به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ تیرماه یادآور روزهای تلخی است که در برگهای مختلف آن شخصیتهایی به تیر زهرآگین منافقین به خون غلتیدند که شاید نظیرشان در تاریخ کمتر آمده باشد. روز ۶ تیر سالروز ترور نافرجام رهبر معظم انقلاب، ۷ تیر سالروز انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت دکتر بهشتی، ۱۱ تیرماه سالروز شهادت آیتالله صدوقی اما روز ۸ تیر نیز سالروز شهادت یکی از شخصیتهای درخشان نهضت امام خمینی(ره) شهید محمد کچویی است.
محمد کچویی در سال ۱۳۲۹ در شهر قم به دنیا آمد. وی پس از اتمام کلاس ششم ابتدایی، به دلیل شرایط اقتصادی خانواده مدرسه را رها کرد و در یک کارگاه صحافی در بازار مشغول به کار شد. کچویی در همین کارگاه با محمد بخارایی (عامل ترور حسنعلی منصور و از شهدای ۲۶ خرداد) آشنا و از طریق او جذب موتلفه اسلامی شد.
از راست به چپ: شهید رجایی، عزت شاهی، عباس دوزدوزانی و شهید محمد کچویی
وی از اعضای هیئت انصارالحسین بود و در این هیئت پای درس شخصیتهایی مانند شهید بهشتی، مطهری و آیتالله خامنهای حضور مییافت. در همین دوره با عزت شاهی آشنا شد و فعالیت سیاسی را آغاز کرد. عزت شاهی از مبارزین با سابقه قبل انقلاب، درباره همکاری و دوستی با کچویی در کتاب خاطراتش میگوید: "در دوره زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺨﻔﯿﺎﻧﻪ، ﺑﻪ ﻣﺮور آﻧﭽﻪ را ﮐﻪ داﺷـﺘﻢ از ﻣﯿـﺰ و صندلی و ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧـﻪ ﻓﺮوﺧﺘﻢ و ﺻﺮف ﻣﺨﺎرج زﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮدم. ﮐﻔﮕﯿﺮ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻪ دﯾﮓ ﺧﻮرد، رﻓﺘﻢ ﺳﺮاغ ﯾﮑﯽ از دوﺳﺘﺎﻧﻢ ﮐـﻪ دﮐﺎن ﺻﺤﺎﻓﯽ داﺷﺖ، ﻣﺤﻤـﺪ ﮐﭽـﻮﯾﯽ. او از ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﻬـﺎی ﺳﯿﺎﺳﯽام و ﻣﺸﮑﻼﺗﯽ ﮐﻪ در آن ﻏﺮق ﺑﻮدم ﺧﺒﺮ داﺷﺖ. ﺑﻪ او ﮔﻔﺘﻢ ﺑﮕﺬار ﻣﻦ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﮐﺎرﮔـﺮ روزی دو ـ ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ در دﮐﺎﻧﺖ ﮐﺎر ﮐﻨﻢ... ﮔﻔـﺖ: ﭘﻮل را ﻣﯽدﻫﻢ وﻟﯽ نمیخواهد کار کنی."(خاطرات عزت شاهی، ص۷۳)
کچویی در ۲۴ تیر ۱۳۵۱ با اعتراف حسین جوانبخت(از اعضای گروه حزبالله پیش از انقلاب اسلامی) دستگیر شد. وی در مصاحبهای در سال ۵۹ درباره نحوه دستگیریاش گفته بود:" آن موقع ساواک مهمترین فردی را که میخواست بگیرد عزت(شاهی) بود، چون هرکس یا هرچیزی را میگرفتند، میگفتند: عزت گفته یا عزت داده است. البته خود عزت گفته بود که اگر چیزی از شما گرفتند بگویید از فلانی گرفتهایم تا پروندهشان سبک شود، عزت در ساواک غولی شده بود... یک راست مرا به زندان قزل قلعه بردند و بازجوییها و شکنجهها شروع شد، اما چیزی دستگیرشان نشد، هیچ مطلبی از من لو نرفت، هر مسئله و هر موضوعی را به نحوی توجیه میکردم، مدرکی علیه من نداشتند. کل بازجویی و حرفهایی که زدم دوازده صفحه شد. "
شهید کچویی در دوران زندان پیش از انقلاب
کچویی درباره خاطرات زندانیشدن و شکنجهاش در همین مصاحبه میگوید: "یادم است در زیر زمین اوین چهار ساعت حسینی(شکنجهگر معروف ساواک) یک سره با کابل به پاهایم میزد، طوری که الان پایم اصلاً غضروف ندارد. از همه جای پایم خون بیرون میپاشید، پاهایم تکه تکه شده بود، که چه، یاالله جای عزت را بگو! میگفتم: نمیدانم. الحمدالله چیزی هم لو نرفت، در دوباری که من دستگیر شدم به لطف خدا کسی به خاطر من یک سیلی هم نخورد..."
وی بار دیگر در آذر ۱۳۵۳، به دلیل ارتباط با فعالان سیاسی و ماجرای خرید اسلحه دستگیر شد. این بار به دلیل تکرار جرم، دادگاه او را به حبس ابد محکوم کرد. در ۲۸ خرداد ۱۳۵۶، به دلیل تغییر در شرایط سیاسی کشور و فشار برای آزادی زندانیان سیاسی، عفو شد. وی بعد از انقلاب عضو کمیته استقبال از امام(ره) بود و اولین سرپرست زندان اوین پس از پیروزی انقلاب اسلامی شد.
