به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شاید او تاریخها را به یاد نیاورد اما تاریخ، او را فراموش نخواهد کرد؛ او یکی از مردان سیاهپوش فوتبال است که با هر بار پرچم زدن در کنار خط طولی مستطیل سبز، یا به صدا درآمدن سوتش، غوغایی به پا میشد؛ شاید کمتر کسی یاد او و قضاوتهایش را به خاطر بیاورد اما او در خاطره فوتبال ایران جا گرفته و نامش در تالار افتخارات فوتبال ایران نقش بسته است. محمود خوشخوان، پادشاه فراموش شده زمین فوتبال است؛ او که خاطره پرچمهایش در شهرآورد معروف "شش تاییها" هنوز هم شنیدنی است.
حدود ۳۴ سال است که از جنجالیترین نتیجه داربی سرخ آبیها میگذرد؛ ۱۶ شهریور ۱۳۵۲، پرسپولیس موفق شد تاج آن زمان را با شش گل شکست دهد تا هوادارانش تا همین امروز در هوای آن نتیجه نفس بکشند و به هواداران رقیب فخر بفروشند. "بعد از آن بازی، پرسپولیسیها خوشحال بوند و هواداران استقلال با وجود ناراحتی، اعتراضی را به داورها نداشتند و با حالتی پر از اندوه ورزشگاه را ترک میکردند." این را محمود خوشخوان میگوید؛ کمک داور داربی معروف که هنوز جذابترین خاطره پیرمرد را تشکیل میدهد.
خوشخوان وقتی از حس و حال آن شهرآورد تاریخی میگوید، خنده بر روی لبانش مینشیند؛ گویی دوباره حس و حال آن روزها برایش زنده میشود و خودش را در ورزشگاه آزادی میبیند.
او یکی از اولینهای داوری ایران است؛ داور بزرگشده مکتب شاهین که ۱۰ سال ریاست کمیته داوران را بر عهده داشت. او اکنون ۸۴ سال دارد و در حالی که حافظهاش جسته و گریخته تاریخها و اعداد را به یاد میآورد، همراه با همسرش در مرکز پرهیاهوی پایتخت ایران، زندگی میکند. او با آرامشی خاص، خاطرات شیرین و افتخارآمیز گذشته را مرور میکند؛ خاطراتی درباره شاهین، داربی "ششتاییها" بازیکنان بااخلاق و بداخلاق آن زمان و ... .
شرح کامل گفتوگو با محمود خوشخوان را در ادامه میخوانید:
فوتبال را از مدرسه شروع کردم زیرا در خانواده ما هر کسی به نوعی با این ورزش سر و کار داشت. در زمان مدرسه، کاپیتان تیم بودم و معلم ورزش ما علاقه خاصی به من داشت. از من خواست که با او همکاری کنم و تا الان حدود ۷۵ سال است که در فعالیتهای فوتبالی شرکت میکنم. فوتبال را از تبریز شروع کردم و ۷۵ سال است که دانش و علاقهام باعث شده این رشته را پیگیری کنم.
دکتر اکرامی بدون لباس رسمی در هیچ جلسه یا محفلی حاضر نمیشد، مثل الان نبود که حتی برخی از بازیکنان و مدیران ما حتی جوراب هم نمیپوشند. او خیلی مقرراتی بود.
بله. عضو باشگاه شاهین بودم. من در تبریز زندگی میکردم و دکتر اکرامی به تبریز آمد و در آن شهر با او آشنا شدم. او که میدانست اطلاعات فوتبالی خوبی دارم، از من خواست که با او همکاری کنم و من نیز از سال ۱۳۲۰ فعالیتم را در باشگاه شاهین آغاز کردم و در خدمت دکتر اکرامی قرار گرفتم.
