به گزارش خبرنگار
تکیه حسینی باشگاه خبرنگاران جوان؛ دلنوشتههای زیبایی که در آستانه بزرگترین اجتماع جهان، شما را با حال و هوای کربلا اربعینی خواهد کرد.
**حسین(ع) صدا می زند: بیا
خوب گوش کن!
صدای قدم ها؛
صدای سایش کفش ها بر سینه جاده ها؛
کسی می گوید بیا!
چند روز است که در راهی و باز هم خسته نمی شوی.
چون تو خوب این صدا را می شناسی.
صدای حسین را که بی وقفه می گوید بیا بیا بیا...
**سوغات سفر اربعیناگرچه شعر برایت به سینه ام دارم
برای تا تورسیدن چقدر کم دارم
تو از وجود پُری... بی نهایتی... محضی
منی که آمده ام رنگی از عدم دارم
من از حوالی آن کوچه های بارانی است
که در هوای شما باد در سرم دارم
گدا شدم به در خانه تو آمده ام
چقدر خوب که ارباب با کرم دارم
نفس به سینه ام افتاده باز دلتنگم
چقدر حسرت یک لحظه بازدم دارم
«رواق منظر چشم من آشیانه توست»
عجیب نیست که ایمان به پا قدم دارم
دو دسته اشک گرفته است هیاتی در من
میان شور غزلخوانی ام دو دم دارم
امیر قافله عشق گفته است که من
درون سینه عشاق هم حرم دارم
**حرارتی از جنس آتشباز این چه شورش است که در اربعین توست
باز این چه ماتم است که دلها غمین توست
زوار اربعین تو ایمانشان سر است
ایمان علامتی است که در اربعین توست
موکب به موکب از تو فقط حرف می زنند
این شور و عشق و زلزله ی آتشین توست
در قتل تو حرارتی از جنس آتش است
شوق زیارت تو الفبای دین توست
سمعا و طاعتا به لب هر چه زائر است
اهلا و مرحبا به زبان آفرین توست
جمعیتی به یاری ات از جان گذشته اند
این پاسخی به ناله ی هل من معین توست
بنگر رباب ها، علی اصغر به روی دست
بنگر هنوز حرمله ها در کمین توست
با زائران خویش بگو عاقبت به خیر
زیرا بهشت قطعه ای از سرزمین توست
قافیه را به مادرتان هدیه می دهم
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
سجده به سنگ می کنم و گریه می کنم
چون یادگار زخم عمیق جبین توست
**دیدن حرم آرام و بی هیاهو سخت استاگر یک بار در میهمانی اربعین حسین حاضر شوی، دیگر برایت خیلی سخت میشود، در زمانهای دیگر که حرم حسین آرام و بیهیاهو است آنجا باشی.
چون حس میکنی، تنها در اربعین است که حُرمت حرم حسین حفظ میشود؛
در اربعین است که کسی آرام وارد حرم نمیشود؛ همه به سر و سینه میزنند و در فراق حسین اشک میریزند و ناله سر میدهند.
**جاده ای تا ظهورمی شود فاطمه پریشانش
می رسد دست او به دامانش
می کند افتخار در محشر
زایر اربعین به ایمانش
مرز را ، عشق دین به هم زده است
دلبری مهجبین به هم زده است
عجبی نیست اگر که عالم را
زائر اربعین به هم زده است
من که شاگرد دینی ات باشم
عاشق هم نشینی ات باشم
می دهی تو اجازه ام آقا
زائر اربعینی ات باشد
مثل عبدی حقیر می آیم
عاشق و سر بزیر می آیم
اختیاری ندارم از خود من
دست من را بگیر می آیم
تا جهان را نوشت و بر پا کرد
کربلا را بهشت دنیا کرد
عشق ملیونی حسینی را
اربعین می شود تماشا کرد
این فقط پا به جاده رفتن نیست
یک ملاقات ساده رفتن نیست
می رسی تا خدا درنگ نکن
این فقط یک پیاده رفتن نیست
ساکن شهر کربلا تو حسین
راه زیبای تا خدا تو حسین
مطمئنم که عاقبت روزی
می کشی اربعین مرا تو حسین
از مدار غمت گریزی نیست
در جهان مثل تو عزیزی نیست
عشقِ میلونیِ حسینی ها
در ازای غم تو چیزی نیست
گفتی که نشان مومنینت باشد
هر شیعه که زائر زمینت باشد
والله قسم به روز محشر هم بُرد
با زائر روز اربعینت باشد
در غمت من سرور می بینم
من فرج را نه دور می بینم
از نجف تا به شهر کرب و بلا
جاده ای تا ظهور می بینم
**پیاده روی اربعین کاری زینبی است
شاید با خود بگویی: از خانه هم میتوانم به حسین سلام دهم؛ از خانه هم میتوانم زیارت اربعین بخوانم.
