به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، حجت الاسلام والمسلمین استاد حسین انصاریان در یاداشتی آورده است، خداوند متعال سفره اى گسترده و پر از انواع نعمت ها براى انسان قرار داده و براى رسيدن به انواع نعمت ها كانال هاى مشروعى از انواع برنامه ها مانند زراعت، صنعت و تجارت و ساير معاملات منطقى براى وى مقرر نموده است.
اجراى اين امور كه منجر به رسيدن به لقمه پاك، و سهل شدن اداره زندگى و معيشت است «جز به وسيله تعاون و تشريك مساعى افراد نوع، امكان پذير نبوده و همين احتياج متقابل پايه اصلى اجتماع و تمدن بشرى است و زندگانى فرد و بقاء نوع تنها در سايه اجتماع و همراهى و الفت ميسر مى گردد.
بر اين پايه روح تمدن و رابطه الفت خانواده بشر بايد در همه شئون زندگى محفوظ بوده و حس تعاون و تراحم و مودت در همه حال تقويت شود، و مطابق نظامات عادلانه اقتصادى و مقياس هاى انسانى، بهره مندى و استفاده از منابع طبيعى براى همه افراد تأمين شده و در عين حال آزادى عمل و تصرف اشخاص در موضوعات اقتصادى، به رعايت مصلحت نوع و با ضرر نرساندن به ديگران محدود گردد و از گسستن تعادل كه منجر به فساد و خونريزى و بالاخره انقراض بشر مى گردد جلوگيرى به عمل آيد.
شريعت اسلام كه كامل ترين و واقع بين ترين شرايع است، به اين نكته يعنى حفظ روح اجتماع در همه مقررات اجتماعى و اقتصادى و سياسى و اخلاقى خود اهميت فراوان داده و در بيان تمدن بشر، آن را سنگ زاويه شمرده است.
گذشته از كليات نصوص كتاب و سنت كه در اين مورد پافشارى كرده است، بررسى عميق و نظر دقيق در جزء به جزء قوانين اسلام روشن مى سازد كه در همه شئون زندگى، مصلحت نوع را بر منفعت فرد مقدم داشته و هم چنين دفع مفسده را به جلب منفعت ترجيح داده است، به ويژه اگر ضرر عمومى و كلى بوده، و نفع فردى و جزئى لحاظ شده باشد.
در آيه تحريم شراب مى فرمايد:
در مورد شراب و قمار از تو مى پرسند به آنان بگو، هر دو مايه تبهكارى و گناه بزرگ است، گرچه منفعتى هم از نظر كسب و تحصيل مال در بردارد، ولى ضرر و فساد آن بسى بيشتر از منفعتى است كه در آن وجود دارد. روى همين اصل و پايه مشاهده مى شود اسلام در عين حال كه مال را از نظر اضافه ملكيت مربوطط به اشخاص مى داند و مالكيت خصوصى را قبول دارد، از جنبه ديگر آن را به عموم نسبت داده و قوام معيشت همگانى شناخته است و تصرفات افراد را محدود بهه رعايت مصلحت نوعيه يا عدم مفسده نموده است.
لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ:
در اموال خود به باطل دخل و تصرف نكنيد.
وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً:
سفيهان و سبك مغزان را در صرف كردن مال آزاد نگذاريد كه اين اموال مايه معيشت و قوام امر زندگى همه شماست.
به همين جهت در هر سه مرحله يعنى: به دست آوردن، نگاه داشتن، و به مصرف رسانيدن مال، شروط و حدودى معين كرده است، كه در صورت تخلف از آن مقررات، احدى يا اصلًا مالك مالى شناخته نشده، يا استقلال تصرف از او سلب شده است.
مثلًا نمى توان از راه هاى منجر به فساد و تنازع مانند: غارت، غصب، سرقت، خيانت، تدليس، اغفال، ربا مالى به دست آورد، و همه اين ها در قانون اسلام اكل به باطل و غير مجاز شمرده شده است.