شاهین تنها باشگاه اخلاق مدار ایران بود. اعضای باشگاه از افراد برجستهای تشکیل شده بود و تفکر دکتر اکرامی که بر مبنای اخلاق، رفتار و گفتار محترمانه بود، در باشگاه پیاده شده بود و همه به نوعی به این تفکر احترام میگذاشتند و برای آن ارزش قائل بودند. یادم میآید زمانی که ۱۲ – ۱۳ ساله بودم دکتر اکرامی بدون لباس رسمی در هیچ جلسه یا محفلی حاضر نمیشد، مثل الان نبود که حتی برخی از بازیکنان و مدیران ما حتی جوراب هم نمیپوشند. او خیلی مقرراتی بود. مسلکش روی نظم و انضباط بنا شده بود و من را هم خیلی تحویل میگرفت زیرا بچه شهرستان بودم و میخواست که من رفتارم، کارم و حرف زدنم به گونهای باشد که مورد پسند او واقع شود.
داوران هیچ موقع نمیگویند که طرفدار کدام تیم هستند اما میشود از روی قضاوت و اعمال آنها فهمید که دوست دارند کدام تیم برنده شود. بیشتر داوران زمان ما پرسپولیسی بودند. من خودم هم طرفدار شاهین بودم.
بله. اکرامی هر زمان که به زمین تمرین میآمد توپهای مخصوص خود را داشت و امکان نداشت بدون آن توپها تمرین را آغاز کند. از نکات جالب دیگر اخلاق اکرامی، اهمیت دادن به نظم و ترتیب و اولویت دادن به تمرین بود. یادم میآید در زمان تمرین هیچ کدام از بازیکنان حق غیبت نداشتند زیرا اکرامی این اجازه را به آنها نمیداد. بازیکنان هم همه مشتاق و عاشق باشگاه بودند و حتی باشگاه شاهین توسط خود بازیکنان اداره میشد زیرا هر بازیکنی برای حضور در باشگاه حق عضویت میداد.
داوری در خون ما بود. داوری را از ۱۸ سالگی و از سال ۱۳۲۶ شروع کردم.
فضای خانواده ما فوتبالی بود. من و دو برادرم به نامهای حمید و حسین، داور بودند و هر سه نیز از داوران بینالمللی فوتبال ایران بودیم. در آن زمان ما سه نفر ستونهای داوری ایران بودیم.
بهترین خاطره دوران کاریام به داربی معروف ششتاییها برمیگردد. آن زمان مثل الان نبود که هر تیمی باختش را بر گردن داوری بیاندازد. استقلالیها با وجود باخت سنگین و ناراحت بودن از این شکست هیچ گونه حرف ناراحت کنندهای به داوران نزدند.
بهترین خاطره داوریام مربوط به همان بازی معروف سال ۵۲ یعنی داربی "شش تاییها "است. در آن بازی پرسپولیس موفق شد با شش گل استقلال راکه آن زمان تاج نامیده میشد، شکست دهد.
دیدار عجیبی بود. داور آن دیدار نیکولای پریجیانو رومانیایی بود و من نیز کمک داور او بودم. بازی با نتیجه ۶ بر صفر به سود سرخها به پایان رسید. آن زمان مثل الان نبود که هر تیمی باختش را بر گردن داوری بیاندازد. استقلالیها با وجود باخت سنگین و ناراحت بودن از این شکست هیچ گونه حرف ناراحت کنندهای به داوران نزدند. در آن طرف نیز پرسپولیسیها به شدت خوشحال بودند. زمانی که استقلال ۳ بر ۰ عقب بود هواداران استقلال شروع به ترک استادیوم کردند که در این حین پرسپولیس سه گل دیگر نیز به ثمر رساند و توانست استقلال را "شش تایی" کند.
در داربی شش تاییها داور تاثیری در نتیجه نداشت چون فقط حساسیت این بازی برای او تعریف شده بود و او شناختی از تیمها نداشت. آن داربی، یکی از سالمترین بازیهای زمان قضاوت من بود.
