در این گزارش گوشهای از موضع گیریهای امام(ره) در برابر امریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی گردآوری شده است که آن را میخوانید.
ما روابط با امریکا را مى خواهیم چه بکنیم. روابط ما با امریکا روابط یک مظلوم با یک ظالم است؛ روابط یک غارت شده با یک غارتگر است. ما مىخواهیم چه کنیم. آنها میل دارند که با ما روابط آنها احتیاج دارند که با ما روابط داشته باشند؛ ما چه احتیاجى به امریکا داریم. امریکا آن طرف دنیاست. آنها مىخواهند که بازار داشته باشند اینجا. آنها باز طمع دارند که نفت ما را بخورند. ما که، اسلام که، بنا ندارد که ظلم به دیگرى بکند، مظلوم هم نخواهد شد. (صحیفه امام، ج7، ص: 357)
دشمنان ما در اشتباهند که گمان مىکنند که با کشتن ما رژیم منحوس یا مثل او بر مىگردد. دیگر آن اوضاع برگشتنى نیست، ملت ایران دیگر نمىپذیرد آن اوضاع را. امریکا اشتباه کرده است، توطئه چینان امریکا و انگلستان و غیر آنها در اشتباهند، این توطئه ها تأثیرى ندارد. ما سد عظیم را شکسته ایم و این قطرات ناچیز، چیزى نیستند. (صحیفه امام، ج7، ص: 192 و 193)
خیال نکنید که روابط ما با امریکا و روابط ما با نمى دانم شوروى و روابط ما با اینها یک چیزى است که براى ما یک صلاحى دارد. این مثل رابطه بره با گرگ است! رابطه بره با گرگ، رابطه صلاحمندى براى بره نیست، اینها مىخواهند از ما بدوشند. (صحیفه امام، ج10، ص: 360)
جوانها هم مطمئن باشند که امریکا هیچ غلطى نمى تواند بکند. بیخود صحبت اینکه اگر دخالت نظامى [کند]، مگر امریکا مىتواند دخالت نظامى در این مملکت بکند؟ امکان برایش ندارد. تمام دنیا توجهشان الآن به اینجاست. مگر امریکا مىتواند مقابل همه دنیا بایستد و دخالت نظامى بکند؟ غلط مى کند دخالت نظامى بکند. نترسید، نترسانید. (صحیفه امام، ج10، ص: 516 و 517)
آقاى کارتر تفضُّل فرمودند که دو نفر بفرستند با ما صحبت بکنند. ما چه صحبتى با شما بکنیم؟ صحبت با شما کى بکند؟ جواب این زنهایى که بچه هاشان را از دست دادند، پدرهایى که جوانهاشان را از دست دادند، آنهایى که در این طول زمان از امریکا ضربه خوردند، ممالکى که ضربه خوردند این قدر، ما جواب اینها را چه بدهیم؟
ما جواب این مملکت هاى کثیرى که با امر امریکا، با توطئه امریکا، آنها را به نابودى کشیدند، وجداناً جواب آنها را چه بدهیم؟ بنشینیم با کى صحبت کنیم؟ رد کردم این را که نه. نه ما یک همچو حقى داریم، نه دیگران یک همچو حقى دارند.
ما تابع ملت هستیم، ما خدمتگزار ملت هستیم، ما باید روى مسیر ملت سیر بکنیم. ما هیچ خوفى از این نداریم که بربخورد به آقاى کارتر یا امثال او و توطئه زیادتر بکند. یک کسى، یک کشورى که براى خدا قیام کرده است، فریادش اللَّه اکبر بوده، او را از چه مىترسانند اینها؟ یک کشورى است که جوانها در میدان رفتند و با تانکها مقابله کردند.
نه جوانها، بچه ها. یکى از دوستان مى گفت که من خودم شاهد بودم که یک موتورسوارى، بچه ده، دوازده سال هاى حمله کرد به تانک و رفت زیر تانک. یک همچو مملکتى را نمى توانند اینها خوف در آن ایجاد کنند. کى را مى ترسانند؟ من از بچگى در جنگ بودم، تا حالا نگفتم.
ما مورد هجوم «زَلَّقى» ها بودیم. مورد هجوم «رجبعلى» ها بودیم و خودمان تفنگ داشتیم. و من در عین حالى که تقریباً اوایل شاید بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایى که بسته بودند در محل ما، و اینها مى خواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا مى رفتیم سنگرها را سرکشى مى کردیم.