چرا باید سختی چند روز پیادهروی را به جان بخرم و مسیری طولانی را در گرما و سرما طی کنم تا کسی را زیارت کنم که همین لحظه هم در کنار من است؟
پس بشنو سخن زینب را که به یزید فرمود: «به خدا که نمیتوانی یاد و خاطره ما را محو و نابود کنی.»
اگر من از خانهام سلام دهم و تو از خانهات سلام دهی؛
دیری نمیپاید که داستان کربلا از یادها میرود.
پیاده روی اربعین کاری زینبی است.
**چای با طعم عشق به سیدالشهدا
مزه این چای را در هیچ کجای عالم پیدا نمی کنی.
رنگ ارادت دارد و طعم شیرین عشق به سیدالشهدا علیه السلام.
چشمان با محبت این میزبانان که ملتمسانه می خواهند با این چای خستگی از جسم و جان برگیری. متوقفت می کند.
انگار لبخند هر زائر خستگی را از آنان میگیرد که روزهاست پای آتش محبت حسین علیه السلام ایستاده اند و چای عشق دم می کنند.
نوش جان زایر....
**آبی بر آتش جان به التماس میخواهند آبی از دستانشان بگیری و بنوشی.
آنان آمده اند تا هر چه دارند تقدیم مولایشان کنند،اگر چه دیر آمدند.
زمان،قافله این عاشقان را هزار و چهارصد سال دیرتر به صحرای کربلا راه داده است.
حالا به اصرار می خواهند آبی از دستانشان بگیری و بنوشی.
انگار هر جرعه ای از این آب که زایران مولا را سیراب می کند.آبی بر آتش جانشان می نشاند.
سلام بر لبهای تشنه حسین (ع)
**این جهانی که باید پدیده ببیند
این جهانی که باید پدیده ببیند و آن را لمس کند؛
حادثه ببیند،حماسه ببیند و بتواند آن را بشمارد؛
این جهانی که از هر چه با او سخن بگویی با تعابیر مختلف قابل تغییر است؛
قابل تحریف و تفسیر است؛
این جهان را با اربعین حسین(ع) باید با اسلام ناب آشنا کرد
انتهای پیام/
بغض صحرای کربلا مرا پابرهنه کرده؛ پابرهنه و پیاده در راه عشق قدم میگذارم و دل به زینب میسپارم!
امان از دل زینب...
ای کاش، کاشهای ما واقعی میشد و «یا لیتنا کنا معک» را در شب عاشورا به پایت زمزمه میکردیم و اشکهای ما در آن شبی که بیعت برداشتی برای تو خون میچکید.
گودی قتلگاه، نفسهایمان را به شماره انداخته و لحظه وصالت امانمان را بریده و قصه «سری به نیزه بلند است در برابر زینب.....» آتشمان زده و خواب از چشمانمان ربوده است.
با غصه «العطش العطش» از دنیا سیر شدیم و هر چه در دنیا میخوریم از بیامامی و غم غیبت است!
امید فردایمان پناه توست، که پناه ما خدای توست.
دنیایی که تو را نخواهد دنیا نیست و دنیایی که تو را در تنهایی کربلا چنان کرد، جهنم باد!
حسین جان به جانِ مادرت خواهشهای ما را به قدمهای ما و قدمهای ما را به کربلا برسان.
شاید سال بعدی در کار نباشد؛ هماینک در کار ما باش، ای آقای شهیدان و ای آقای بهشت.
✍ علی کردانی
#اربعین
#دلنوشته
یازینب
♥♥♥♥
چشمان من همیشه بود اشکبار تو
یک اربعین ز بحر بلایا گذشتهام
ای کشتی نجات شدم بی قرار تو
یک اربعین اسیر بلایم اسیر عشق
یک اربعین دچار فراقم دچار تو
یک اربعین دویده ام و زخم دیده ام
از کوفه تا به شام دلم سوگوار تو
یک اربعین بجای همه تازیانه ها
بودم سپر برای یتیمان زار تو
یک اربعین چشم رباب خون شده ز اشک
سوزد هماره ز داغ تو و شیرخوار تو
یک اربعین گذشت و نرفته ز یاد من
در قتلگاه آن بدن زخمدار تو
یک اربعین سری نشدم از سرت جدا
جانم بسوخت خنده آن نیزه دار تو
حالا سرت کجاست که بالای سر روم
مشتاق یک نماز کنار مزار تو
ممنونم