داوران هیچ موقع نمیگویند که طرفدار کدام تیم هستند اما میشود از روی قضاوت و اعمال آنها فهمید که دوست دارند کدام تیم برنده شود. بیشتر داوران زمان ما پرسپولیسی بودند. من خودم هم طرفدار شاهین بودم. البته در داربی شش تاییها داور تاثیری در نتیجه نداشت چون فقط حساسیت این بازی برای او تعریف شده بود و او شناختی از تیمها نداشت. آن داربی، یکی از سالمترین بازیهای زمان قضاوت من بود.
ابوالقاسم حاج ابوالحسن و عبدالرضا موزون که از بزرگان داوری ایران بودند و همچنین داود نصیری طرفدار تاج آن زمان بودند و جعفر نامدار و تهرانی نیز پرسپولیسی بودند. البته من خودم شاهین را دوست داشتم و مرحوم نامدار هم همانند من طرفدار شاهین بود اما خب هیچ وقت علاقه من به تیم شاهین در قضاوتهایم تاثیری نداشت.
در زمان ما مرحوم نامدار از لحاظ داوری اختلاف زیادی با سایر داوران داشت و خیلی از بقیه بهتر بود. در بین داوران ایرانی داوری همانند نامدار نبود که به اصطلاح تیغدار باشد و خوب قضاوت کند. البته او نیز زمانی عضو شاهین بود و از طرفداران این تیم بود و سعی میکرد در دیدارهایی که شاهین حضور دارد تیم خودش برنده شود. (با خنده)
پولی که داوران ما میگیرند خیلی کم است و این باعث میشود که برابر داوران سایر کشورها تحقیر شوند. چند سال است که خیلی در حق آنها احجاف میشود.
همه داوران ایرانی که افراد با سابقه این رشته را می شناسند با من در ارتباط هستند و من را قبول دارند. افرادی مانند فغانی، ترکی، قهرمانی و سخندان پیش من میآمدند و از من مشورت میگرفتند. من نیز وظیفه خود میدانستم که به آنها کمک کنم. اگر از بسیاری از داوران کنونی بپرسید، خیلی از آنها میگویند که چقدر روی آنها کار کردم و برایشان زحمت کشیدم. همیشه با آنها دیدار دارم و سعی میکنم ارتباط خود را با آنها حفظ کنم. عملکرد آنها را از برنامههای مختلف و روزنامهها و خبرگزاریها پیگیری میکنم و در رابطه با این داوران صحبت میکنم.
داوری زمان ما زیاد جالب نبود اما زمانی که کناستون انگلیسی به ایران آمد، وضعیت داوری پیشرفت محسوسی کرد. او توانست داوری فوتبال ایران را دگرگون کند. کلاسها و تمریناتی که ترتیب میداد به صورت منظم برگزار میشد و بسیار به جزئیات عملکرد داوران اهمیت میداد. البته پولی که داوران ما میگیرند خیلی کم است و این باعث میشود که برابر داوران سایر کشورها تحقیر شوند. چند سال است که خیلی در حق آنها احجاف میشود.
اختلافی که بین کمیته داوران و دپارتمان داوری وجود دارد باعث میشود که در چیدمان داوریها شایستگیها را کمتر ببینند و بیشتر طبق سلیقه عمل کنند. همچنین به داوران جوانی که قرار است بازیهای بزرگ را قضاوت کنند، اعتماد به نفس داده نمیشود و این باعث میشود که آن داور از قضاوت ترس داشته باشد.
فغانی بهترین داور ایران است. از زمانی که او را در مسابقات قهرمانی کشور که در مشهد بود شناختم، قابلیتهایش را درک کردم و او را به کمیته داوران و داوری ایران معرفی کردم. میدانستم که فغانی چنین قابلیتی را دارد و خوشحالم که باعث شده داوری فوتبال ایران در دنیا مطرح شود.
