این روزها که مردم ایران اسلامی در امنیت کامل در ماه خدا روزهدار هستند، این امنیت و آرامش در سایه مجاهدتهای رزمندگان هشت سال دفاع مقدس به دست آمده است.
طی این گزارش به حال و هوای آن روزهای جبههها در ماه مهمانی خدا میپردازیم.
انجام چند عملیات پیروزمندانه توسط رزمندگان روزهدار
رزمندگان ایران اسلامی با آموزشهای نظامی و زبان
روزه، چند عملیات مهم از جمله رمضان، رقابیه و بیتالمقدس 7 را در ماه
رمضان در جنوب کشور پیروزمندانه به ثبت رسانند.
حدود 15 هزار شهید
در ماه مبارک رمضان و چهار هزار شهید والامقام و گرانقدر در
عملیات رمضان که در تیرماه 61 انجام شد به فیض شهادت رسیدند.
روایتی از چند رزمنده
نامش ناصر شریفی است؛ اما جانبازان و رزمندگان ۸ سال دفاع مقدس در شهر قم، حاج ناصر، خطابش میکنند.
آقای شریفی که سابقه ۸۸ ماه حضور در جبهه را در کارنامه خود دارد، از فرماندهان ۸ سال دفاع مقدس و از همرزمان سردار شهید مهدی زین الدین فرمانده لشگر ۱۷ علی ابن ابی طالب(ع) قم، سردار شهید محمد بنیادی است.
وی میگوید: یکی از ماههای رمضان ایام جنگ را که به خاطر میآورم، مربوط به زمان نزدیک به عملیات کربلای ۵ بود؛ با این که ماه رمضان آن سال در فصل گرم تابستان بود و از طرفی منطقه شلمچه در استان خوزستان، گرمای بسیار شدیدتری نسبت به سایر نقاط ایران داشت.
اما بسیاری از رزمندگان با این که توسط فرماندهان و روحانیون تاکید میشد که لازم نیست روزه بگیرید، روزه میگرفتند و واقعا فقط به فکر نزدیکی به خدا بودند. بچههایی هم که در خط پدافندی شلمچه بودند نیز روزه میگرفتند.
فرماندهان نیز وقتی میدیدند که تاکیدات آنان مبنی بر روزه نگرفتن برخی رزمندگان کارساز نیست، به برخی از آنان که احساس میکردند فشار زیادی را به خاطر روزه گرفتن تحمل میکنند، مرخصی اجباری میدادند و میگفتند باید بروید روزههایتان را در شهر خود بگیرید و بعد از آن برگردید.
جلیل سوری یکی از جانبازان دوران دفاع مقدس است، درباره رمضان و رزمندگان در آن روزها میگوید:
دشمن بعثی از معنویت رزمندگان مطلع بود و در ماه رمضان بر شدت آتش توپخانه و پاتکهای خود میافزود، دشمنان خوب میدانستند که نیروهای با معنویت ایران اسلامی در ماه رمضان روزهدار هستند و از این فرصت استفاده میکردند، تا وضعیت جبههها را به سود خودشان عملیاتی کنند.
رزمندگان در ماه رمضان با زبان روزه همه مسئولیتهای خود را به خوبی
انجام میدادند و برای کم کردن تشنگی در زیر آفتاب سوزان جنوب چفیههایشان ر
با آب خیس کرده و روی سر و صورتشان میگذاشتند تا شاید اندکی از حرارت
بدنشان کم شود و در مواقع افطار آنقدر گذشت داشتند که هیچ کدام برای افطار
از دیگری سبقت نمیگرفتند.
روایتی از زبان سردار مرتضي حاج باقری از اسارت و رمضان
ما در دوران اسارت جز مفقودين بوديم يعني نه ايران از ما خبر داشت و نه صليب سرخ جهانی نام ما را ثبت كرده بود. به همين جهت مشكلات ما از ساير اسرا بيشتر بود. هيچ نام و نشانی از ما در جايی نبود.