اینها از چى ما را مى ترسانند؟ ما برایمان مطرح نیست این امور. ما شیعه آنها هستیم که بچه هاى کوچکشان را فدا کردند براى اسلام. ما از چه بترسیم؟ مملکت اسلامى پیشِمان مطرح است. هیچ چیزى مطرح نیست پیشِمان جز اسلام. و یک ملتى فریاد مىزنند، اللَّه اکبر مى گویند و جمهورى اسلامى را مى خواهند. ما پیشِمان چیز دیگر مطرح نیست.
ما نمى ترسیم از اینکه امریکا توطئه کند، یا فرض کنید تهدید کند ما را. ما از تهدید او نمى ترسیم، ملت ما هم نمى ترسد، آن کسى مىترسد که این دنیا را دارِ قرار مى داند. آنها که این [دنیا] رادار قرار نمى دانند، دار قرار را جاى دیگر مى دانند. ملتى که مى گوید من شهادت را استقبال مى نم، جوانهایى که مى آیند، حالا هم مى آیند پیش من، بعضى مى گویند که شما دعا کنید که ما شهید بشویم، مادرها مى گویند دعا کنید که من یک جوان دادم، این جوانم هم شهید بشود.
یک همچو تحولى که در یک ملت پیدا شده، از چه چیزى مى ترسد این ملت؟ آقاى کارتر ما را از چه چیز مى خواهد بترساند؟ تفنگدارهاى آنها، نظامی هاى آنها از چه چیز، ما را مى ترسانند؟
بفرستند هر کارى مى خواهند بکنند. ببینند مى شود یا نمى شود یک ملت بیدارى را با آن حرفهاى بیهوده آنها اغفال کرد.
ما با کى ملاقات کنیم؟ با چه جمعیتى ملاقات کنیم؟ با آنهایى که اسم خودشان را بشر دوست گذاشتند، لکن دوایى اگر چنانچه ببینند که بخواهند تجربه کنند که آیا ضرر دارد یا ندارد مى فرستند در طرفهایى، همان طورى که شما، دکترهاى شما وقتى که بخواهند امتحان کنند یک دوایى را به خرگوش مى زنند یا به موش مى زنند، اینها به دنیاى سوم مى فرستند.
ما با اینها مى توانیم بنشینیم صحبت کنیم؟ ما با اینها مى توانیم که، مملکتى را که آنها این طور ما را حساب مى کنند، مثل خرگوش ما را حساب مى کنند یا بدتر، امتحان دواهاشان را روى جوانهاى ما مى کنند، ما با اینها چه صحبت بکنیم؟ آنها که شبکه جاسوسى در اینجا درست کردند، توطئه درست کردند، کردستان و امثال اینها را، اینها نقشه مىکشند و راه مى دهند. ما با اینها بنشینیم صحبت بکنیم! چى چى صحبت بکنیم؟ (صحیفه امام، ج11، ص: 12-14)
ما اول باید حساب ملت امریکا را از دولت امریکا جدا کنیم. ما به هیچ وجه مقابل با ملت امریکا نیستیم. آقاى کارتر است که به این ناراحتى دامن مىزند از طریق جنگ اعصاب و ممکن است به دخالت نظامى منجر شود. و ما به هیچ وجه ملت امریکا را تحقیر نکرده ایم. (صحیفه امام، ج11، ص: 162)
اینهایى که در اینجا هستند، اینها را ما از اجزاى سفارتخانه نمى دانیم. و آن مرکز را هم سفارتخانه نمى دانیم. بله، اگر سفارتخانه بود و اینها هم اجزاى سفارتخانه بودند، یک مطلبى بود که ممکن بود حق با آنها باشد. اما ما اینجا را نه سفارتخانه مى دانیم، اینجا مرکز جاسوسى است. و نه آن افرادى که در آنجا هستند از سفرا یا از اجزاى سفارتخانه مى دانیم یا دیپلمات مى دانیم. هیچ این حرفها نیست. اینها همه جاسوس هستند. و مجرم هستند. و مجرمین باید در خود این مملکت رسیدگى به حالشان بشود. (صحیفه امام، ج11، ص: 193)
این ملتى که الآن دارند فریاد مى زنند «مرگ بر امریکا» مقصودشان کارتر است. ملت امریکا که به ما کارى نکرده. ملت امریکا اگر بفهمد مطلب را، اگر بفهمد مطلب را ملت امریکا، به حسب وجدان انسانىاش، با ما موافق است. (صحیفه امام، ج11، ص: 254)
گر مقصود از روابط آن روابطى است که تا حالا بین ایران و امریکا بوده است، در زمان شاه سابق بین ایران و امریکا بوده است، این روابط نبوده است. این یک آقایى بوده با نوکرش هر کارى مى خواسته، هر امرى که مى کرده عمل مىک رده.
