![نقشه شوم پزشک پوست قلابی ناکام ماند/آشنایی با زن جوان در نمایشگاه کتاب پایان خوبی نداشت نقشه شوم پزشک پوست قلابی ناکام ماند/آشنایی با زن جوان در نمایشگاه کتاب پایان خوبی نداشت](https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1395/6/17/5120114_643.jpg)
به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ مدتی قبل سرنشینان خودروهای عبوری در غرب تهران متوجه حرکات مارپیچ خودروی مدل بالایی شدند. داخل خودرو به جز راننده، زن جوانی در صندلی جلو نشسته بود و مدام در ماشین را باز میکرد تا خود را به بیرون پرتاب کند. شاهدان با دیدن این صحنه احتمال دادند که راننده، زن جوان را ربوده و او قصد دارد هرطورشده خودش را نجات بدهد. در چنین شرایطی شاهدان به تعقیب راننده مرموز پرداختند تا اینکه او وارد یک خیابان فرعی شد. وقتی سرعتش کم شد، زن جوان خود را از خودرو به بیرون پرتاب کرد و راننده از محل گریخت.
یک ساعت بعد زن جوان روبهروی افسر پلیس نشسته بود تا برگه شکایت را پر کند. او گفت:ساعتی قبل به نمایشگاه کتاب رفته بودم و مقابل غرفه کتابهای پزشکی ایستاده بودم. همان موقع مرد جوان و شیک پوشی پیش من آمد و درخصوص چند کتاب پزشکی از من سؤال پرسید. بهنظر میرسید اطلاعات عمومی بالایی درخصوص علم پزشکی دارد حتی اصطلاحات آن را هم میدانست. همین شد که به او اعتماد کردم و اصلا فکرش را نمیکردم که او پزشک نیست و قصد فریبم را دارد.
وی ادامه داد: مرد جوان مدعی شد که متخصص پوست است و گفت میتوانم به مطبش بروم تا برای پوست من دارو و کرم خارجی تجویز کند. او وقتی دید کتابهای زیادی خریدهام و وسایل همراهم است پیشنهاد داد تا مرا به خانهام برساند. من هم به خیال اینکه او پزشک است پذیرفتم. همراه او به مقابل در نمایشگاه رفتیم و سوار تاکسی شدیم تا به پارکینگ برویم.
از آنجا ماشینش را برداشت تا مرا به خانهام در مرکز تهران برساند. اما در بین راه تغییر مسیر داد و وارد اتوبانی شد تا به غرب تهران برود. به او اعتراض کردم اما مرد جوان مدعی شد که برای برداشتن وسایلش به خانه میرود و دوباره برمیگردد. در بین راه چندبار از او خواستم توقف کند اما او اهمیتی نداد.
حتی میخواستم در ماشین را باز کنم و پیاده شوم اما او با سرعت بالا در حال حرکت بود و میترسیدم اگر خودم را به بیرون پرتاب کنم جانم به خطر بیفتد. تا اینکه وارد یک خیابان فرعی شد و آنجا بود که در را باز کردم و میخواستم خود را پرت کنم او کیف کوله مرا گرفته بود و اجازه نمیداد، بروم. با وجود این بالاخره توانستم از دستش خلاص شوم و بیرون بپرم. هرچند کیفم و تمام وسایلم داخل ماشین او جا ماند.
ادعای بیگناهی با اعلام این شکایت، پرونده پیش روی قاضی محسن مدیرروستا قرار گرفت و با دستور وی، تیمی از مأموران پلیس آگاهی تهران تحقیقات خود را آغاز کردند تا اینکه چند روز پیش متهم تحت تعقیب را به دام انداختند. مرد 40ساله دیروز وقتی در برابر قاضی جنایی قرار گرفت، خود را بیگناه دانست و داستان عجیبی مطرح کرد.
او گفت: آن روز با زن جوان در نمایشگاه کتاب آشنا شدم و اصلا خودم را پزشک جا نزدم. من لیسانس پرستاری دارم و چون کتابهای پزشکی مطالعه میکنم، اکثر اصطلاحات پزشکی را میدانم. وی ادامه داد: پس از آشنایی و گپ با زن جوان، به او پیشنهاد دادم تا از سر دلسوزی و نیت خیری که داشتم او را به خانهاش برسانم.
اما در بین راه چند پیامک مشکوک به موبایل زن جوان فرستاده شد و حتی زنگهای مرموزی داشت که او را بهشدت بهم ریخت. نمیدانم متن پیامکها چه بود که زن جوان یک دفعه دچار جنون شده و میخواست خودش را در اتوبان به پایین پرت کند. از او خواستم تا آرام باشد و وقتی وارد خیابان فرعی شدم سرعتم را کم کردم و او پیاده شد.
حتی کیفش را هم از پنجره به بیرون پرتاب کردم و راه خودم را رفتم. حالا اما مدعی شده که من قصد ربودن او را داشتم. قاضی جنایی برای این متهم قرار قانونی را صادر کرد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
منبع: همشهری
انتهای پیام/