و هم چنين در نگاه داشتن مال به منظور احتكار و يا بخل و مضايقه از بذل آن به مستمندان و يا امتناع از صرف در مصالح عمومى كه از آن به فِي سَبِيلِ اللَّهِ* تعبير شده است احدى مجاز نمى باشد.
وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ ...:
كسانى كه به آنچه خداوند به فضل و احسان خود در اختيارشان قرار داده بخل مى ورزند، تصور نكنند نفعى از آن خواهند برد، بلكه به عاقبت شوم آن دچار خواهند شد.
هم چنان كه انباشتن ثروت، و بخل نسبت به آن در مصارف لازم حرام است به همان صورت صرف كردن مال به شكل اسراف و تبذير و روش هاى سفيهانه و هوس آلود نيز بكلى ممنوع است:
كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا:
بخوريد و بنوشيد و زياده روى نكنيد.
وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً:
در مصرف كردن مال هيچ گونه حيف و ميل روا مدار.
و از سوى ديگر انسان را به اكتساب و تحصيل مال به وسيله كارهاى توليدى مانند زراعت و صنعت و تجارت كه راه طبيعى و مستقيم آن است هدايت كرده و در آيات قرآن توجه او را به بركات زمين و استفاده از آب و خاك و مواد ديگر طبيعت جهت توليد و تكثير مايه معيشت خود معطوف داشته است.
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ، أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا، ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا، فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا، وَ عِنَباً وَ قَضْباً، وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلًا، وَ حَدائِقَ غُلْباً، وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا، مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ:
انسان لازم است توجه داشته باشد چگونه و از چه راهى غذايش را به دست مى آورد، ما آب باران را افشانديم، و زمين را شكافتيم، آنگاه انواع دانه ها و ميوه ها در آن رويانديم، و انگور و سبزيجات و زيتون و درخت خرما، و بوستان هاى پر از درخت تناور و بزرگ و ميوه و چراگاه، تا مايه ى برخوردارى شما و دام هايتان باشد.
و نيز خاطرنشان ساخته است كه از خاك شيرين و حاصل خيز مى توان بهره بردارى كرد نه از زمين شوره زار
وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِداً:
در سنت آفرينش از سر زمين پاك و مستعد گياهان سودمند به اذن خدا مى رويد، و از خاك ناقابل جز مشتى علف هرز آن هم با مشقت فراوان چيزى به بار نمى آيد.
و منافع دام پرورى را كه از فروغ فلاحت است به تفصيل گوشزد نموده است.
وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَكُمْ فِيها دِفْ ءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ:
چهارپايان را براى بهره مندى شما آفريد، از پشم آنها جامه هاى گرم كننده به دست مى آوريد، و سودها از آنها نصيب شما مى شود و از گوشتشان مى خوريد.
وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعامِ بُيُوتاً تَسْتَخِفُّونَها يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَ يَوْمَ إِقامَتِكُمْ وَ مِنْ أَصْوافِها وَ أَوْبارِها وَ أَشْعارِها أَثاثاً وَ مَتاعاً إِلى حِينٍ.
و از پوست چهارپايان خانه هاى سبك كه در سفر و حضر بكار مى گيريد به سود شما قرار داد و از پشم و كرك و موهاى آنها تا زمانى معين وسايل زندگى و كالاى تجارت براى شما پديد آورد.
و نيز انسان را به فعاليت در صنعت تشويق نموه و مخصوصاً او را به معدن آهن كه اساس صنايع است و در دوران صلح و جنگ منافع بى شمارى دارد توجه داده:
وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ:
معدن آهن را به وجود آورديم، از آن ابزار جنگ مى توان ساخت و سودهاى فراوانى براى مردم دارد.
و هم او را به تجارت كه وسيله انتقال مواد معيشت از محلى به محل ديگر، و توزيع آن ميان مصرف كنندگان و مبادله كالاهاى مورد نياز طرفين است هدايت كرده است.
هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ:
اوست خدائى كه زمين را به سود شما زير پاى شما هموار كرده است در مناطق و اقاليم آن سفر كنيد و روزى هايى را به دست آورده مصرف نمائيد.
خلاصه آن كه انسان بايد مواهب عقلى و نيروى جسمانى خود را در تهيه وسائل زندگى از طرق مقرر و طبيعى آن به كار اندازد و به موازات افزايش نسل مواد معيشت را نيز تكثير و توليد كند و با موازين عدل و انصاف همه بندگان خدا از آن برخوردار گردند و از هر آنچه كه نظام اقتصادى و عدالت اجتماعى را مختل مى سازد جداً پرهيز نمايند.
به طورى كه ملاحظه مى كنيد متأسفانه جامعه اسلامى بر خلاف آئين اسلام از ديرزمان به بلاى خانمان سوزى دچار شده و به تدريج عارف و عامى، خواه و ناخواه به سوى آن كشانيده شده اند معاملات ربوى است، به اين معنا كه بدهگار علاوه بر اصل بدهى خود مبلغى هم به حساب روز يا ماه يا سال در سر وعده به طلبكار بپردازد و يا در سررسيد مقدار سود را بر سرمايه افزوده و سود ديگرى بر مجموع آن ببندند كه اين يكى از ظالمانه ترين نوع رباخوارى و در حقيقت درندگى و خونخوارى است.
زشتى ربا در ملل جهان
تاريخ نشان مى دهد كه سودجوئى از راه پول در عرف ملل پيشين عمل زشت و ناپسند محسوب مى شده و رباخوارى و ربا خواران را نكوهش مى نموده اند و آن را ظلم مى شمردند.
در نظر مردم چنين رباخواران جز در وقت وام دادن مورد اعتناى مردم نبودند و بنابر يك مثل چينى قديمى دزدان عمده صرافى مى كنند. روشن است كه ربا خواران تا چه حد نفرت انگيز بوده است.
در هند قرون وسطى نيز مردم از جنبه مذهبى از آن كراهت داشتند و دورى مى جستند، مگاستنس مى گويد: هنديان نه پول خود را به تنزيل مى دادند و نه مى دانستند چگونه بايد قرض كرد. در ميان ايرانيان ربا خوارى رايج نبوده، ولى باز پس دادن وام را امر واجب و مقدس مى شمردند.
مسئله ربا در تورات
در شريعت تورات نيز صريحاً از ربا منع شده است، در سفر خروج مى گويد: اگر نقدى را به يكى از قوم من كه در نزد تو فقير است قرض بدهى، مثل تقاضا كننده مباش و ربا بروى مگذار. و در سفر لاوى آمده: و اگر برادر تو فقير شده نزد تو تهيدست شود او را دستگيرى نماى اگر چه غريب و يا ميهمان باشد.
تا آن كه با تو زندگانى نمايد نقد خود را به او به ربا مده و خوراك خود را به مرابحه به او مده.
و در سفر مثنى آورده: با برادرت معامله سودى مكن نه معامله نقره نه معامله آذوقه، نه معامله هر چيزى كه جهت سود داده مى شود. «18» در كتاب نحميا مى گويد: در دلم مشورت كرده اعيان و سروران را عتاب كرده به ايشان گفتم كه از شما هر كس از برادران خود ربا مى گيريد و جماعت بسيارى به خلاف ايشانن گذاشتم. «19» گذشته از شرايع آسمانى چنان كه ذكر شد رباخوارى در فكر ساده و بى آلايش ملل و اقوام پيشين يك نوع عمل ظالمانه و دور از انصاف به شمارر مى رفته ولى به تدريج عادات زشت در آن تأثير نموده و به قياس كالا يا خانه كه به اجاره واگذار مى شده عنوان جديدى براى آن تراشيده و به نام اجرت و مال الاجارهه متداول نمودند، ولى با تغيير دادن عنوان نمى شد و نمى تواند باشد، آثار شوم آن را از افكار عمومى و محيط اقتصادى بزدايند، چه مخصوصاً در نظام طبقاتى وسيله قاطعى در دست سرمايه داران و از پا درآوردن بدهكاران بود، روى اين اصل در تمدن هاى بعدى سود و بهره را به درصدى اندك محدود نموده و زايد بر آن را غير قانونى اعلام كردند و براى آن مجازات معين شد!
