به گزارش خبرنگار
حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ سال میلادی با سال شمسی متفاوت است و اگر بخواهیم آثار مهم جهان در سال گذشته را طبق تقویم خودمان برشماری کنیم، لاجرم سه ماه از سال میلادی جدید و سه فصل از سال قبل آن را زیر چتر بردهایم؛ اما خب چه عیبی دارد اگر این کار را بکنیم؟!
فیلمهایی که در مرور سالانهمان به آنها خواهیم پرداخت، جزو سرآمدان باکس آفیس هستند، فلذا نباید تعجب کنید اگر نام بعضی از آنها را لابهلای نامزدها و برندگان اسکار نشنیدهاید؛ اینها فیلمهاییاند که مردم بیشتر دوستشان داشتهاند.
دنیای کامیک بوکهای ماروِل پر است از قهرمانهایی که مرتب در فیلمهای جدید با هم روبرو میشوند. سال ۲۰۱۱ بود که «نخستین انتقام جو» به عنوان سری اول از مجموعهی کاپیتان آمریکا روی پرده سینماها رفت. پیش از آن و در سال ۲۰۰۸ فیلمی به نام مرد آهنی آیرون منIron Man) ساخته شده بود که کاراکتر تونی استارک را برای اولین بار نمود سینمایی داد. اما راجرز دو-سه سال بعد سینمایی شد. کارگردان مرد آهنی جان فاوریو بود که امسال فیلم موفق کتاب جنگل را روی پرده داشت و برای نخستین انتقام جو، جو جانسن پشت قاب قرار گرفت. داستان «کاپیتان آمریکا؛ نخستین انتقام جو» درباره سربازی به نام استیو راجرز بود که به خاطر جثه ضعیفش نمیتوانست در نبردهای جنگ دوم جهانی شرکت کند اما تکنولوژیهای تقویت کنندهی ایالات متحده او را به آرزویش میرساندند و حالا راجرز باید میرفت تا با (کله سرخی) که یکی از یاران اصلی هیتلر بود بجنگد ...
مشخص است که چنین شخصیتی باید تا حد زاید الوصفی هیجان طلب باشد. راجرز بیشتر از آرمانگرا بودن، هیجان طلب است. او بر اساس وظیفه نمیجنگد بلکه انگیزهاش شور و غوغاست و میشود او را یک آدم خودسر و ستیزه جو و بیمنطق تحلیل کرد. اما تونی اسکات که لباس مرد آهنین را پوشیده، چنین نیست. او یک نجیب زادهی سرمایه دار است که شرکت اسلحه سازی بزرگی را از پدرش به ارث برده. در مرد آهنیِ جان فاوریو، تونی استارک که برای انجام عملیاتی به افغانستان رفته بود، زخمی و سپس زندانی میشد. این فیلم چند سال پس از اشغال افغانستان توسط آمریکا ساخته شد و قهرمانی را به تصویر میکشید که حتی در اواسط ماجرا از اسلحه سازی منصرف شده بود و البته نهایتاً شرایط مجابش میکردند که بر این تصمیم باقی نماند. استارک از ابتدا هم درباره خشونت تردیدهایی عمیق داشت و چنین حالاتی است که خمیرمایه شخصیت او را تشکیل میدهند. اما راجرز بی سر و پا و فقیر است و جنگوییاش از سر تعقل نیست. او ضعیف بوده و حالا قوی شده و همین قضیه عقده و کمپلکسهایی در نهادش قرار دادهاند که او را به غایت خشم آهنگ کرده.
استارک و راجرز به وضوح دو جناح سیاسی عمده در ایالات متحده و به طور کل دو نگرش و جهان بینی شاخص در این کشور را نمادینه میکنند و اسم فیلم هم به همین دلیل (نبرد داخلی) است. هر دو جناح اهل جنگ هستند منتها یکی از سر سیاست ورزی و منفعتطلبی و دیگری با سودای اطفاء کردنِ های و هوی درونیاش. «کاپیتان آمریکا: نبرد داخلی» درباره رویارویی این دو تفکر است. این بار، راجرز و استارک رو در روی هم قرار میگیرند. استارک به مماشات و حرکت معقول و آهسته اعتقاد دارد اما راجرز مترصدِ نفت پاشی روی جرقههای احتمالیِ آینده است.
یک سال بعد از این که «نخستین انتقام» به عنوان سری اول از مجموعه کاپیتان آمریکا ساخته شد، اولین سری از انتقام جویان هم جلوی دوربین جاس ویدون رفت. فیوری، که نام او را به خشم یا انتقام هم میتوان ترجمه کرد، رییس (سازمان مداخله استراتژیک کشور) است که نام اختصاری آن در زبان انگلیسی میشود شیلد. نیک فیوری در پایان داستانِ مرد آهنی به استارک که فکر میکرد مخاصمههای دنیا با نبرد افغانستان و انهدام آن گروهک تروریستی بزرگ پایان یافته، گفته بود که اینچنین نیست و به زودی گروه انتقام جویان تأسیس خواهد شد. سال بعد فیلم انتقام جویان هم روی پرده رفت و در ۲۰۱۵ سری دوم آن پخش شد.
