به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، آلفرد کالما ۴ ساله، جویس شرودر ۲ ساله، لوک مُرکام یک هفته پس از تولدش و ... بسیاری دیگر از بومیان بختبرگشته استرالیا از پدر و مادر خود جدا شدند و به مدارس کلیسای کاتولیک یا خانوادههای سفیدپوستان سپرده شوند، سیاست عجیبی که قریب به ۶۰ سال تا ۱۹۷۰ میلادی از سوی دولت برای بومیان به ویژه ساکنان جزایر شمالی در تنگه مورس پیگیری و اعمال میشد.
دولت استرالیا مانند چند کشور دیگر از جمله کانادا و آمریکا تصمیم گرفته بود تمام خردهفرهنگهای بومی را در پروژه یکسانسازی از بین ببرد و در جامعه مهاجران اروپایی ادغام کند. دلیل این تصمیمات، آثاری از دانشمندان اروپایی در رشته مردمشناسی بود که فرهنگهای غیراروپایی را «بربر» دانسته و مانند یک سوژه تحقیقاتی، همانگونه که بر روی گونههای جانوری کار میکردند، با آن برخورد میکردند. همزمان چیزی شبیه باغ وحش انسانی تأسیس شده بود که بومیان را در آن نگه داشته تا مهاجران در اوقات فراغت خود به تماشای ظاهر و زندگی این گروه از انسانها بیایند.
آلفرد کالما: «جدا از زخمی که روح ما برداشته است، خیلی چیزها را از دست دادیم، زبانِمان را، فرهنگِمان را، ...»
مدارسی که در استرالیا به بهانه ادغام این افراد در جامعه اروپاییِ استرالیا ولی در اصل با هدف محو بومیان تأسیس شده بود، موقعیت خوبی برای سودجویان شده بود که این کودکان را مورد آزار جنسی یا بیگاری قرار دهند. خاطرات «نسل ربودهشده» که توسط عکاس کانادایی متی شروود جمعآوری شد، نشان میدهد ربودهشدن، تازه آغاز رنجهای بسیار بوده است.
کانی کول میگوید: «هنوز یادم است صحنهای که یادآوریاش قلب مرا میشکند. مادرم روی زانو افتاده بود، مرا در آغوش کشیده بود و هر دو تا زمانی که مرا بردند، گریه میکردیم. این آخرین باری بود که مادرم را دیدم.»
آلفرد کالما در ۱۹۵۳ میلادی به دنیا آمد. آلفرد را در چهارسالگی از خانوادهاش جدا کردند و به مدرسه کلیسای کاتولیک بردند. او در آنجا چندین بار مورد آزار جنسی قرار گرفته است. ده سال بعد در ۱۴ سالگی او آلفرد را به کار طویلهداری گماشتند، شغلی که برای چنین نوجوانی میتواند مهلک باشد.
مروری بر سن این کودکان در زمانی که از پدر و مادر خود ربوده و به زور به مدارس یکسانسازیِ فرهنگی وارد شدهاند، تکاندهنده است.
نیکولاس فلاورز یک سال پیش از آلفرد به دنیا آمده بود. وی به طرز وحشیانهای به بهانه تنبیه، توسط سفیدپوستان برهنه شده و شلاق زده شده است. زیتا والاس به همین سرنوشت دچار شده و میگوید «از همان روز اول، هر بار کلمهای به زبان مادری خود میگفتیم، ما را شلاق میزدند. میگفتند این زبانِ شرک است و شما هم از نطفه شیاطین هستید که به زبان او صحبت میکنید.»
لوک مارکوم که تنها یک هفته پس از تولد به جزیره ملویل منتقل شد میگوید: «آنها ما را ربودند. من خیلی عصبانیام، خیلی! زیرا نمیتوانم زبان مادریام را صحبت کنم.»
این خاطرات برای شروودِ عکاس یادآور مطالبی است که از بومیان شرق کانادا در برونزویک شنیده بود. شروود در ابتدای حرفهاش برخوردی با بومیان که اروپاییها اصطلاحاً به آنها «مردمان نخستین یا اقدام بدوی» میگویند، نداشت اما پس از عذرخواهی دولت کانادا برای تهیه خبر به میان بومیان رفت و شوکه شد. او تصمیم گرفت در جایجای دنیا به سراغ بومیانِ رنجدیده برود. اسنادی که از مدارس کاتولیک در انتاریو در سال ۲۰۱۳ میلادی افشا شد، نشان داد کودکان بومی مورد تجاوز قرار گرفته و با صندلی الکتریکی شکنجه شدهاند. او حالا به استرالیا آمده و میگوید: «در منتها الیه شرق و غرب دنیا اتفاقات مشابهی برای بومیان افتاده است و پیامدهای اجتماعی تکاندهندهای داشته که تا کنون تأثیرات خود را نشان میدهد.»
جویس شرودر که در دو سالگی ربوده شده و طی سالهای اقامتش در مدرسه کلیسا کاتولیک مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته است، به شروودِ عکاس میگوید: «آنچه بیش از هر چیز ما را ناراحت میکند، این است که ما نمیدانستیم از کجا آمدهایم، نمیدانستیم خانواده ما کجاست و اصلاً به چه کسانی تعلق داریم.»
دولت استرالیا پیش از عذرخواهی تردید داشت اقدامش موجب شکایت بومیان برای دریافت غرامت خواهد شد یا نه. حالا اما دادگاههای ویژهای برای این افراد تشکیل شده تا به شکایتها رسیدگی کند. برای آنها ترانه ساختهاند: «کودکان خدا». اما آیا حجم عظیم آسیبهای اجتماعی که گریبانگیر این «نسل ربودهشده» شده است، از گرایش افراطی به الکل تا خودکشی، یا فرهنگی که نابود شده است، با چنین مرهمهایی التیام مییابد؟
منبع: مشرق
انتهای پیام/