عراقیها به ما خيلي سخت میگرفتند جز ارتباط و تکیه به خدا هيچ راهی نبود تنها اميدمان استعانت خداوند بود يكي از راههای تحكيم ارتباط الهی بحث نماز و روزه بود بچههايی كه با ما در اردوگاه 12 و 18 بودند تقريبا ماه رجب و ماه شعبان را در استقبال از ماه رمضان روزه ميگرفتند هر چند كه روزه گرفتن و نماز خواندن حتی به صورت فرادی هم جرم بود.
بارها اتفاق میافتاد كه هنگام نماز دژخيمان بعثی به بچهها حمله میكردند و جهت آنها را از قبله تغيیر ميدادند و نماز را بهم میزدند حتي يك شب مجبور شديم نماز مغرب و عشا را به حالت خوابيده و زير پتو به جا بياوريم.
روزه گرفتن جرم سنگينتری بود بچهها غذای ظهر را میگرفتند و در يك پلاستيك میريختند چهار گوشه آن را جمع كرده و گره میزدند سپس اين غذا را در زير پيراهن خود پنهان میكردند و افطار میخوردند اگر موقع تفتيش از كسي غذا میگرفتند او را شكنجه میدادند.
آن غذای سرد ظهر با غذای مختصری كه احيانا در شب میدادند را بچهها به عنوان افطار میخوردند و تا افطار بعد به همين ترتيب میگذشت.
روایتی دیگر از رزمنده سید ابراهیم یزدی
سال 60 ماه رمضان در اوایل مرداد ماه و گرمای بالای 50 درجه خوزستان بسيار طاقت فرسا بود.
رزمندگانی كه از اقصی نقاط كشور به جبهه میآمدند حكم مسافر را داشتند و كمتر میتوانستند يك جا ثابت باشند بعضی از آنها در يك منطقه میماندند و از مسئول و يا فرمانده مربوطه مجوز میگرفتند و قصد ده روز نموده و روزه دار میشدند.
روزهای طولانی بالای 16 ساعت گرمای شديد و سوزان، نبرد با دشمن حتی در منطقه پدافندی شدت يافتن تشنگی و ضعف و بی حالی از جمله مواردی بود كه وجود داشت اما به لطف خدا در ايمان و ارادهی رزمندگان خللی ايجاد نمیشد.
گرمای شديد باد و طوفان شنهای روان و از همه مهمتر نبرد با دشمن آنهم برای كسانی كه روزه دار بودند بسيار سخت بود. انسان تا در شرايط موجود قرار نگيرد درک مطلب برايش سنگين است. در آن عمليات بسياری از عزيزان به وصال حضرت حق پيوستند در حاليكه روزه دار بودند و لبهايشان خشكيده بود. اما به عشق اباعبدالله الحسين(ع ) و عطش كربلا رفتند و به شهادت رسيدند.
روایتی از ایثارگر حبيب الله ابوالفضلی در مورد روزهدار سيزده ساله
در ماه رمضان سال 63 از طرف لشگر 25 كربلا به پايگاه شهيد مدنی اعزام شديم (پايگاه لشگر 8 نجف اشرف ) چون قرار بود به مقر عمليات منتقل شويم حكم مسافر را داشتيم و روزه بر ما واجب نبود اما كساني كه در ماه مبارک در پايگاه اهواز میماندند میبايست روزه میگرفتند از جمله مسئولين ستاد و امام جماعت و مكبر كه نوجوان 13 سالهای بود.
هوای اهواز بسيار گرم بود و حتي يك ساعت بدون نوشيدن آب قابل تحمل نبود. اواخر ماه مبارک كه به اهواز برگشته بودم احساس كردم نصف گوشت بدن اين نوجوان آب شده است. واقعا ايمان از چهره نحيف اين نوجوان (مكبر نماز خانه) متجلی بود.
*** بعد از شهدا چه کرده ایم ؟؟؟؟؟؟ ***
درود بر مردان بی ادعا
ولی آنهاکجا وماکجا خوش به سعادتشان منهروقت که اسم شهیدی میاد یاشهیدی رومیارندغبطه میخورم
خدای من ما چقدر سقوط کردیم .
خالص ترین بندگان خدا بودند خوش به حالشان که رفتند عاشقانه
نماندند تا رفتار ریاکارانه وخائنانه بعضیها راببینند