گذشته از اين كه اين محدوديت ها مفاسد ربا را به شرحى كه خواهد آمد از بين نمى برد، پايدار هم نخواهد ماند و سرمايه داران كه در دولت ها نفوذ دارند مترصد فرصت اند كه با تراشيدن عنوان تازه مثلا بنام اين كه تسهيل و توسعه وام جهت امور توليدى بالا بردن ميزان سود را ايجاب مى كند دولت ها را وادار به تجديد نظر در قانون محدود كردن سود بنمايند و تحديد ميزان سود را به توافق طرفين موكول كنند و به بيان ديگر و صريح تر:
دست سرمايه داران رباخوار را باز بگذارند تا آنان آزادانه حداكثر فشار و استثمار را به طرف مقابل مضطر و نيازمند زير سرپوش توافق تحميل نمايند.
ربا از ديدگاه اسلام
قانون گذار اسلام كه به طبع آزمند و افزون طلبى بشر آگاه است و مى داند در اين قبيل مواد، كم آن منتهى به زياده روى و بتدريج منجر به فساد مى گردد، راه پيشروى و دستبرد به حصار قانونى را كاملًا بسته است و مثلًا از خوردن يك جرعه نوشابه مسكر و يا كسب يك درهم ربا جلوگيرى كرده است و علاوه بر اين كه در مورد قرض سودجوئى را به طور كلى تحريم نموده، از نظر محافظت حريم قانون در خريد و فروش نيز در همه اشياء كه به وزن و يا كيل سنجش مى شود در صورتى كه عوضين معامله از يك جنس بوده باشد كم و بيش بودن عوض مقابل را ممنوع نموده است. و گناه يك درهم رباخوارى را اگرچه فرضا در مقابل ميليون ها وام و سال ها مهلت باشد بيشتر از گناه آن سيه كار پليد كه در خانه كعبه با مادر خود مرتكب فحشاء گردد به حساب آورده، در حديثى از رسول اكرم است:
«الربا سبعون جزءاً فايسرها مثل ان ينكح الرجل امه فى بيت الحرام:»
گناه رباخوارى هفتاد بخش است كه آسانتر و سبك ترش مانند آن است كه مرد در خانه كعبه با مادر خود جمع شود.
«و من اكل الربا ملأ الله بطنه من نار جهنم بقدر ما اكل و ان اكتسب منه ما لا لم يقبل منه شيئاً من عمله و لم يزل فى لعنة الله و الملائكة ما كان عنده منه قيراط:»
كسى كه ربا بخورد به همان اندازه كه خورده است، خداوند شكمش را از آتش دوزخ پر خواهد كرد و چنانچه مالى از طريق ربا به دست آورد هيچ يك از اعمال حسنه او را قبول نمى كند، و تا زمانى كه قيراطى از آن مال نزد اوست و به صاحبش مسترد نساخته گرفتار لعنت خدا و فرشتگان خواهد بود.
و لحن قرآن چنان كه در آيه مورد تفسير خوانديد، در مورد ربا بسيار تند و هراس انگيز است و در هيچ يك از معاصى كبيره جز در خصوص شرك به خداوند جهان نظير آن وارد نشده است.
بررسى آيات ربا در پايان سوره بقره و برخى از سوره ها اين مطالب را به روشنى مى رساند.
1- رباخوارى با ايمان به خدا و رسول او و روز جزا منافات دارد و جمله إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ در آيه 278 سوره بقره و أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ در آيه ى 130 سوره آل عمران به آن تصريح مى نمايد.
