فشارهاي رواني ناشي از خانواده ، محل کار وجامعه مي تواند تبعات بسياري را به دنبال داشته باشد. کوشش براي اداره خانواده ، نگراني نسبت به فرزندان ، محروم شدن از پاداش، مشکل با همکار، اختلاف نظر با مدير، انتظارات مدير از کارمندان، مشکلات مديريت ، نگراني ازعدم آگاهيها واطلاعات، کهنه شدن معلومات، مشکلات اجتماعي –اقتصادي، پيش آمدن يک مشکل مالي، سر وصدا شلوغي و دهها مساله ديگر همگي موجب مي شوند فرد ازلحظه بيداري بامداد تا هنگام خواب شامگاه دچارهيجانها ، تنشها ، بيمها واميدهاي گوناگون باشد که گاه با ظرفيت رواني وبدني وي متناسب است وگاه با آن سازگار نيست.
اگرآمادگيهاي لازم براي مقابله با اين مشکلا ت فراهم نباشد، استرس با تاثيري که برافکار، انديشه ها، عواطف وانگيزه ها ازيک سو و جنبه هاي فيزيولوژيکي ازسوي ديگر مي گذارد، توانمنديهاي رواني وجسماني راکاهش داده ومقاومت بدن وروان راپايين آورده واز طريق مختل ساختن سيستم ايمني بدن ، فرد را درمعرض انواع بيماريهاي رواني وجسماني قرارمي دهد . زخم معده ، تنگي نفس ، انواع سردردها ، ناراحتيهاي قلبي – عروقي ، حساسيتها ، بالا رفتن فشار خون ، بروزجوشها وخارشهاي پوستي و... ازجمله بيماريهاي روان – تني (Psychosomatic) هستند که بااسترسها وفشارهاي هيجاني ارتباط نزديکي دارند. همچنين ممکن است برخي ازمشکلات مانند: دلتنگي، اضطراب ، افسردگي، خشم ، پرخاشگري ، خصومت ، بلا تکليفي، ترديد درتصميم گيري، احساس خلا ذهني، بي خوابي، بدخوابي و...مشاهده شوند. بنابراين مي توان گفت استرسهاي شديد ومداوم ،اغلب پيش درآمد بيماريهاي رواني وجسماني مي باشند .
آيا استرس هميشه بد و ويرانگر است؟
سوالي که دراينجا مطرح مي شود اين است که آيا استرس الزاماًچيزي بد ، ويرانگر وچيزي است که بايد ازآن اجتناب کرد ياخير؟ در پاسخ به اين سوال بايد گفته شود، آدمي براي اينکه به طرز مطلوبي به کاروکوشش بپردازد، مقداري استرس لازم دارد. برانگيختگي هيجاني ملايم وخفيف ، آدمي را درجريان اجراي کاري که برعهده داردهوشيارنگه مي دارد.هنگامي که مدتي زندگي با سکوت وآرامش همراه باشد ، فرد احساس کسالت کرده و درپي چيزهاي هيجان انگيز مي رود.
راههاي مقابله با استرس:
با توجه به اينكه فرارازاسترسهاي روزمره زندگي اجتناب ناپذير است، چگونه بعضي ازافراد به راحتي با آنها برخورد مي كنند ومشكلات فراوان زندگي را به خوبي پشت سرمي گذارند. با اعضاي خانواده وديگران خوش برخورد وخوشروهستند به طوري كه تصورمي شودهيچ مشكلي ندارند. ولي برخي ديگردر برابر مشكلات شانه خم مي كنند، فرسوده مي شوند و آثارناتواني وپيري زود رس درچهره شان نمايان مي شود. چرا چنين است؟ آيا مي توان از پس استرس برآمد وبا آن كنار آمد. كنارآمدن مشتمل بر كوششهايي ازنوع اقدام عملي ودرون رواني براي مهار( يعني كنترل،تحمل، كاهش يا به حداقل رساندن) مقتضيات دروني ومحيطي وتعارض ميان آنهاست.انسانها هنگام تلاش براي كنار آمدن، درواقع مي كوشند،ازعهده حل تضادهايي كه بين مقتضيات يك موقعيت استرس زا وتوانايي خود احساس مي كنند، برآيند.در وضع مطلوب ،افراد كوشش خود را به حل مشكلاتي که با آنها مواجهند ، معطوف مي دارند. راههاي مقابله با استرس وايجاد اطمينان وآرامش دروني متعددند. در اين مقابله اشاره اي به نقش تعاليم اسلامي در مهاراسترسها خواهيم نمود وساير روشها را به فرصتي ديگر موکول مي کنيم.
