به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ بعضی از بچهها دوست دارند وقتی بزرگ شدند بسکتبالیست شوند، یا فضانورد و بسیاری از والدین معمولا به فرزندان خود میگویند که آنها میتوانند وقتی بزرگ شدند هر چه که میخواهند بشوند.
گاهی آرزوهای بچهها واقعا هیچ ایرادی ندارد ولی زمانی که مثلا فرزند ۱۴ سالهی شما بدون داشتن هیچ برنامهی پشتیبانی شدهای، ایدههای تخیلی در سر دارد یا احتمال اینکه شما بتوانید از نظر مالی، شرایط دنبال کردن آرزوهایش را فراهم کنید تقریبا صفر است، با گفتن «تو میتوانی هرچه که دوست داری بشوی»، مراحل شکست را برایش فراهم میکنید. به جای گفتن اینجور جملات میتوانید سازگار با سن و فهم او، او را با واقعیت روبرو کنید.
اگر درست و به موقع فرزند خود را با واقعیت روبرو نکنید و او را با تخیلات خودش تنها بگذارید، احتمالا به جایی خواهید رسید که ببینید فرزند ۲۵سالهی شما هنوز در کنار شما و در آپارتمان شما زندگی میکند و یک پیتزا بَر است!
لطفا توصیههای بیخود یا مستبدانه به فرزندان خود نکنید که در دنیای واقعی وجود ندارند. نصیحتهای خود را ارزیابی کنید: آیا واقعگرایانه است؟ در بلند مدت به نفع فرزندم است یا به ضررش؟ دست از استفاده از کلام مربوط به عهد دقیانوس بردارید! چون بیشتر مضر هستند تا مفید. بهتر است عقاید و گفتار قدیمی را به افکار، ایدهها و توصیههای دنیای واقعی امروز که واقعا کاربردی و مفید باشند تبدیل کنید. در ادامه برخی از توصیهها را برایتان میگوییم که معمولا والدین هنوز از آنها استفاده میکنند، در حالیکه نادرست است. ضمنا پیشنهادهایی برای شما داریم.
این یکی از بدترین توصیههایی است که میتوانید به فرزندتان ارائه بدهید. بچهها در حقیقت، بیشتر از رفتارهای پدر و مادر الگو میگیرند تا از گفتارشان. اگر پدر و مادر الگوی رفتاری نارستی ارائه بدهند و سپس بگویند، ببین من چه میگویم و به رفتارم کاری نداشته باشد، کلماتشان کوچکترین اثری نخواهد داشت.
اگر واقعا ضعفی در رفتار خود دارید بهتر است برطرف کنید، دیگر نیازی نیست با گفتار پند بدهید، بچهها با نگاه کردن به شما، خودشان الگوهای درست را فرا خواهند گرفت. مثلا اگر به دخترتان میگویید نباید سر برادرش داد بزند، خودتان هم نباید این کار را بکنید، پس اول دست از عادت ِ داد کشیدن ِ خود بردارید تا بتوانید الگوی مناسبی باشید، بعد دیگر لازم نیست زحمت بیفایدهی پند و اندرز دادن را متحمل شوید. همانی باشید که دوست دارید فرزندتان باشد، شما بانفوذترین الگو در زندگی فرزندانتان هستید.
واقعا پدر و مادرها از کجا مطمئن هستند که همه چیز درست خواهد شد؟! آنها که پیشگو نیستند، پس گاهی بهتر است از این عبارت استفاده نکنید، مخصوصا وقتی که فایدهای ندارد! اگر بهترین دوست فرزندتان به دلیل سرطان در حال از بین رفتن است، اینکه به فرزندتان بگویید، غصه نخور، همه چیز درست خواهد شد، هم غیرواقعی است و هم به او آسیب میزنید. فرزندتان عبارت ِ «همه چیز درست خواهد شد» را اینگونه تعبیر میکند که دوستش درمان خواهد شد و به زودی به مدرسه بازخواهد گشت.
به او امید واهی ندهید چون تبدیل به یک دروغگو خواهید شد. ضمنا با این امید دادنهای بیخودی باعث میشوید توانایی فرزندتان برای پردازش شرایطی که پیش رو خواهد داشت، ضعیف شود. به جای اینکه خودتان را در نظرش دروغگو کنید، واقعگرا باشید و اجازه دهید کودکتان متناسب با سنش، واقعیت پیشامدی را که به زودی روی خواهد داد درک کند. همزمان این امکان را برایش فراهم کنید که همیشه امیدش را در زندگی حفظ کند. پس وقتی که احتمال بهتر شدن اوضاع واقعا وجود ندارد، فرزندتان را فریب ندهید.
