به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از بیرجند ؛وقتی زوجين از هم جدا شدند،ترس ناشی از احساس بی سرپرستی و واهمهای ناشی از آيندهای مبهم برای او پديد میآيد که روان او را جدا آزرده میکند و عقدههای غيرقابل تحمل، نگرش تؤام با نفرت نسبت به والدين و احساس از دست دادن امنيت از عوارضی است که در اين خصوص قابل ذکر هستند.
جدايی والدين از يکديگر کودک را به اختلال عاطفی دچار میکند،حالت افسردگی، انزواجويی، تخيل رؤيا در بيداری برای او پديد میآورد.
در مواردی قدرت اراده و انديشه را از او میگيرد و در کل او را چنان پريشان میکند که اثرات شوم آن مادام العمر با کودکان است.
تجربه طلاق براي تمام اعضای خانواده اضطراب زا است و رفتار کودکان پس از طلاق نشاندهنده اين اضطراب بوده و پس از طلاق ميزان اختلالات عاطفی و رفتاری در کودکان بالا میرود.
همچنين از عواقب و پيامدهای طلاق يا تأثير طلاق در پديدههای روانی و اجتماعی کودکان میتوان به بزهکاری کودکان و نوجوانان،ناسازگاریها و رفتارهای ضد اجتماعی،فحشا به ويژه در نتيجه فقر و نا آگاهی،اعتياد زنان، مردان، کودکان و استفاده از کودکان در توزيع مواد مخدر و ديگر فعاليتهای غيرمجاز کرد.
پرخاشگری و ناسازگاری کودکان و نوجوانان، فرار از منزل و ولگردی آنان،کاهش ميل به ازدواج در ديگر افراد خانواده به ويژه بچههای طلاق،اهمال و مسامحه والدين در تحکيم و تربيت فرزندان و آسيب ديدن روانی و اجتماعی نیز از عواقب و پيامدهای طلاق يا تأثير طلاق در پديدههای روانی و اجتماعی کودکان است.
بچههای طلاق با گذشت چندين سال نمیتوانند ثبات هيجانی و عاطفی خود را به دست آورند از آنجا که هسته مرکزی شخصيت افراد به نظر بسياری از پژوهشگران روانشناسی در دوران کودکی شکل می گيرد،اينگونه کودکان در بسياری از موارد دچار اختلالات شخصيتی خواهند شد.
اکثر فرزندان طلاق در آينده، افسرده،گوشهگير و منزوی هستند و اتکای به نفس آنان نيز به شدت کم میشود.
فرزندان طلاق آيندهای قوی را براي خود تصور نمیکنند و اطمينان خود را به ارکان زندگي از دست میدهند و در آينده نسبت به افراد پيرامون خود و مقياس بالاتر اجتماع،به نوعی بیاعتنايی و بیتوجهی کشيده میشوند.
انتهای پیام/غ