کرد: یکی از کارهای ایشان نگارش کتابی به نام تفسیر حمد است. این کتاب چاپ شده و تفسیر بسیار جالب و خوبی است. ظاهرا این کتاب ادامه هم داشته است. این طور که به من خبر رسیده، نگارش این تفسیر ادامه داشته و نوشتههای آن موجود است. در خصوص کتاب الغدیر هم ۱۱ جلد آن چاپ شده است و ۹ جلد از کتاب هنوز منتشر نشده است. آن ۹ جلد دیگر متاسفانه دست یک افرادی است که من از آن افراد نزد امام زمان(عج) شکایت میکنم. چرا اینها را مخفی کردند و نمیگذارند چاپ شود. مرحوم علامه امینی گفته است حرفهای اصلی خودم را در آن ۹ جلد زدهام و این ۱۱ جلد، مقدماتی برای آن سخنان بوده است. اگر انتشار این کتاب کامل میشد دنیا را تکان میداد.
وی افزود: ما باید به وجود علامه امینی افتخار کنیم. اصلا به نظر بنده شیعیان در سراسر کره زمین باید تمثال مبارک علامه امینی را به عنوان نمادی از حقانیت شیعه و مظلومیت امیر المومنین(ع) در متن زندگی خودشان بیاورند. تمام شیعیان کره زمین باید عکس علامه امینی را محل کار خودشان، در تمام ادارات، در دبیرستانها، دانشگاهها و حتی در بیوت مراجع تقلید بگذارند. با این کار ما به دنیا اعلام میکنیم پشت شیعه به کوه بند است. منطق و استدلال از سر تا پای شیعه میریزد. تمام اهل تسنن جمع شدند، بلکه فرقههای دیگر هم جمع شدند، دانشگاه درست کردند که یک کلمه غلط، یک اشتباه، حتی یک اشتباه ادبی از علامه امینی بگیرند و نتوانستند. تا الان که داریم با هم حرف میزنیم هیچ کس نتوانسته یک ایرادی به کتاب ایشان بگیرد. ما چه منطقی محکمتر از این کتاب داریم.
وی با تأکید بر این که اخلاص، رمز توفیقات علامه امینی بود خاطرنشان کرد: ایشان تشخیص داد که شیعه مظلوم است و اهل تسنن دارند غدیر را تحریف میکنند. مرحوم علامه هم تشخیص داد که باید از حقانیت خلافت امیرالمومنین(ع) دفاع کند. لذا طوری دفاع کرد که نه سنی و نه شیعه نتوانست از کتاب او ایراد بگیرد. مرحوم مطهری میگوید این کتاب، خودش یک منشا وحدت بین شیعه و سنی است. این کتاب، کتاب وحدت است چون هر چیزی که در آن گفته شده را هم سنی و هم شیعه قبول کرده است و چیزی نبوده که اختلافی باشد.
وی در پایان گفت: منشا توفیقات علامه فقط اخلاص بود. ایشان فقط و فقط برای دفاع از امیر المومنین(ع) این کار را کرد و هیچ شائبه دیگری در زندگیاش نبود. این که مثلا من بخواهم یک کتابی بنویسم مشهور بشوم و یا درآمدی داشته باشم، علامه اصلا در وادی این حرفها نبود. از تمام وجودش مایه گذاشت. از عمرش مایه گذاشت برای این که حقانیت شیعه را به دنیا اعلام کند.
منبع:ایکنا
انتهای پیام/