ما چنانچه بخواهیم اسلام را پیش ببریم دیگر نباید نوکر باشیم. اگر نوکر نباشیم رابطه اش را با ما قطع مى کند. ما از خدا مى خواهیم که رابطه قطع بشود. ما ذلت را نخواهیم پذیرفت براى خاطر اینکه یک رابطه با یک ابرقدرت داشته باشیم. شرافتى نیست رابطه داشتن با امثال امریکا.
دولت امریکا یک شرافت انسانى مع الأسف الآن ندارد که ما بخواهیم به واسطه آن شرافت انسانى اش با آن رابطه داشته باشیم.
دولت امریکا این است که دارید مى بینید که مظلوم را در هر جا پیدا مى کند پوست مى کند. هر جا بتواند مى رود و بمب سرشان مى ریزد. هر چه بتواند ذخایر ملتها را مى برد. ما بخواهیم روابط با اینها داشته باشیم؟ بهتر این است که ما با اینها روابط نداشته باشیم.
بهتر این است با آنهایى که مى خواهند ما را بچاپند رابطه نداشته باشیم تا یک وقتى که به خود بیایند و بفهمند شرق هم هست در عالم. آن روزى که بفهمند که شرق هم یک جایى هست که تمدن از او پیش آنها رفته است و مع الأسف خود شرق هم خودش را گم کرده است، آن روز ما روابط ممکن است پیدا بکنیم. روابطى که متقابل باشد با هم. متعادل باشد با هم.
و الّا رابطه اى که این طور باشد که سابق بود و آن طور باشد که اینها دلشان مى خواهد، ما همچو رابطه اى را مى خواهیم چه بکنیم؟
چه فایده اى براى ما دارد که رابطه داشته باشیم و آن وقت محلى که باید سفارت باشد این وضع را داشته باشد؟ روابط ما این است که اجازه بدهیم به اسم سفارتخانه محل جاسوسى درست بکنند. و این خونهایى که ما دادیم هدر برود و باز محمد رضا را بیاورند اینجا!! چون خودش حالا مفلوک است، پسرش را! یک نقشه اى که مىگویند دارند این است که در خواب دارد آقاى کارتر براى خودش نقشه مى کشد که با بختیار آنجاست و آن هم آنجا و بعضى از اشخاص هم اینجا و روابط هم اینجا دارند با آنها.
مع الأسف تو مغزشان دارند یک همچو نقشهاى مىکشند، تخیلاتى مىکنند براى خودشان. لکن مطلب از اینها گذشته است. دیگر حناى اینها رنگى ندارد. نه حناى آقاى کارتر رنگ دارد و نه حناى آنهایى که در اینجا دلشان مى خواهد آنها بیایند و دوباره اینجا همان بساط پیدا بشود و همان قضایا تجدید بشود. اینها دیگر نمى شود. مى گویند که ما با دنیا رابطه داشته باشیم، رابطه متقابل و دوستى باشد، ما باید با همه دنیا روابط داشته باشیم.
اگر این طور رابطه باشد، ما هر گز نمى خواهیم که رابطه با اینها داشته باشیم. نه با اینها، نه با هر کس که بخواهد تحمیل به ما بکند.
دول اسلامى با ما روابط دارند آن هم تا حدى که روى مصالح اسلامى، روى مصالح مسلمین باشد ما با آنها روابط داریم. سایر دول غیر اسلامى هم هر کدامشان با ما بخواهند با عدالت رفتار بکنند، ما را به حساب بیاورند، ما را بدانند که یک ملت هستیم، یک دولت داریم، یک ملت هستیم، یک رژیم هست در اینجا، این را بفهمند و از آن سوارى که هستند پیاده بشوند یک قدرى با هم راه برویم.
اگر پیاده شد آقاى کارتر از آن عرشى که دارد. آمد روى زمین نشست. با ما زمین نشین ها تفاهم کرد. ما هم با او تفاهم مى کنیم و به استثناى اینکه آن ظلمهایى که به ما کرده است باید جبران بکند. با ملت امریکا که هیچ [اختلافى] نداریم. هیچ اختلافى نیست بین ملتها با هم.
دولتى که بعد پیش مى آید، تفاهم کند با ما. این طور نباشد که من در کاخ سفید نشستم وشما در کوخ نشستید و کاخ نشین با کوخ نشین باید ارباب و رعیت باشد. اگر این کلمه را بردارند و ما را همان طور که هستیم بفهمند، ادراک کنند ماها را، ما با آنها چرا رابطه نداشته باشیم؟با دولت امریکا هم رابطه پیدا مى کنیم. با همه جا.