واقعا این جملهی بیمعنی از کجا آمده؟! وقتی پدر و مادری این جمله را به پسر خود میگویند، احساسات او را نادیده میگیرند و به او این پیام را میرسانند که آنها باید هیجانات و احساسات خود را سرکوب کنند و نهایتا جامعهای خواهیم داشت پُر از مردانی با احساسات سرکوب شده.
خفه کردن احساسات و بروز ندادن آنها هم در بلند مدت به ضرر سلامتی است و هم به روابط آسیب میزند. به پسران خود اجازه دهید مردانی شوند که با افتخار احساسات خود را بروز میدهند، حتی گریه کردن.
این دروغ میتواند آسیب جسمی واقعی به فرزندان وارد کند. من سالها بود که میدویدم و مربی داشتم که عادت داشت بگوید: تو باید بر دردت غلبه کنی. من تنها یک نوجوان بودم و حرفهای مربیام را جدی میگرفتم. طی یک مسابقه آسیب دیدم اما با همین توصیهی مربی، دردم را نادیده گرفتم و در پایان با هشت شکستگی ناشی از فشار بر استخوان، مجبور شدم از مسابقات فینال کنارهگیری کنم، چون حالا دیگر واقعا آسیب دیده بودم. درد، راهی است که بدن علامت میدهد چیزی درست نیست.
قوی بودن و با انرژی بر درد فائق آمدن یک مسئلهی دیگری است، اما اینکه به فرزندتان بگویید دردی که دارد را تحمل کند، فقط باعث آسیب دیدنش خواهد شد، نه قویشدنش. در عوض به او یاد بدهید نسبت به علامتهای بدنش دقیق باشد. شما هم توجه کنید؛ آیا دردی که دارد صرفا احساس ناراحتی است یا درد ِ واقعی؟ به او یاد بدهید فرق بین درد واقعی و احساس ناراحتی بدون درد را تشخیص بدهد.
همانطور که در ابتدای مطلب گفته شد، دور نگه داشتن کودک از واقعیت و شاخ و بال دادن به آرزوهای دست نیافتنی او، به ضررش تمام خواهد شد. بهترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که فرزندتان را برای رسیدن به خواستههای معقول و درستش، تشویق کنید و به او انگیزه بدهید. به عنوان پدر یا مادر باید به او کمک کنید از واقعیت جدا نشود تا بتواند اهداف بلندمدت برای زندگیاش داشته باشد؛ خواستههایی که دست یافتنی باشند.
مراقب باشید آرزوهای او را سرکوب و لگدمال نکنید اما به او کمک کنید به اهداف واقعی و دست یافتنی فکر کند و مطمئن باشید با حمایت شما و در سایهی این اهداف معقول، آروزهای غیرمنطقیاش ناخودآگاه کمرنگ و محو خواهند شد. کمک شما میتواند به این صورت باشد که گزینههای مختلف را به او نشان بدهید و اطلاعات کافی در اختیارش بگذارید تا خودش انتخاب کند. هدف و آروزیی که شانس رسیدن به آن، کمتر از یک درصد باشد، تخیلی و دست نیافتنی است.
این توصیهای است که کودکان را مخصوصا از نظر اجتماعی، آسیب پذیر میکند. گاهی رفتارها و کارهای بچهها جوری است که از نظر اجتماع پذیرفته شده نیست یا ممکن است در جمع دوستانش، خوشایند نباشد. مثلا اگر دختر شما عادت دارد، از دوستانش به تندی و با عصبانیت انتقاد کند و ایراد بگیرد، هر زمان که چیزی ناراحتش کند، اتفاق ناخوشانید در روابط او با دوستانش خواهد افتاد پس باید به او یاد بدهید ایراد خود را برطرف کند و بداند که همیشه هم خوب نیست آدم خودش باشد و هر جور که راحت است رفتار کند، گاهی نتیجهی منفی خواهد گرفت.
دختر شما با بروز این عادت نادرست خود، حتما دوستانش را از دست خواهد داد. همهی رفتارهای باطنی ما لزوما خوب نیستند. بعضی وقتها لازم است یاد بگیریم رفتارهای بد خود را مدیریت و کنترل کنیم. دختر شما اگر همیشه و در هر جمعی، خود ِ خودش باشد و نسبت به هر چیزی که خوشش نیامد، فور واکنش تند نشان بدهد، با آزاری که به دیگران میدهد، دوستانش را از دست خواهد داد و با نوعی ناکامی در روابط اجتماعیاش روبرو خواهد شد که خشمش را مضاعف کرده و در یک چرخهی معیوب گرفتار خواهد شد. او باید یاد بگیرید تا جایی این آزادی را دارد که خودش باشد که آزادی دیگران را مختل نکند، کار خلاف و غیراخلاقی انجام ندهد و به دیگران آسیبی نزند.