2- با آلودگى به گناه ربا اميد به آسايش در دنيا و رستگارى در آخرت بى مورد است، و رباخواران در زمره ى منكران و كافران گرفتار آتش قهر الهى خواهند بود.
3- حالت رباخواران شبيه به حالت شخص مصروع است كه در آن حال هرگز به مفاسد ناشى از عمل خود توجه ندارد و در خراب كارى هم چنان پيش مى رود و به حكم آن كه سجاياى نفس در جوهر آن ثابت مى ماند و به صورت متناسب با آن سجايا در مى آيد، طبعاً در جهان ديگر نيز با قيافه مصروعانه و رسوا بپاى برمى خيزد.
4- آزمندى و سودپرستى فكر صحيح را از مغز عليل آنان ربوده و به غلط مى پندارند، ربا هم مانند خريد و فروش است كه علاوه بر سرمايه، سودى هم عايد فروشنده مى گردد، در صورتى كه چنين نيست و خريد و فروش نوعا دور محور عرضه و تقاضا مى چرخد و كالا و بهاى آن در مقابل همديگر قرار گرفته و به مصلحت و رضاى طرفين انجام مى پذيرد برعكس ربا كه وسيله استثمار و استعباد بوده و مالى بدون عوض و به محض تحميل برطرف مقابل به دست مى آيد، و به ملاحظه ى اين تفاوت جوهرى و مباينت واقعى، خداوند بيع را حلال و ربا را حرام كرده است.
5- رباخوارى ظلم فاحش بوده و آثار شوم آن در هر دو جهان دامنگير ستمكار خواهد شد و درست در نقطه ى مقابل صدقات قرار گرفته است كه در آن مالى بدون عوض به مستمندان بذل مى شود و اينجا مالى بلا عوض از نيازمندان دريافت مى گردد، و روى همين اصل خداوند به ربا وعيد به نابودى و به صدقات وعده افزايش داده است.
6- رباخوار منفور خداوند و كافر به نعمت او و دور از رحمت حق تعالى است، چون در نعمت مال سوء استفاده كرده و برخلاف دستور و در غير مورد مشروع آن به مصرف رسانده است و هم عاطفه رأفت و رحم بر نيازمندان را از دل خود زدوده و به سزاى آن از درگاه حق رانده خواهد شد.
7- خدا و رسولش رسماً به رباخوار اعلان جنگ داده اند، و عاقبت كار جنگ آوران با خدا و رسول جز شكست و خذلان ابدى و عذاب دائمى نخواهد بود.
مفاسد و زيان هاى وحشت انگيز ربا
به طورى كه در سطور پيش اشاره شد، يكى از هدف هاى مهم شارع مقدس اسلام حفظ رابطه مودت و رحمت ميان افراد بشر است، تا بر اساس تراحم و محبت نيازمندى هاى آنان به كمك يكديگر، بدون سوءاستفاده از احتياج طرف مقابل مرتفع گردد و هر فرد متمكن آن چنان كه با زن و فرزند خود به علاقه ى محبت و يگانگى رفتار مى كند، در آسايش ديگران هم كوشش نمايد و زائد بر خرج خود را به ميل و رغبت و مواسات در دسترس فرد محتاج بگذارد، چنان كه در قرآن مجيد آمده است:
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالًا فَخُوراً:
خداوند را به توحيد و به دور از شرك عبادت كنيد، و به پدر و مادر نيكى نمائيد، و نيز به خويشاوندان و يتيمان و همسايه نزديك و همسايگان دور و به همه ى آنان كه با شما مصاحبت و آشنائى دارند و غريبان و بردگان نيكى و احسان كنيد.
احسان و نيكى به مردم را آن چنان مهم شمرده است كه آن را در رديف پرستش خداى يگانه كه وظيفه اولى و حتمى انسان است آورده، و شعاع دايره احسان را به حدى وسعت داده كه عارف و عامى و خويشاوندان و بيگانگان و غريب و بومى را در بر گرفته است، و در حديث نبوى نيز وارد شده است.