نقش تعاليم اسلامي در مهار استرسها:
در تعاليم اسلامي ، روشهايي براي مقابله با استرسها و سازگاري با سختي ها ذکرشده که مي توان آنها را در سه بخش روشهاي شناختي ، روشهاي رفتاري وروشهاي عاطفي – معنوي ارائه کرد. منظورازروشهاي شناختي، شيوه هايي است که با شناختها،افکاروعقايدافراد سروکاردارد.دراين روشها، فرد با استفاده ازشناختها درصدد مقابله با استرسها برمي آيد وبه کمک توانايي فکري وذهني خود ، با مشکل برخورد مي کند. اگر چه شناختها و اعتقادات در رفتار جلوه گر مي شوند ، ولي نحوه اثرگذاري آنها با سازوکار شناختي افراد مربوط مي شود. درروشهاي رفتاري، دستورات وتوصيه هاي عملي، از جمله آداب برخورد ورفتار متقابل وتاثيرآنها در مقابله با سختي ها مورد بررسي قرارمي گيرد. درروشهاي عاطفي – معنوي (عبادات)، فرد نوعي ارتباط عاطفي با خدا واولياي دين برقرار مي کند. اين روابط مي تواند انسان را در مواجهه با مشکلات وحل آنها مساعدت کند. در نماي زير، طرح کلي راههاي مقابله با استرسها با بهره گيري ازتعاليم اسلام ارائه گرديده است که بحث تفصيلي راجع به هر يک از آنها مستلزم فرصت ديگري است. در اينجا فقط اشاره اي کوتاه به نقش ايمان در کاهش استرسها مي نماييم.
نقش ايمان در کاهش استرسها:
راههاي مقابله با استرس وايجاد اطمينان وآرامش دروني متعددند. دراينجا صرفا به نقش ايمان به عنوان مهمترين عامل درکاهش استرسها پرداخته مي شود. دردرمان ناراحتيهاي رواني و ايجاد اطمينان وآرامش دروني، نقش " ايمان" فوق العاده شگرف وثمربخش است. درمواردي که دشواريهاي طاقت فرسا ، شخصيت انسان را درهم مي کوبند واراده واميد را ازوي مي گيرند، اتکا به خداوند درروح آدمي اثرعميق وغيرقابل انکاري مي بخشد. ناکاميها ، گرفتاريها وشکستها هرگز نمي توانند درضمير مردان وزنان الهي طوفان بر پا کنند وآنها را دچارزبوني وياس وخودباختگي سازند.
اريک فرام روانشناس آلماني معاصر درکتاب روانکاوي و دين مي نويسد: " سرسپردگي به يک هدف يا فکر يا نيرويي برتر ازانسان نظير خداوند، جلوه اي است از نياز انسان به کمال." وي نيازبه يک نظام اعتقادي را جزء ذاتي انسان مي داند واضافه مي نمايد، ازآنجا که نيازبه يک نظام جهت گيري واعتقادي جزء ذاتي هستي انسان است، مي توان به ميزان اين نياز پي برد. به راستي هيچ منبع قدرتي قوي تري ازآن دربشر وجود ندارد. نياز به دين يعني نياز به يک الگوي جهت گيري ومرجعي براي اعتقاد وايمان. هيچ کس را نمي توان يافت که فاقد اين نياز باشد.
کارل گوستاويوگ روانشناس سوئيسي ورهبرمکتب روانشناسي تحليلي مي نويسد: در بيماران رواني که با لا ترازسي وپنج سال سن داشتند در کمتر بيماري مشاهده مي شد که مشکل رواني اودرآخرين مرحله تحليل، به ايمان مذهبي مربوط نگردد. بهتراست بگوييم که هر فرد ازآنان به علت فقدان آنچه که دين به اشخاص مي دهد، بيمار شده اند.
ايمان نه تنها ناراحتي وتشويش را از قلب آدمي مي زدايد بلکه مي تواند از هجوم هيجان واضطراب به دل جلوگيري کند.
قرآن مجيد از نقش پيشگيري ايمان چنين ياد مي کند:
ولا تهنوا ولا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنين (سوره آل عمران آيه 133)
اگر ايمان داشته باشيد نبايد ترس واندوه به خود راه دهيد، زيرا شما با همين سرمايه ايمان بر ديگران برتري داريد.
در اين آيه خاطر نشان شده است که ايمان در برابرعوامل ناراحتي رواني ، زره محکمي براي روح مي سازد ومصونيت خاصي درانسان به وجود مي آورد . بااتکا به ايمان مي توان خاطر را ازغم آزاد ساخت ونقش رنجها را از لوح دل زدود.
تهيه و تنظيم: مرکز خدمات روانشناسي آرامش معاونت اجتماعي پليس کرمانشاه