به گزارش خبرنگار اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ با گسترش فضای مجازی و وجود شبکه های اجتماعی فراوان، این روزها هنرمندان و ورزشکاران برای ارتباط تنگاتنگ با هوادارانشان از جزئیات زندگی خود و یا مسائل روز عکس گرفته و آن را به اشتراک می گذارند.
بسته اینستاگردی امروز باشگاه خبرنگاران هم قصد دارد گلچینی از پست های به روز شده هنرمندان و ورزشکاران را در اختیار شما کاربران قرار دهد.
صابر ابر نوشت:
"براي خودتان زير بالش، بالاي يخچال، زير ِ زير گلداني، لاي كتابي كه چند وقت يكبار تكرارش مي كنيد، در كشوي كوچك كمد، كنار آنجا، هر جا كه مي شود مدام نديدش... يك چيزي را كه خيلي دوست داريد پنهان كنيد و با ديدنش از هيجان سكته كنيد، كم كم متوجه مي شويد كه لذت هايتان را لابه لاي زندگي پنهان كرده ايد و هر كدامشان به وقت سر مي رسند و آن روز را ميسازند. باور كنيد سُر دادن انگشتهايتان ،لابه لاي خِرت و پِرت هاي زندگي مي تواند يك بيست و چهار ساعت را بسازد، اما يك چيز ، مراقب خوشحالي هايتان باشيد ،دنبالشان بگرديد كه گُم نشوند... يادتان نرود زندگي پُر از خوشحاليهاي كوچك است، انگشتانتان را سُر بدهيد لابه لاي زندگي
پ ن : اين يك اعتراف است كه سالهاست چيزهايي را براي خوشحاليهاي روزهاي بعدم لا به لاي زندگي پنهان كرده ام/عكس از مغازه ايست در حوالي بهارستان."
رضا صادقی نوشت:
"شنگول و منگول و خوردن گرگا دسمال زير درخت طناب شد عمو زنجيرش و بافت و خنديد واسه دست و پاى ما ركاب شد عكس سلفى با سرنگ و خون و درد عكس جمعى قبل و بعداز مردن ابروى و شرفى كه ميره و رد ميشيم ازش مث اب خوردن اين تمدن جديد مردم دنياى ماست همينارو بش ميگن دموكراسى مدرنيته اى رفيق دارى به ريشه ميزنى ميفهمى ؟؟اون كه دارى ميكشى اصالته ، حاليته ؟؟ سيب گنديده اين درخت پير اين دنيا كرمش از ما ادما بود كه بهشت و پس زد يكى داشت هوار ميزذ من خسته ام خيل جمعيت براش هى دست زد قطعه هاى نامى و قيمتى تو مزارگاه اخرين سهم قشنگ اونه كه ميفهمه زنده بودن توى تنهايى و تشيع بزرگ اخ چقد رسم عجيب اين جهان بى رحمه "بركت از خونه رفت رستم از شاهنومه رفت. رضا صادقى"
فریدون آسرایی نوشت:
"امروز اومدم به جزيره زيباى بوراكاى و يك هفته اى اينجام. به حق يكى از زيباترين جزاير دنياست كه مردم از سراسر دنيا براى ديدن اين جزيره به فيلىپين ميان و جاى شما هم خيلى خاليه."
آزاده نامداری نوشت:
"در ميان اين همه اندوه از رفتن پدر استقلال،منصورخان پورحيدري،اين عكسها به فكر واميداردم،براي خانومها شايد بايد گفت خداحافظ ورزشگاه، تا شايد تشييع پيكر عزيزي ديگر."
علیرام نورایی نوشت:
"١٥ آبان ٩٥ مراسم تقدير و نمايش فيلم يتيمخانه ايران توسط دانشگاه امام صادق (ع) در تالار ابو على سينا با حضور آقايان ابوالقاسم طالبى ، نادر طالب زاده ، جعفر دهقان ، داريوش صالحيان و سركار خانم بهار محمد پور.با تشكر از لطف و محبت همه عزيزان."
ماه چهره خلیلی نوشت:
"جشن تولد هفتاد سالگی پدرم و بالاخره همه خانواده در کنار هم. خدا پدرهامونو سالم و سربلند کنارمون نگه داره. آمین."
علی شادمان نوشت:
"جهت فضا شكنى و ايجاد پارادوكس با حال اون عزيزان دلى كه امشب "ماه و پلنگ" رو ديدن .در كنار دو تَن از رفقاى كم ياب در اين زمانه."
شهرام قائدی نوشت:
"قبل از دست به كامنت شدن صبر كن رفيق ،اين پست فقط و فقط و فقط جهت پاسخ به سوالهاي زياد آن دسته از رفقايست كه در پست هاي قبلي پرسيدند چطورري لاغر شدي ؟عرض كنم من هم يكي از همين صدها هموطن شما هستم كه بخش زيادي از عمرم را با چاقي و اضافه وزن مبارزه كرده ام ،تقريبا در حدود بيست و اندي سال همه راهها را امتحان كرده ام ،مخلص كلام اينكه به نظر من هيچ راه نسخه شده ي تائيد شده اي كه به مقصد برساند و ماندگار باشد وجود ندارد مگر يك راه (كم خوري تا هميشه و ورزش هر روزه حتي روزهاي كه از غصه و ناراحتي و بد بياري و بغض و گرفتاري با همه ي دنيا قهري )به سختي سخت بدست مي آيد و به راحتي اب خوردن از دست ميرود كه اگر جابزني بدتر هم ميشود، پس كليد شروع ميشود، اميد ..كليد حركت ميشود انگيزه و ساختن يك مقصد ،حتي اگر براي همه دنيا مقصدت توهم بنظر برسد وكليد اخر ،مبارزه تا پاي جان ...من به دليل حرفه ام نبايد فرم صورتم بهم بريزد و زياد لاغر شود پس اين مسئله ماجرا را واويلا ميكند، ولي همه ي اين كليد واژه ها را ساخته ام و با اينكه راه زيادي تا تناسب اندام واقعي پيش رويم است اميدم را از دست نميدهم ودر تلاشم ..شايد يك نفر امشب كليد شروع را بزند پس تبريك رفيق ،از من به تو نصيحت به داروها اعتماد نكن ،ته ماجرا چند كيلو كم ميكني و چند لطمه بزرك ميخوري ..به تبليغات انچناني اعتنا نكن انها ميخواهند جنس بنجلشان را به تو بياندازند،٠..به يك شبه ره صد ساله رفتن فكر نكن، دروغ شيرين بزرگيست ..به حرفهاي ادمهاي بازنده ي حسود گوش نكن انها براي منصرف كردنت صحبتي بجز (تو لاغري بهت نمياد ،تو تپليت با مزه ست) ندارند و يك بار براي هميشه تصميم بگير و نگذار هموطن نازنينت بين صد نفر انگشت اشاره اش را سمت تو بگيرد و با تمسخر بگويد اينو نيگاه تورااااااخدااااااا"
ویدا جوان نوشت:
"پنجره مهتابي ام رابسته ام چرا كه هواي شنيدن گريه ندارم از پشت ديوارهاي خاكستري اما جز گريه چيز ديگري به گوش نميرسد."
انتهای پیام/