«من كان له فضل ظهر فليعد به على من لا ظهر له و من كان له فضل زاد فليعد به على من لازاد له:»
هر يك از شما مركبى فوق احتياج خود دارد، در اختيار فرد نيازمند بگذارد، و هر كدام توشه ى اضافى دارد به محتاج آن بذل كند.
روايت كننده حديث مى گويد: زمينه بيان آن حضرت نشان مى داد كه چيزى از مواد معيشت از اين دستور مستثنى نيست.
قرآن مجيد با لحن هاى گوناگون و بيانات متنوع و در عين حال محرك وجدان، به اين موضوع تشويق فراوان نموده و سخاوت را كه از مكارم اخلاق انسانى است تا سرحد به ترجيح خود به ديگران مجاز و ممدوح شمرده است:
وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ:
و در عين حال كه شخص به متاعى كه در اختيار دارد محتاج است نيازمند ديگر را بر خويشتن ترجيح مى دهد.
چنان كه قرض دادن بدون سود نيز در نگاه قرآن مجيد و سنت از حسنات شمرده شده، و ثواب آن بيش تر از صدقه و احسان بلا عوض مقرر گشته است، و خلاصه هدف اسلام آن است كه از پاى در افتادگان به وسيله همنوعان خود يارى شوند، نه آن كه طعمه سرمايه داران درنده خو گشته به نابودى و خاك سياه نشينند.
و در قسمتى از اخبار ائمه ى هدى عليهم السلام در علت تحريم ربا به اين معنا تصريح شده است:
«انما حرم الله الربا لكيلا يمتغو من صنايع المعروف:»
خداوند ربا را حرام كرد به خاطر اين كه مردم از انجام كار نيك نسبت به يكديگر امتناع ننمايند.
فساد اقتصادى ربا
پيش از اين دانستيد كه راه راست و طبيعى زندگى انسان همانا كارها و امور توليدى است، و به موازات كثرت نسل فزونى مواد معيشت نيز ضرورت دارد ومسلم است كه رباخوارى چون گنج بى رنج است سبب انصراف سرمايه داران از عمل توليدى مى گردد، و نيازمندان و تهيدستان هم از سعى و كوشش بدون داشتن سرمايه نتيجه به دست نمى آورند و قهراً استعدادهاى بشر در هر دو طبقه باطل و معطل گرديده و ابتكار تحصيل و توليد مواد اقتصادى را همگى از دست مى دهند، در اين خصوص روايتى وارد شده است:
«لو كان الربا حلالًا لترك الناس التجارات و ما يحتاجون اليه:»
اگر ربا حلال بود، قطعاً مردم تجارت و هر كار لازم و مورد نياز زندگى را ترك مى كردند.
و نيز روشن است كه پول ميزان ارزش اجناس و وسيله مبادلات است نه غايت و هدف، و نبايد آن را از وضع طبيعى خود خارج كرده و در استثمار و به زنجير كشيدن ديگران بكار انداخت، و سرمايه اندك و يا نتيجه ى فعاليت و كوشش مردمان را بدون عوض تحت اختيار و احتكار معدودى پول پرست در آورده و موازين اقتصادى را مختل ساخت، چنان كه در اخبار بسيارى اين معنا تشريح شده است:
«فحرم الله الربا على العباد بعلة فساد الاموال:»
خداوند ربا را حرام كرد به علت آن كه منجر به تباهى اموال مردم مى شود.
فساد اجتماعى ربا
يكى از عوامل در هم شكننده روح اجتماعى و اخوت انسانى نظام طبقاتى است كه در طول تاريخ انسان از مهم ترين مشكلات زندگى بوده و هم اكنون هم به صورت خطرناك و لا ينحل در آمده است، و نيز مسلم است كه تجمع سرمايه از علل ايجاد فاصله طبقات بوده و طبعاً افراد بشر را در دو صف متقابل و متخاصم قرار مى دهد، و نتيجه آن را امروز مشاهده مى كنيم، و بيم آن است كه هر لحظه اين امر منجر به اصطكاك عمومى و برخورد جهانى گردد، و نسل بشر را به انقراض بكشاند، و با اين وضع چگونه مى توان تصور كرد كه شارع اسلام خطر تمركز سرمايه طغيان آور را در يك صف، و خطر محرومى و فقر كُشنده را در صف ديگر ناديده گرفته و انتظار داشته باشد كه خاك نشينان در جوار كاخ نشينان و محرومان در كنار محتكران به طور مسالمت آميز و برادروار زندگى كنند، آيا اساساً چنين همزيستى عادلانه امكان پذير است؟!