و اما اگر وضع این طور باشد، ما مى خواهیم چه کنیم که پیشقدم بشویم براى اینکه نوکرى کنیم؟! پیشقدم بشویم براى اینکه هم نوکرى کنیم هم همه چیزمان را تقدیم کنیم؟! آن وقت نوکر که مى گرفتند یک اجرتى به او مى دادند. اینها نوکر مى گیرند و همه چیزش را هم مى گیرند.
ما مى خواهیم چه کنیم با اینها رابطه داشته باشیم؟ هیچ لازم نیست رابطه داشته باشیم. (صحیفه امام، ج11، ص: 302-304)
کارتر باید بداند که حمله به ایران، حمله به تمام بلاد مسلمین است و مسلمانان جهان در این امر بى تفاوت نیستند. کارتر باید بداند که حمله به ایران موجب قطع نفت از تمام دنیا خواهد شد و دنیا را بر ضد او بسیج مى کند. (صحیفه امام، ج12، ص: 256)
جهان باید بداند که ایران راه خود را پیدا کرده است و تا قطع منافع امریکاى جهانخوار، این دشمن کینه توز مستضعفین جهان، با آن مبارزه اى آشتى ناپذیر دارد. (صحیفه امام، ج15، ص: 171)
ملت ایران اگر مى خواست که صلح امریکایى بکند، همان اول از امریکا جدا نمى شد و قطع روابط نمى کرد، و دستش را از ایران کوتاه نمى کرد، و جاسوسان او را بیرون نمى کرد. و امروز هم اگر دستش را به صلح امریکایى دراز کند، صدام و امثال صدام کنار مى روند، لکن مستشارهاى امریکایى وارد معرکه مى شوند. ما نمىتوانیم صلحى را بپذیریم که طرح امریکایى دارد. (صحیفه امام، ج18، ص: 68 و 69)
اداره کنندگان کاخ سفید باید بدانند که دنیا عوض شده است، و قدرتهاى شیطانى از حربه هاى استعمارى کهنه و نو خلع سلاح شده اند. کارگزاران سیاست امریکا باید طرز تفکر و سیاست هاى خود را تغییر دهند. و گمان نکنند اداره کل جهان در دست آنهاست، و همه کشورها چشم و گوش بسته در اختیار آنان هستند. باید توجه کنند که قطع رابطه و تحریم اقتصادى و لیست هاى دروغین آنها دنیا را بر کشورى تنگ نخواهد کرد. (صحیفه امام، ج18، ص: 330)
ما تا آخر ایستاده ایم و با امریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد، مگر این که آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد و از آن طرف دنیا نیاید در لبنان، و نخواهد دستش را به طرف خلیج فارس دراز کند. مادامى که امریکا این طور است و آفریقاى جنوبى آن طور عمل مى کند و اسرائیل هست، ما با آنها نمى توانیم زندگى بکنیم. (صحیفه امام، ج19، ص: 95)
یک دستهاى نصیحت کنند ما را که شما باید صلح بکنید. این مال ضعفاست؛ این اشخاص ضعیفى که همیشه در دام امریکا بوده اند یا امثال اینها از این مسائل مى گویند، لکن ما تازه خارج شدیم از این دام، دوباره حاضر نیستیم وارد بشویم. ملت ما حاضر نیست به اینکه دوباره در این دام وارد بشود؛ دوباره مستشارهاى امریکا بیایند و هر حکومتى مى خواهند بکنند. تا حالا ما را عقب نگه داشتند، بس است این. مى خواهند باز هم نگه دارند، عقبتر ببرند؟ (صحیفه امام، ج20، ص: 272 و273)
کسى تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمى دانیم. ولى هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند! البته ما مطمئنیم که در همین شرایط نیز آنها که با روحانیت اصیل کینه دیرینه دارند و عقده ها و حسادت هاى خود را نمى توانند پنهان سازند آنان را به باد ناسزا گیرند.
ولى در هر حال آن چیزى که در سرنوشت روحانیت واقعى نیست سازش و تسلیم شدن در برابر کفر و شرک است. که اگر بند بند استخوان هایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالاى دار برند، اگر زنده زنده در شعله هاى آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستىمان را در جلوى دیدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز امان نامه کفر و شرک را امضا نمىکنیم. (صحیفه امام، ج21، ص: 98)
انتهای پیام/