پس از شورش مسلحانه منافقین و آشکار شدن نفاقشان، آنها دست به ترور مردم عادی و مسئولان انقلاب زدند. پس از انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی و به شهادت رسیدن شهید بهشتی و ۷۲ نفر از یارانش، عوامل دستگیر شده گروهک منافقین در زندان به شادمانی پرداختند و میرفت که اوضاع رنگ شورش به خود بگیرد.
آیتالله محمدی گیلانی و شهید اسدالله لاجوردی دادستان وقت تهران برای سرکشی به زندان اوین میآیند. سعادتی یکی از اعضای سازمان که به دلیل برقراری ارتباط با سفارت شوروی مدتی در زندان اوین به سر میبرد با یکی از زندانیان به نام کاظم افجهای ارتباط برقرار کرد. افجهای در زمان زندان با اظهار توبه و ندامت توانست روی مسئولان زندان اثر بگذارد و به منظور کمک به زندانیان در آن جا مشغول به کار شود.
در آن روز شهید کچویی به او مشکوک میشود و مسلسلش را از او میگیرد. او با دست یافتن به یک سلاح کمری با شلیک چند گلوله محمد کچویی را ترور و به شهادت میرساند.
اطلاعیه روابط عمومی دادستانی انقلاب در پی شهادت محمد کچویی
مرحوم احمد قدیریان (معاون اجرایی شهید قدوسی در دادستانی کل انقلاب) درباره نحوه شهادت کچویی و روز حادثه میگوید: "روز هشتم تیر جلسهای یا حضور ۲۴ تن از حکام شرع، آقای لاجوردی، آیت الله قدوسی، آیتالله گیلانی و چندین نفر دیگر از جمله خودم در دادسرا تشکیل شد. کاظم افجهای که متوجه قضیه شده بود با هماهنگی سعادتی با سلاح کلاشینکف که آن را روی رگبار گذاشته بود پشت در جلسه قرار گرفت. آقای محمد میرآبی مسئول دفتر آقای گیلانی متوجه او شد و از او پرسید: «این جا چه میکنی؟ » افجه ای در جواب گفت یک سؤال شرعی دارم و میخواهم از آقای گیلانی بپرسم.
در واقع او برای قتل عام اعضای آن جلسه آمده بود. آقای میرآبی و آقای غفارپور معاون قضایی، او را از آن جا بیرون کرده و با تندی به آقای کچویی گفتند که برای چه او به اینجا آمده است... آقای کچویی به خاطر اینکه وی توبه کرده و بسیار انسان دل رحم و دلسوزی بود نمیپذیرفت ولی دستور داد که اسلحه را از او بگیرند. در همان حال، افجهای با موتور از اوین بیرون رفت و یک قبضه اسلحه کمری رولور تهیه کرده، برگشت. بعد از اتمام جلسه، حکام شرع و دیگران در ضلع شرقی اوین زیر درختان نشسته بودند و پاسخگوی توضیحات و مسائل شرعی زندانیان بودند. در همین حال، افجهای به آنها نزدیک شد و اسلحه را به سمت آنها کشید. آقای لاجوردی متوجه قضیه شده، پشت درخت پنهان شد، آقای کچویی اسلحه خود را بیرون آورد اما قبل از آن افجهای تیری به سر او زد..."
شهید کچویی در نشست خبری در زمان سرپرستی اوین
ﮐﭽﻮﯾﯽ از ﭼﻬﺮهﻫﺎی ﻓﻌﺎل زﻧﺪان قبل انقلاب و به قول عزت شاهی از زﻣﺮه «اﺻﺤﺎب ﻓﺘﻮا» ﺑﻮد ﮐﻪ ﺑﻪ نج ﺎﺳﺖ ﻣﺎرﮐﺴﯿﺴﺘﻬﺎ اﻋﺘﻘـﺎد داشتند و از اﯾﻦ رو ﻣﺨﺎﻟﻒ مجاﻫﺪﯾﻦ خلق(منافقین) و ﻧﺰدﯾﮑﯽ آﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻣﺎرﮐﺴﯿﺴﺘﻬﺎ ﺑﻮد. (خاطرات عزت شاهی، ص۹۱)
این شهید بزرگوار در وصیتنامهاش نیز با اشاره به التقاط و انحراف اعضای گروهک منافقین مینویسد:"این مطلب را هم لازم میدانم در وصیت نامه خود بنویسم که با توجه به اینکه خیلیها با مرامهای مختلف ادعای حق بودن را دارند ولکن حق یک چیز بیشتر نیست و به نظر من اختلاف سر معیارها میباشد و برای من که معیارم قرآن و پیغمبر و ائمه و ولایت فقیه و در حال حاضر امام خمینی میباشد و جز این حق نمیباشد و شدیداً معتقدم که مجاهدین خلق با توجه به معیارهای باطلی که دارند ناحقترین و باطلترین گروهها هستند اگر هدایت شدنی هستند خداوند آنها را هدایت کند وگرنه نابود کند و معتقدم بدترین دشمن در حال حاضر برای جمهوری اسلامی که حاصل خون بیش از ۷۰ هزار شهید میباشد همین مجاهدین هستند. "
منبع: تسنیم
انتهای پیام/