روى اين حساب فرهنگ پاك اسلام با قوانين قاطع و وضع مقررات مالى همه جا جلوى تجمع ثروت را در نزد افراد گرفته، به ويژه آنجا كه بدون سعى و رنج مالى به دست آيد.
در قرآن مجيد مى فرمايد:
وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى مَنْ يَشاءُ:
هر آنچه كه بدون رنج و كوشش شما از غنيمت به دست آمده است، مجاهدان را در آن حقى نيست، و همه در اختيار پيامبر خدا گذاشته شده كه به حكم ولايت عامه در مصالح مسلمين صرف نمايد.
ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ:
هر آنچه كه خداوند از ثروت مردم شهرها به صورت مصالحه نصيب رسول خود نموده است متعلق به خدا و رسول و ذوى القرباى او [يعنى اهل بيت ] و يتيمان بى سرپرست و مستمندان و غريبان است و نبايد ميان توانگران دست به دست بگردد.
مضمون دو آيه كريمه اين است كه نمى توان اجازه داد اموالى كه بدون سعى و كوشش و زحمت و مشقت به دست آمده، و مى بايد در مصالح عمومى و رفع احتياج نيازمندان صرف شود، بين معدودى سرمايه داران دست به دست بگردد.
ربا از ديدگاه رهبران اسلام
با بررسى در سيره و روش و بيانات مؤسس بزرگ اسلام رسول خدا و اميرمؤمنان روشن مى شود كه نظام طبقاتى و اختلاف فاحش در سطح معيشت افراد از نظر هر دو بزرگوار محكوم و مطرود بوده و عمرى با آن مبارزه كرده اند،
مخصوصاً فرمايشات اميرمؤمنان حاكى از تألم و تأثر خاطر آن حضرت از چنين وضع نابسامان اجتماعى است:
«اضْرِبْ بِطَرْفِكَ حَيْثُ شِئْتَ فَهَلْ تُبْصِرُ إِلّا فَقِيرا يُكابِدُ فَقْرا، اءَوْ غَنِيّا بَدَّلَ نِعْمَةَ اللَّهِ كُفْرا، اءَوْ بَخِيلًا اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ اللَّهِ وَفْرا:»
وه! چه منظره دردناك و چه اجتماع ننگين است، هر جا كه نظر مى اندازى از سوئى مستندى را مى بينى كه با فقر و بى نوائى دست به گريبان است، و سوى دير توانگرى كه نعمت خدا را به صورت كفران آميزى در هوا و هوس خود صرف مى كند، و يا بخيل آزمندى كه حقوق الهى را درباره بندگان او دريغ كرده و به روى هم انباشته است.
در جاى ديگر مى فرمايد:
«ما رأيت ثورة موفورة الاوالى جانبها حق مضيع:»
تا كنون نديدم ثروتى در يك جا انباشته شود، بى آن كه در اطراف و جوانب آن حقوقى از ديگرن ضايع نشده باشد.
و نيز مى فرمايد:
«فما جاع فقير الا بما متع به غنى فالله تعالى سائلهم عن ذلك:»
هيچ تهيدست محرومى گرسنه نمى شود مگر آن كه نصيب او در خوشگذرانى ثروتمندى صرف مى گردد و خداوند اين طبقه را مورد مؤاخذه و پرسش قرار خواهد داد.
