به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، متهمان دیروز در دادگاه کیفری جزئیات این جنایت را شرح دادند و مدعی شدند از سر ناچاری دست به این زورگیری مرگبار زدهاند.
روز ۱۳ اسفند ماه سال ۹۴ مأموران پلیس جسد مردی را درحالیکه در صندوق عقب خودروی اپتیمای سفیدرنگش قرار داشت کشف کردند. با حضور اکیپ ویژه بررسی صحنه جرم در محل معلوم شد مرد جوان بر اثر خوردن قرص سیانور جان باخته است.
با آغاز تحقیقات کارآگاهان به اطلاعاتی دست یافتند که نشان میداد ۲ پسر جوان با انگیزه سرقت صاحب اپتیما را به قتل رساندهاند. متهمان دستگیر شدند و اعتراف کردند قصد داشتند از مقتول زورگیری کنند، اما باعث مرگ او شدهاند. آنها در ادامه صحنه جنایت را بازسازی کردند و پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در جلسه محاکمه که صبح دیروز در شعبه هشتم به ریاست قاضی حسین اصغرزاده و با حضور قاضی حشمتالله توکلی برگزار شد ابتدا نماینده دادستان به دفاع از کیفرخواست پرداخت و گفت: در این پرونده پرویز، ۲۹ ساله متهم است با همدستی دوستش نادر، ۲۳ ساله با انگیزه سرقت مردی را از پارکینگ خانهاش ربوده و با خوراندن قرص سیانور به قتل رسانده است.
در ادامه وکیل مدافع اولیای دم خواستار قصاص قاتل شد. سپس پرویز در دفاع از خودش گفت: من مهندس مکانیک هستم، اما آنقدر اوضاع زندگیام آشفته بود که دست به این کار زدم. یک شب یک خودروی اپتیمای سفیدرنگ توجهمان را جلب کرد. آن را تعقیب کردیم و خانه صاحبش را یاد گرفتیم.
شب حادثه جلوی در خانه مقتول منتظر بودیم تا او آمد. درحالیکه هر دو چاقو داشتیم او را غافلگیر کردیم. ما کارت عابربانکش را میخواستیم و او هم ۲ کارت به ما داد و گفت: ۲ میلون و ۷۰۰ هزار تومان موجودی ۲ کارتش است. اما ما باورمان نشد که او فقط همین قدر پول دارد. به همین دلیل نادر با یک تسمه پلاستیکی دستهای او را بست و من پشت فرمان نشستم و جلوی یک خودپرداز رفتیم. او چهره من را دیده بود و ممکن بود به دردسر بیفتم. به همین دلیل ۲ قرص سیانور که همراهم بود به خوردش دادم و نادر هم به او آب داد. مطمئن بودم که صاحب اپتیما فوت شده است. به همین دلیل جسد او را داخل صندوق عقب گذاشتیم و ماشین را رها کردیم.
در ادامه این جلسه نادر گفت: من اتهام معاونت در قتل را قبول ندارم. پرویز خودش قرص را به مقتول داد و خودش هم به او آب داد و دقت میکرد که او حتما قرصها را خورده باشد. چند روز بعد از این حادثه بود که پرویز تماس گرفت و گفت: میخواهد به خارج از کشور فرار کند، اما من گفتم همراهش نمیروم. دیگر از او خبر نداشتم تا اینکه از پلیس آگاهی با پدرم تماس گرفتند و من هم خودم را تسلیم کردم. در پایان این جلسه قضات دادگاه وارد شور شدند.
منبع: روزنامه همشهری
انتهای پیام/