در یکی دو فصل اخیر، برخی داوران کمتجربه را که در لیگهای پایینتر هنوز تجربه کافی را کسب نکردهاند به لیگ برتر میآورند که میتواند یکی از دلایل بیدقتیها باشد. همینطور اختلافی که بین کمیته داوران و دپارتمان داوری وجود دارد باعث میشود که در چیدمان داوریها شایستگیها را کمتر ببینند و بیشتر طبق سلیقه عمل کنند. همچنین به داوران جوانی که قرار است بازیهای بزرگ را قضاوت کنند، اعتماد به نفس داده نمیشود و این باعث میشود که آن داور از قضاوت ترس داشته باشد که این هم به نحوه چیدمان داوران برمیگردد. نکته مهم دیگر این است که همان طور که گفتم در پنج، شش سال اخیر، دستمزد داوران تغیر نکرده است.
الان بهترین زمان داوری فوتبال ایران است. همه داوران با سواد و از خانواده فوتبالی یا داوری هستند. آنها به کارشان مقیدند و اهمیت زیادی برای داوری قائل هستند. کامرانیفر و اصفهانیان کار نویی را در عرصه داوری ایجاد کردهاند که این اشکالی ندارد اما باید کاملتر شود. گزینش داوران به صورت کامل صورت نمیگیرد و ایرادهای زیادی دارد که شاید این به خاطر بیتجربگی مسئولان کمیته داوران یا دپارتمان داوری است. آقای کامرانیفر که به تازگی ریاست دپارتمان داوری را بر عهده گرفته بسیار منظم است و کارهایی که انجام میدهد دل و جرات میخواهد اما باید در گزینش داوران اصلاحاتی را انجام دهد تا این کار به صورت کامل اجرا شود. کامرانیفر باید خیلی دقت کند زیرا اشکالاتی در اطراف او وجود دارد که باید آنها را بر طرف کند و تنها به شناخت خود از داوران برای گزینش آنها اکتفا نکند. اساسنامه فدراسیون یکی از عواملی است که باعث شده همیشه بین رئیس کمیته داوران و دپارتمان داوری تنش و چالش وجود داشته باشد.
خوشخوان مرد با شخصیت، مهربان و با گذشتی است. او چه در عرصه داوری، چه در اداره و چه برای فرزندان خود بهترین انسان روی زمین بود. او یکی از بهترین داوران ایران بود و برای این فوتبال زحمات زیادی کشید اما قدر او و امثال او دانسته نشد. او یکی از سالمترین داوران ایرانی بود و افتخار میکنم که خانواده ما با چنین شخصیتی آشنا شد.
یکی از رویکردهایی که من در زمان ریاستم در کمیته داوران داشتم، این بود که در کلاسهایی که برای داوران برگزار میشود همه داوران که در هر رده و پایهای سوت میزنند در آن شرکت کنند زیرا این باعث میشود که هر داوری در هر جایی که هست تجربه کافی داشته باشد و بتواند بهترین قضاوتش را داشته باشد تا هیچ تیمی ضرر نکند اما اکنون این گونه نیست و حتی افراد برای حضور در کلاسها گزینش میشوند. به همین دلیل است که افراد کمتری که تجربه کافی دارند به سطح بینالمللی معرفی میشوند. پایههای کار از نظر من، اخلاقمداری و اخلاق اسلامی بود که در مدریت پیش گرفته بودیم.
در اواسط گفتو گو با محمود خوشخوان بودیم که همسرش پس از اظهار نظرهای او، لبخندهایی کوچکی را بر روی لب میآورد که نشان میداد در حال یادآوری و مرور این خاطرات است. چند سوال نیز از او درباره زندگی با خوشخوان و سختیهای زندگیاش با یک فوتبالیست و داور پرسیدیم.