وقتی بچهها را وادار میکنید فقط به آینده فکر کنند، به ضرر آنها عمل میکنید. بچههایی که در دوران ابتدایی هستند نیازی ندارند در مورد آینده و دانشگاه فکر کنند. بسیاری از پدر و مادرها به بچههای محصل خود، خودسر دارو میدهند تنها به این دلیل که استرس دارند، چون مدام از کودکی به آنها گفته شده باید حواسشان به آینده باشد و به سختی درس بخوانند و از همین ابتدا برای دانشگاه خیز بردارند!
این بچهها، در میانهی راه تحصیل ممکن است از درس و مطالعه زده شوند و به طور کلی قید تحصیلات را بزنند. هرگز راههایی پیش پای فرزندان دانش آموز خود نگذارید که به آنها تنش و استرس وارد کند، تکنیکهای ریلکسیشن و خودکنترلی را به او یاد بدهید تا هر وقت هم دچار اضطراب شد، خودش راه مهارش را بلد باشد. اجازه دهید در سنین بچگی، بچگی کند و از زمان حال خود لذت ببرد.
فردی که استرس ندارد، شادتر است و علم هم ثابت کرده کسی که شادتر است، موفقتر است. افراد شاد، در مواجهه با استرسها زندگی، مجهزتر هستند. پس به فرزندتان اجازه بدهید با غرق شدن در زمان حال، از آن لذت ببرد و شاد باشد و با هل دادن او به سمت آینده، نگرانش نکنید.
این توصیهای است که بسیاری از والدین به دلایل ریشهای دیگر که معمولا جنبهی فردی دارد به اشتباه به فرزندانشان میکنند. اینکه کسی ۱۶ ساعت در روز کار میکند و کارش را خوب انجام میدهد لزوما به این معنی نیست که فرد موفقی است. افراد ممکن است به سختی کار کنند و تمام تلاش خود را بکنند اما هیچ فرصتی برای رشد و پیشرفت نداشته باشند. چیزی که مهم است هوشمندانه و هدفمند کار کردن است؛ کاری که فرصتهای بیشتر برای موفقیتهای بزرگتر ایجاد کند، نه صرفا سخت کار کردن!
سخت کار کردن، خوب است اما باید همره با هوشمندی باشد. فرض کنید خانوادهای دو فرزند دارد، آنها بزرگ میشوند و یکی از آنها عقیده دارد سخت کار کردن، کلید موفقیت است و بنابراین در همان کار میماند، ۱۶ در روز کار میکند و تنها میتواند هر چند سال یکبار، یک پیشرفت جزئی داشته باشد، چون مهارت خاصی کسب نکرده است.
اما فرزند دیگر عقیده به هوشمندانه کار کردن دارد و سعی میکند دورههایی را بگذراند و مهارتهای کاربردی کسب کند تا خودش را مجهز کند، او کاری را انتخاب میکند که مهارتهایش را به خوبی به کار بگیرد و در واقع در ازای سخت کار کردنش، جواب خوبی هم میگیرد و پیشرفتهایش مداوم است. هر دو نفر سخت کار کردهاند، اما دومی هوشمندانهتر عمل کرده و موفقتر است.
این تنها یک مثال بود. تمام کارهای و مشاغل نیاز به مهارتهای خاص یا تحصیلات دانشگاهی ندارند، اما شما باید به فرزندتان کمک کنید ایدههایش را از موفقیت در کار مطلوبش پیدا کند، اینکه چه جور کاری با روحیه و خواستههایش سازگارتر است و امکان پیشرفت دارد. به او کمک کنید بفهمد چه تصمیمهایی لازم است بگیرد تا حرکتش به سمت رسیدن به هدف، هوشمندانه باشد. روی یک خط مستقیم ماندن و تا آخرین نفس کارکردن، کلید موفقیت نیست.
شاید شما هم با خواندن این مطلب به این نتیجه رسیده باشید که اشتباهاتی در نصیحت کردن فرزندانتان مرتکب میشوید. همهی پدر و مادرها صلاح و خوشبختی فرزندان خود را میخواهند و در این شکی نیست، اما حالا میتوانید ببینید که گاهی لازم است تغییراتی در کلام و نگرش خود ایجاد کنید.
بعد از اینکه فهمیدید کجای کارتان ایراد دارد، هر چه زودتر اقدام به اصلاح اشتباه کنید. برای حرفهایی که به بچهها میزنید هدف داشته باشید و از قبل خود را آماده کنید که چه توصیهی مفیدی قرار است به فرزندتان ارائه دهید که در بلند مدت به نفعش باشد. میتوانید توصیههای مهم را یادداشت کنید تا فراموششان نکنید و برای فکر کردن و پیدا کردن راه مناسب ارائهی این توصیهها و نصیحتها، فرصت بیشتری داشته باشید.
منبع:برترینها
انتهای پیام/