«کاپیتان آمریکا: نبرد داخلی» در حقیقت دنبالهای بر داستان انتقام جویان است اما اسم فیلم را نه مرد آهنی گذاشتهاند و نه انتقام جویان، نام فیلم کاپیتان آمریکاست چون قرار بوده که آشکارا جانب راجرز را بگیرد و از نگرش، دیدگاه و سبک رفتاری او دفاع کند.
بعد از اتفاقاتی که در سری دوم انتقام جویان «عصر اولتران» افتاد، کشورهای مختلف جهان بابت خرابکاریها و هزینههایی که نبرد قهرمانان بر جای میگذاشت به آمریکا معترض شدند و قانونی به تصویب رسید که طبق آن باید رفتار ابرمردها محدود و کنترل میشد. داستان «کاپیتان آمریکا: نبرد داخلی» از اختلاف استارک و راجرز بر سر همین قانون شروع میشود. استارک که همان مرد آهنی است، اعتقاد دارد باید از این قانون تبعیت کرد اما راجرز، در هیبت کاپیتان آمریکا، که حتی لباسش شبیه پرچم ایالات متحده طراحی شده، شخصیتی فراقانون و ستیزه جو دارد. این وضعیت مشخصاً نمادی از موقعیت ایالات متحده در برابر کشورهای سازمان ملل و به طور کل، جامعه جهانی است. حالا کهکشانی از قهرمانان ماروِل کنار هم قرار میگیرند تا نبردی پر هیجان شکل بگیرد. اکشن «نبرد داخلی» کم نظیر و نفس گیر است. هر کس که برای تماشای لحظههای ناب آتش بازی و زد و خورد پای فیلم بنشیند، از کار راضی خواهد بود اما کسانی که بیشتر عمق داستانها را ژرف کاوی میکنند، ممکن است از بیمنطقی راجرز و منطق ضعیف بعضی شخصیتهای دیگر آزرده شوند. راجرز در اینجا نه مقابل یک قانون ظالمانه قرار گرفته و نه اینکه ضدقهرمانی قانون شکن در برابر اوست. رفتار قهرمانانه در چنین حالتی به اوج بی منطقی خودش میرسد و نبرد داخلی فیلمی است که قصد دارد مخاطب را با این نوع رفتارهای بی منطق و خودسرانه کنار بیاورد و عادتش بدهد. کاراکترها در اینجا همه تیپ هستند و برای شناختنشان باید به شناسنامه و گاهی شجره نامه آنها رجوع کرد اما حتی به این ترتیب هم درک بعضی رفتارها احتیاج به زمینههایی درونی در شخصیت روانی هر مخاطب دارد. شاید بعضیها به هیچ وجه با راجرز و خشونت متوقف ناشدنیاش مأنوس نشوند، اما فیلم میخواهد که همه لااقل به دیدن این نوع رفتارها در اطرافشان عادت کنند.
غیر از اهداف استراتژیکی که در قفای چنین چینش دادنی به مضمون فیلم خوابیده، شورطلبی و غوغا سالاری کاپیتان آمریکا باعث شده که داستان آن نسبت به رقیبانش در دی سی کامیکس، حسابی رنگیتر و بصریتر باشد. «بتمن علیه سوپر من» فیلم تاریکی از آب در آمده که ریتم آن، هم کند است و هم کسالت بار. اما کاپیتان آمریکا انگیزه کافی را برای سرازیر شدن مخاطبین به سالنهای سینما ایجاد میکند و هرچه نیست، لااقل به اندازه کافی دیدنی هست.کاراکتر کاپیتان آمریکا را باید در دنیای قهرمانان ماروِل، قهرمانِ قهرمانان دانست.
در سری سوم این مجموعه فیلمها که که برای بار دوم توسط برادران روسو (جو و آنتونی) کارگردانی میشده، دو ابرقهرمان جدید هم به گروه انتقام جویان اضافه شدند.
مرد عنکبوتی یکی از این قهرمانان جدید است که البته مخاطب از او سابقهای ذهنی در فیلمهای دیگر دارد اما مرد مورچهای برای بار اول سال گذشته بود که بعد از سابقه حضوری پنجاه ساله در داستانهای مصور، بالاخره روی پرده سینماها تابید. البته مرد مورچهایِ پیتون رید که تولید کمپانی دیزنی بود، به هیچ وجه نتوانست در قد و قواره سری سوم کاپتان آمریکا ظاهر شود و در این حد دیده نشد.
در اینجا اما سکانس نبرد مرد آهنی با مرد مورچهای که برای اولین بار به جشنواره ابرقهرمانان انتقام جو آمده، شاید هیجان انگیزترین صحنه اکشن سال باشد.
گزارش از میلاد جلیلزاده
انتهای پیام/