و درباره ى سبب مبارزه پى گير خود چنين مى فرمايد:
«و ما اخذ الله على العلماء ان لا يقروا على كظة ظالم و سغب مظلوم:»
و خداوند از دانشمندان جامعه عهد و پيمان گرفته است كه با خونسردى تماشاگر صحنه اى نباشند كه در آن ستگران از تجمع ثروت و اندوخته به حالت تخمه افتاده و ستمديدگان از شدت گرسنگى از پاى در مى آيند. جاى شك وشبهه نيست كه رباخوارى يكى از عوامل بارز و مؤثر در تمركز ثروت و به هم خوردن توازن اقتصادى و عدالت اجتماعى است و قرآن مجيد آن را آشكارا ظلم شمرده است.
آيا راهى براى فرار از ربا هست؟
با توجه به مطالبى كه در علل تحريم ربا و به زنجير كشيدن اموال مردم از كتاب و سنت آورده شده، و با در نظر گرفتن آن همه تهديد و تشديد و اعلان جنگ از طرف خدا و رسول بر ضد رباخواران چگونه متصور است كه با صحنه سازى و تبديل نام به شكلى كه در اين زمان متداول شده است حقيقت و واقع امر تغيير كند و محرمات مباح گردد، در صورتى كه مناط احكام شرعى حسن و قبح و مصالح و مفاسد واقعى است نه الفاظ و عناوين.
بنابراين مشاهده مى كنيم در هر مورد كه از نظر واقع مفسده اى از آنچه ذكر شد مترتب نمى شود حتى با صدق عنوان ربا مانعى از آن نمى باشد، مانند معاملات ربوى ميان پدر و فرزند و زن و شوهر:
«ليس بين الرجل و ولده ربا:»
ميان مرد و فرزندش ربا نيست.
«و لا بين المرئه و زوجها ربا:»
ميان زن و شوهرش ربا نيست.
زيرا رابطه اتحاد ميان پدر و فرزندش و زن و شوهر به اندازه اى مستحكم است كه از نظر شارع اسلام در حكم شخص واحد به شمار مى روند، و البته اگر شخص واحد مالى را از اين دست خود به دست ديگرش منتقل كند اشكال و مفسده اى به وجود نخواهد آمد.
و اگر اين عمل صورت سازى و سوء استفاده از مواد و مقرراتى كه در موارد ديگر، و در شرايط مخصوص به آن مورد وضع شده است، و پنهان ساختن جرم رباخوارى زير پرده ى عناوين ديگر كه مسلما نه در پيشگاه خداوند از نظر مردم پنهان نخواهد ماند، در قانون اسلام به صحت و حليت شناخته شود، آيا منجر به نقض غرض از تحريم ربا نمى گردد؟
و آيا ممكن است خود قانون گذار به مخالفت و در هم شكستن قانونى كه خود وضع نموده است، اين همه دست آويز به دست متمردان و قاچاقچيان بدهد؟ و اگر فرض شود كه خداوند اجازه داده است همه سرمايه داران و استثمارگران رباخوارى را به رنگ بيع و شرط و يا ضم ضميمه و امثال آن رنگ آميزى كنند و در فساد و خرابكارى همه جا مطلق العنان باشند پس چه حاجت و علتى وضع قانون ربا را به آن شدت ايجاب مى كرد؟ و اين به اصطلاح «تبصره» تا چه اندازه وسعت و شمول دارد كه در همه جا و به دلخواه همه كس مى تواند قانون را از اثر انداخته و آن را بكلى لغو ونسخ نمايد.
منبع:میزان
انتهای پیام/
رباخواران ،
گمان نکنند با مردم محروم طرف هستند ،
بلکه خداوند به حمایت از محرومان برخاسته
و از حق آنان دفاع میکند
و آنان باید بدانتد که در این جنگ،
در یک طرف قرار دارند و
در طرف دیگر ، خداوند توانای شکست ناپذیر .
!!!! !!!! !!!! !!!! !!!! !!!! !!!! !!!!
******************* *******************
******************* *******************
******************* *******************