گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان - «گنجهای معنوی»، «کلید مشکلات»، «دو هزار دستورالعمل مجرب» و... نام کتابهاییاندکه وقتی از حرم حضرت معصومه؟سها؟ بیرون آمدم، در ویترین کتابفروشیهای اطراف حرم دیدم. طرفه آنکه از این سنخ کتابها در خود کتابفروشیهای حرم مطهر نیز بهوفور یافت میشوند.
به نظرم فروش این سنخ کتابها بهخودیخود شاید اشکالی نداشته باشد اما حضور چشمگیر آنها در شهرها و مکانهای زیارتی ما باید بهعنوان یک مساله چندوجهی موردبررسی قرار بگیرد. این مساله در شهرهایی مانند قم و مشهد که مرکز تربیت طلاب و مهد ترویج دین است نیز بهصورت جداگانه باید موردتوجه قرار گیرد. چراکه وظیفه علما و طلاب این شهرها تبیین و ترویج اصیلترین و مستندترین خوانش از دین است اما حضور گسترده این چنین کتب، حکایت از بحرانی جدی میکند. بحرانی که به خاطر ماهیت زیارتی بودن این شهرها بهشدت قابلیت تسری به شهرستانهای دیگر را نیز دارد.
پس بگذارید من یکبار محل نزاع و اشکال را درست معین کنم. آیا مقصود من این است که تمام آنچه در این کتب آمده است غلط، جعلی و بی سند است؟ قطعاً نه. یا آیا بدین معناست که باید از چاپ و نشر اینچنین کتبی جلوگیری شود؟ در معنای کلی بازهم پاسخ منفی است. اگرچه معتقدم باید تمام کتبی که در این میان وجود دارند از جهت سندی و محتوایی مورد ارزیابی سختگیرانه قرار بگیرند (این مورد را مفصل توضیح خواهم داد). بلکه سخن من به این سمتوسو گرایش دارد که مبلغان دین مبین اسلام در این عصر ظلمتزده و پر شبهه، دقیقاً چه وظیفهای بر دوششان است و کدام وجه از دین را باید برای مردم بازگو کنند؟ مساله این است، در شهری که بزرگترین حوزههای علمیه سراسر کشور در آنجاست، چرا باید کتبی با این گستردگی تولید و منتشر شوند که کمترین اهمیت را در متون دینی دارد. آیا دین برای این آمده است که مریضیها را خوب کند یا مشکل زن و شوهر را حلوفصل کند؟ قطعاً در قرائتی که من از دین میشناسم اینچنین راهکارهایی نیز وجود دارد ولی آیا این بخش از دین به همان اندازهای که در دین آمده است موردتوجه ماست یا ما اهمیت مضاعفی به آن داده و نظام و معیار دین را بهصورت سلیقهای تغییر دادهایم؟
پس مساله اصلاً این نیست که آیا اینها در دین آمده است یا نه؛ مساله این نیست که برخی از این خواص آیات و اذکار در روایات نقلشده است یا نه؛ بلکه مساله این است که ما کدامین جنبه از دین را بزرگ و آن را با کدامین جنبهاش به مخاطب معرفی میکنیم.
دین آموزهای وحیانی است که در قدم نخست سعی میکند با تبیین و تثبیت اصل توحید، هستیشناسی و جهانشناسی الوهی و ربوبی را برای ما تبیین کند و در مرحله بعد، در سایه همین نگرش توحیدی، با آموزههای عملیاش سعی میکند که راه درست زیستن را به ما بیاموزد. راه درست زندگی کردن با خود، دیگران و جهان پیرامون را.
پس مشکل اول این است که این روایت از دین صرفاً یک روایت داروخانهای از دین ارائه میکند. گویی اگر شما مقروض و بیمار و افسرده و... نباشید نیازی به دین ندارید. گویی دین مسکنی است برای التیام آلام بشر. واضح است که دین برای این موارد خاص نیز دستورات و تجویزاتی بهصورت خاص دارد ولی این بدان معنا نیست که تمام غرض و هدف دین چنین چیزهایی باشد.
در تاریخ آمده است که در برخی موارد خاص، افرادی با مراجعه به حضرات معصومین برای برخی مشکلات خود از ایشان اذکار و ادعیهای گرفتهاند، حقیقت آن است که بسیاری از این اذکار و ادعیه، برای همان موارد خاص بودهاند و اگر هم بپذیریم اذکار و دعاهاییاند که بهصورت عمومی نصیحت شدهاند باید بدانیم که اینها بسان داروهاییاند که مصرف بیرویه و بیدلیلشان آثار وضعی ناگواری بر سلامت روحی و معنوی ما خواهد گذاشت.
اینکه هر شخصی به سلیقه خود اقدام به چله گرفتن کند دقیقاً بهمثابه بیماری میماند که بهجای مراجعه به پزشک خوددرمانی میکند. کدام پزشک دلسوز و متبحری میپذیرد که بیمار بهصرف اینکه یک سردرد ساده دارد خودش از داروهای دمدستی منزلش استفاده کند؟ شاید این درد کوچک هشداری برای یک بیماری بزرگ باشد که با مراجعه نکردن به پزشک و دیرهنگام شدن درمان، کار از کار بگذرد. مساله در امور معنوی نیز دقیقاً به همین سنخ است.
ازآنجاکه بسیاری از این دردها و آلام وجه شخصی دارد بهصورت غیرمستقیم جنبه اجتماعی و اصلاح مشکلات اجتماعی را نادیده میگیرند. در این کتب جایی برای امربهمعروف و نهی از منکر، تولی و تبری، جهاد و... نیست؛ و گویی شخص میتواند بدون توجه به ابعاد اجتماعی دین دیندار باشد.
از دیگر مشکلات این سنخ کتابها ترویج و تایید غیرمستقیم شخصیتهای دعانویس و رمال و جنگیر است. وقتی کارکرد دین دعانویسی و ورد و ذکر شد طبعاً آنکه بیش از همه از این بازار بهره میبرد، بنجلفروشی بهنام دعانویس است. کسانی که نه سواد دینی چندانی دارند و نه حتی خودشان به بسیاری از احکام دینی پایبندند. این بحران را رشد روزافزون فرقههای ساختگی و پیروی بسیاری از افراد تحصیلکرده از همین شخصیتهای بیسواد، تایید میکند. بحرانی که اگر نگوییم از مهمترین بحرانهای جامعه دینی ما در چند سال گذشته است، قطعاً یکی از مهمترینهاست.
شاید مهمترین مشکل این سنخ از دینشناسی، فهم غیرعقلانی از دین باشد. فهمی که به شما اجازه چونوچرا نمیدهد و شما صرفاً باید مضامین آن را از پیر یا مرشد (بخوانید رمال، جنگیر و دعانویس) بگیرید و اجرا کنید. این سنخ از دینشناسی نه با سنت حضرات معصومین تطابق دارد و نه سیره علمای پیشین بوده است. فاصله از دینشناسی عقلانی است که منجر به مشکلاتی مانند رشد روزافزون فرقهگرایی میشود .
منبع: صبح نو
انتهای پیام/