سلام مت بعنوان کمک بهیار ۲۰ سال کار کردم والان بازنشسته هستم .الان دردرمانگاهی کار تزریقات انجام می‌دهم. کارم غیر قانونی است؟

با سلام داماد ما یک پرستار اخراجی از بیمارستان بود او چند سال پیش در امور پزشکی پدرم دخالت کرد و با تشویق خواهرها او را در منزل شیمی درمانی کرد او در مرحله اول شیمی درمانی شوک و افت جسمانی پیدا کرد داماد سپس با تزریق پروتئین های مکرر باعث تجمع خلط های چسبناک در ریه پدر شد و تنفس پدر مختل گردید سرانجام با تجویز ویسکی باعث سکته قلبی او شد و آن موقع چون من درگیر بیماری پدر بودم متوجه این کارها نبودم و از دکتر بودم و نبودم داماد هم مطلع نبودم تازه کاری هم نمی توانستم بکنم مدرک فقط نسخه های تجویز دارو است که با دست خط داماد نوشته شده و مهر دکتر بایبوردی را میزد ضربه روحی شدیدی بر من وارد شد و مواظبت از مادر را طبق دستور قانون بعهده گرفتم ولی باز اینبار با حمله و درگیری در خانه مادر محجور توسط دامادها و پسر انشان باز پای این داماد به پزشکی روی مادر باز شد و با عدم ارجا به دکتر های متخصص بیماری های مادر فقط مسکن و انتی بیوتیک به او تزریق می کرد تا اینکه بخاطر عفونت در خون هفته پیش فوت می کند دفترچه پدرم توسط خواهرم اعظم علی پور امحا شده و اکنون من نیاز به کمک دارم تا بتوانم حرف های خود را ثابت کنم دکتر بازی او فقط به خانواده ما مربوط نمی شد و او در فامیل هم مریض ها را شیمی درمانی میکرد و میکند از شما خواهش دارم با تحقیق روی این موضوع جان بسیاری را نجات دهید و با اطلاع رسانی مردم را آگاه سازید ما که پدر و مادر را از دست دادیم کمک کنید افراد دیگری چنین سرنوشتی پیدا نکنند

سلام ببخشید شوهرم با خواهرش مطب دندانسازی زدند ولی خواهرش بدون اینکه جوازش را بیاورد مطب را رها کرد و رفت شهرستان حالا شبکه بهداشت به شوهر من ابلاغ فرستاده ما چه کار کنیم چطور ثابت کنیم که بی گناهیم؟

با سلام چند سال پیش پدرم توسط داماد بزرگ خانواده بخاطر کانسر مثانه شیمی درمانی شد و او با مهر دکتری که نزد آن کار می کرد به طبابت پدرم پرداخت سن کم من و عدم آگاهی و جو دادن دامادها ی دیگر و خواهران به ادامه درمان پدر باعث فوت پدر کردید و اولین روز تزریقی توسط داماد ناشی آنقدر زیاد بود که پدرم کلا از پا افتاد .دارو های پروتئین تزریقی زیادی به پدرم زده شد و این پروتئین ها منجر به خلط سینه و گرفتگی مجرای تنفسی شد .
داماد با تجویز ویسکی به پدرم خواست تا این خلط از بین برود ‌پدرم که ۶۰ سال در تهران بود تا کنون لب به مواد یا مشروب یا غیره نزده بود با خوردن ویسکی دوهفته ای پدرم فقط التماس می کرد به من آب بدهید تشنگی مرا از بین می برد مخالفت من به جایی نمی رسید چون بچه آخر بودم و قدرت و توان این جنایت را نداشتم بعد از فوت پدرم که علت سکته قلبی بود او را به بیمارستان امیرالمومنین رساندیم اما چون داماد ما پیش دکتر معالج و تشخیص علت فوت رفت آشنایت دکتر تشخیص با دکتر ی که دامادمان آنجا کار می کرد باعث شد دکتر بدون تشخیص فقط علت مرگ را کانسر مثانه اعلام و برگه فوت صادر نمود تمام دارو های تزریقی و نسخه ها در خانه پدری بود ‌که دست خط داماد و مهر پزشک دیگری بر آن زده شده
مرگ پدر چنان شک روانی در ما ایجاد کرد که بعد ها بخاطر این کار داماد بهانه و گله و اعتراض های من کار ساز نشد
اکنون آن داماد با دیگر دامادها که پسر عمو ی عمو هستند با نظام تشویقی خواهران و برادر بزرگم را علیه من شورانده اند و ملک و مادر محجور مرا تصاحب کرده اند و با قلدری و طایفه گری و کارزار تبلیغی و داشتن دوستان گروهی مرا که امین بر عاجز مادرم هستم را از دیدن مادر محروم کرده و درگیری بلبشو راه می اندازند و سرمایه و مال و ملک ما را استفاده کرده و آنجا را اجاره و صاحب شده اند
اینجانب چون علم و توان مالی و روحی شکایت را ندارم و ترساندن و به انزوا کشیدن من توسط سلیقه های آنها مقدور شده نمی دانم با این همه ظلم و جنایت چه کار کنم و حق خود را بستانم
پدر من تنها بود نه برادر داشت نه خواهر و نه عمو و عمه و نه خاله و ...تنها بود
امیدوارم کمکی به من بشود تا این ظالمان را رسوا نمایم البته اکنون داماد از دکتر تقلبی به مدیر مسئولی مجله ای محلی ارتقا پیدا کرده ان هم بدون داشتن مدرک و تخصص که آن مجله را هم از همسر صاحب مجله با نور و حیله و زبان بازی به چنگ آورده
خدا به داد مردم برسد