کتاب چمدان معطل مجموعه شعرهای عاشقانه مهدی فرجی است که توسط نشر فصل پنجم منتشر شد.

چمدان معطل از عاشقانه‌های فرجی می‌گوید
به گزارش خبرنگار  حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ یکی از کتاب هایی که می توان در ایام عید مطالعه کرد، کتاب چمدان معطل مجموعه شعرهای عاشقانه مهدی فرجی است که توسط انتشارات فصل پنجم در سال 94 منتشر شد و جزو کتاب های پرفروش این انتشاراتی در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در سال 95 بود.
 
به طور کلی محوریت سرایش مهدی فرجی مبتنی بر شعر عاشقانه و «تغزل» است و این محور در این دفتر شعر او نیز جریان دارد.

زبان سهل و ممتنع و بی تکلف او در غزل های عاشقانه اش باعث ایجاد بستری حسی و عاطفی دل پسند شده است. این بستر احساس مخاطب را درگیر خود می‌کند.

فرجی برخلاف بسیاری از هم نسل‌هایش به دنبال ردیف بازی یا نوآوری در ردیف و قافیه نیست و راحت شعر می نویسد. این شاعر در بند ایجاد جذابیت‌های فرمیک یا ریختاری نیست و تمایلی به خاص نمایی شعرش در این عرصه ها نیز ندارد.

دوران شاعری مهدی فرجی بر تغزل می گردد. هرچند وی در مواردی معدود که برخی از نمونه های اجتماعی آن در کتاب چمدان معطل او نیز وجود دارد، به شعر اجتماعی و آیینی هم روی آورده و غزل های موفقی را هم در این زمینه ها  تجربه کرده است.

غزل فرجی در نهایت صمیمیت سروده می شود تا جایی که شاعر در برخی موارد و بعضی ابیات رو در رو و بدون هیچ واسطه ای  با معشوق سخن می گوید اما در همین موارد هم با اینکه از بعضی قید و بندهای قواعدی فاصله می گیرد ولی اجازه نمی دهد، به سلامت ساختار و زبان شعر صدمه ای وارد شود و مخاطب نیز به قدری محو حس و لحن کلام می شود که اگر هم یک تسامح و یا یک نقص جزئی در شعر وجود داشته باشد، شنیده نمی شود و این قدرت عاطفه و احساس در شعر و به خصوص  تغزل مهم ترین شاکله شعر است. این ویژگی در شعرهای فرجی دیده می‌شود.
 
فرجی به طور معمول در غزل هایی که بیان سهل را در پیش گرفته و آن را با احساس خود در آمیخته، لحظات ساده ولی دلنشین و ماندگاری را خلق کرده است. 

ای کاش کسی باشد و کابوس که دیدی
در گوش تو آرام بگوید خبری نیست...

مهدی فرجی که در اغلب غزل هایش ساده و بی تکلف می سراید، غزل هایی هم دارد که با این فضا متفاوت است. نه اینکه بخواهد مهمل و پیچیده و دور از فهم باشد ولی زبانی مفاخره وار و صلابت کلامی مستحکمی دارد.

سلام بر تو که مُلک سخنوری داری
کلید کهنه ی گنجینه ی دری داری
تو را به آینه تشبیه کردم و دیدم
که راستی دلی از تیرگی بری داری

این دو بیت از قصیده ای است که شاعر به دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی تقدیم کرده است. غیر از ارجاعات خاصی که در شعر هست و به علائق و تعلقات ممدوح قصیده برمی گردد، زبان سرایش نیز، همسو با پسند و معیارهای زبانیِ همان ممدوح پیش رفته است و این تغییر زبانیِ آگاهانه همان طور که گفته شد نشانه ای برای تسلط شاعر بر نوسانات و تغییر زبانی است.

از نمونه اشعار این کتاب شعرهای زیر است:

وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی
چشمِ بد دور! غزل‌خوان شده باشی جایی
 
بله! یک روز تو هم حال مرا می‌فهمی
چون‌که در آینه حیران شده باشی جایی
 
بی‌گناهی‌ست که تهمت زده باشند به او
باد، وقتی‌که پریشان شده باشی جایی
 
ماهِ من! طایفه‌ی روزه‌بگیران چه‌کنند؟
شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی
 
صورت پنجره در پرده نباشد از شرم
کاش! وقتی‌که تو عریان شده باشی جایی
 
من نشستم بروی مِی بخری برگردی
ترسم این است مسلمان شده باشی جایی





انتهاي پيام/


 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.