خانم رفعت امیرذهنی: خوشخوان در داوری ایران نمونه بود. زمانی که من جوان بودم و ایشان داور بودند دائم در حال مسافرت بود و خیلی کم پیش میآمد که ما در ماه همدیگر را بیش از ۱۵ روز ببینیم. البته آن زمان مثل الان همه چیز پول و ظواهر نبود بلکه افرادی مثل محمود که حتی قضاوتهای بینالمللی نیز داشتند برای خود افتخار میدانستند که نام کشورشان در مسابقات بینالمللی مطرح شود. خوشخوان ۱۰ سال رییس کمیته داوران بود و شاگردانی همچون فغانی و ترکی دسترنج زحمات او بودند.
خوشخوان مرد با شخصیت، مهربان و با گذشتی است. او چه در عرصه داوری، چه در اداره و چه برای فرزندان خود بهترین انسان روی زمین بود. او یکی از بهترین داوران ایران بود و حتی برای قدردانی به هند و قطر دعوت شد. خوشخوان برای این فوتبال زحمات زیادی کشیده است اما قدر او و امثال او دانسته نشد. او یکی از سالمترین داوران ایرانی بود و افتخار میکنم که خانواده ما با چنین شخصیتی آشنا شد. البته خانواده خوشخوان آدمهای خوبی را در خود جای داده است. هر دو برادر شوهرم که داور بودند نیز آدمهای سالم و درستی بودند.
یک روز آقای خوشخوان را در زمین بازی هل دادند، فردایش یک خبرنگار به آن بازیکن گفت: ای بیانصاف چطور دلت آمد خوشخوان را هل دادی؟ اگر بلایی سرش میآمد جواب بچههای او را چه کسی میداد؟ آن زمان همه به داوران احترام میگذاشتند ولی الان همه چیز شده دعوا و تنش.
خوشخوان زمانی که داوری را به عنوان شغلش برگزید، جوانی، قدرت و حتی ایمانش را گذاشت. یادم میآید که حتی نمیگذاشت داوران بدون وضو وارد زمین شوند زیرا می گفت باید با نیتی پاک و قلبی صاف وارد میدان شوند. کمیته داوران حق و حقوق خوشخوان و امثال او را که زحمت زیادی برای داوری کشیدهاند، نادیده گرفت. این طوری که باید به آنها رسیدگی شود، نمیشود زیرا شاید علتش این است که در آن زمان عشق و علاقه حرف اول را میزد اما اکنون پول موضوع اول بحثهای آنها است.
خوشخوان: کفاشیان در زمان ریاستش در فدراسیون، دو بار به منزل ما آمد و از من عیادت کرد. مسعود عنایت هم در زمان مدیریتش در کمیته داوران، احترام زیادی برای من قائل بود و در مراسم و برنامههای مربوط به داوری مرا دعوت میکرد.
زمانی که خوشخوان داوری میکرد، ما سه بچه قد و نیمقد داشتیم. یک روز آقای خوشخوان را در زمین بازی هل دادند، فردایش یک خبرنگار به آن بازیکن گفت: ای بیانصاف چطور دلت آمد خوشخوان را هل دادی؟ اگر بلایی سرش میآمد جواب بچههای او را چه کسی میداد؟ آن زمان تمشاگران، ناظران و همه به داوران احترام میگذاشتند ولی الان همه چیز شده پول و تنش و دعوا.
پس از صحبت با شریک زندگی این داور قدیمی، دوست داشتیم گفتو گو را با خاطرات جالب این داور به پایان برسانیم:
این صحبتها را نمیشود گفت زیرا آبرویشان میرود (باخنده) اما یکی از کوچکترین موارد آن این بود که در بازی راهآهن و استقلال، دروازهبان استقلال که فکر میکنم خوزستانی بود اعتراض زیادی به من کرد و من نیز او را با کارت قرمز اخراج کردم و او بلافاصله بر سر خود زد و به زمین نشست. بعد از آن بازی خیلی به خانه ما آمد و عذرخواهی کرد اما هر کاری کرد من رضایت ندادم. بعد از آن هم از تیم ملی محروم شد و هم محرومیتش که فدراسیون برای او در نظر گرفته بود، بخشیده نشد.
منبع: ایسنا
انتهای پیام/