شهريور ماه سال هفتاد و يك است اينجا، و ما براى ضبط تلويزيونىِ نمايش "افسانه خروسخوان" نوشته و كار استاد عزيزم غلامحسين لطفى از كرمانشاه به شيراز رفته ايم. اينجا همراه هستم با دوستان پيشكسوت و عزيزم: زنده ياد صحبت اله خدايارى، رضا بحرايى، خسرو شهراز، حسن رحمانى و زنده ياد امير عبدلى ... احيانا براى استراحت بعد از ضبط روزانه به پارك آمده بوديم .
ميانه ى شهريور هر سال براى من يادآور يك فقدان بزرگ است چونكه در اين روزها و در سال هشتاد و نه "صحبت اله خدايارى" _ نخستين آموزگارم در هنر و سينما، كارگردان توانا و بالاتر از آن انسانى شريف، بزرگوار و دردكشيده كه تا هميشه مديون او هستم _ از ميان ما رفت ... غم نبودن امير كه در اين عكس كنار من نشسته و از بهترين هنرمندان راديو و تلويزيون كرمانشاه بود هم البته تا هميشه در دل ما و همه ى دوستدارانش باقى ست ... روح ايشان و ساير هنرمندان درگذشته ى تئاتر كرمانشاه از جمله نصرت اله سيافى و ثريابانو شيرزادى شاد و يادشان گرامى ...
براى آقا رضاى نازنين، آقا خسرو عزيزدل و حسن رحمانى دوست داشتنى و ساير هنرمندان عزيز كرمانشاهى تندرستى و شادى و موفقيت بيش از پيش آرزو مى كنم ...
روزگار تنها چشم برهم زدنى ست ... باقى بقايتان ...
انتهای پیام/