***به نظر شما علت شکست اصولگرایان در انتخابات مجلس دهم در شهر تهران چیست و فکر میکنید مرکزیت اصولگرایان در این موضوع تأثیرگذار بوده است؟
انتخابات مجلس در سال 94 برای اصولگرايان با اتفاقاتی همراه شد که برای انتخابات 96 تبیین اين مسائل ضرورت دارد. البته در نتيجه انتخابات مجلس دهم به جز شهر تهران در شهرهای دیگر میان منتخبین موازنه وجود دارد اما در شهر تهران اصولگرایان به نتیجه دلخواهشان نرسیدند و باعث شد حتی یک نفر هم از فهرست اصولگرايان به مجلس دهم راه پیدا نکند. به همين دليل هم اصلاح طلبان توقع داشتند که این پیروزی در انتخابات هیئت رئیسه و رؤسای کمیسیونها هم نمود پیدا کند اما این مسئله مشاهده نشد و بیشتر این تحلیل را تقویت کرد که پس اصلاحطلبان به معنای دقیق کلمه پیروز انتخابات مجلس نشدند، اگرچه در شهر تهران با ارائه فهرست و نتیجه عینی انتخابات که 30 نفر به مجلس راه یافتند و ديگر راه يافتگان فهرست اميد، فراکسیون امید در مجلس تشکیل شد اما در بزنگاههای دیگر (انتخابات هیأت رئیسه و روسای کمیسیونها) نشان داد که اين فراکسیون دچار تشتت شده است و در عرصه اقدام و عمل رويكرد منتخبان مجلس لزوما منطبق بر مرزبندی فهرست های تبليغاتی قبل از انتخابات منطبق نيست. حتي برخی از تئوری پردازان طيف اصلاح طلب مانند تاجیک، عبدی و عطریانفر اذعان دارند که حتی در شهر تهران به نتیجه دلخواه نرسيدند و در واقع فقط اسمی انتخابات را در شهر تهران بردند اما به صورت رسمی و عملی نتوانستند نتايج مورد انتظار خود را در مجلس رقم بزنند.
***به نظر شما هدایت آیتالله موحدی کرمانی در جریان اصولگرایی نسبت به دورههای گذشته که آیتالله مهدوی کنی این هدایت را بر عهده داشتند تغییر پیدا کرده است که نتیجه انتخابات مجلس در شهر تهران به سود اصولگرایان نشد؟
نتيجه انتخابات مجلس در شهر تهران را نمي تواند فقط محدود به يك عامل دانست. عوامل مختلفی در نتیجه انتخابات مجلس دهم برای جریان اصولگرایی دخالت داشته است. یکی از اين عوامل، پیروزی روحانی در انتخابات 92 بود که اين موج سياسي مانند دوره هاي پيش ناخودآگاه اثر خودش را در انتخابات های بعدی و از جمله انتخابات مجلس می گذارد. همچنانكه در سال 76 نیز وقتی رئیس دولت اصلاحات پیروز شد این موج در مجلس ششم تأثیر گذاشت به همین ترتیب دورههایی که ریاست جمهوری با تغییری مواجه و فرد جدیدی انتخاب شده، این تأثیر با فاصله دو ساله در انتخابات مجلس نیز مشهود بوده است. بنابراين به صورت پیش فرض در انتخابات مجلس دهم اصلاحطلبان دست برتری را داشتند و ناخودآگاه این موضوع بر جریان اصولگرایان تأثیرگذار بود که اگر هر ترکیبی با هر استراتژی در انتخابات مجلس پیش میبردند، این موضوع اثری عینی و واقعی داشت البته میزان اثرگذاری اين موج به عملکرد اصولگرایان هم وابسته بود، و اينگونه نبود كه به دليل اين موج اصولگرايان را كامل از پيش بازنده بدانيم. قطعا اگر اصولگرايان راهبرد و تاكتيك بهتری اتخاذ می كردند نتيجه متفاوت بود.
*** اصولگرایان چه تدابيری می توانستند درنظر بگيرند تا فهرست 30 نفره اصلاح طلبان در تهران پیروز نشوند؟
اين نقد جدی به شورای ائتلاف اصولگرایان وارد است كه میتوانستند بهتر از این عمل کنند. به صورتی که در دو سطح وزن دهی جريانات در شورای ائتلاف اگر جامع تر عمل می کردند و همچنين در سازوكار نهايی و انتخاب فهرست 30 نفره نيز اگر هوشمندی بيشتری به خرج داده می شد، حتما نتيجه متفاوت بود. چرا که اگرچه جریانات مختلف اصولگرایی با شورای ائتلاف نسبتی داشتند اما نفوذ و تأثیرگذاری آنها متفاوت بود به دلیل اینکه جلسات اوليه از سوی سه ضلع شكل گرفته بود و اين سه ضلع زودتر فرمول رسیدن به فهرست نهایی را شکل دادند، طبيعتا از این جا آفت شروع شد و ادامه پیدا کرد و حتی بعدها هم که یک شورای 20 نفره تشکیل شد، اثر خودش را گذاشت و اين شورای بيست نفره روی ريلی حركت كردند كه شايد تغيير آن به راحتی امكان پذير نبود. لذا اين عدم توازن به ضرر جریانهایی که در افکار عمومی تأثیرگذاری بیشتری داشتند، ناخودآگاه فضای قابل انتقادی به وجود آورد و اثر خودش را گذاشت. عامل دیگری که تأثیرگذار بود، انتخاب افراد بود که اين نقد خيلی جدی تر از نقد قبلی بود و شايد بتوان آن را محصول همان ايراد اول دانست كه متأسفانه برخی افرادی در فهرست نهايی قرار گرفتند كه حتی در ميان بدنه حزب اللهی و جريان انقلاب چندان اقبالی نداشتند و بدين ترتيب اصولگرايان با همان دست فرمانی حركت كردند که در انتخابات گذشته حرکت کرده بودند در حالی كه باید پس از پیروزی روحانی با تاكتيك جديدی عمل می كردند. در حالی كه در بر همان پاشنه قبلی چرخيد و همان سازوكار با اندكی تغيير برای انتخاب افراد به كار گرفته شد و اين نتيجه را هم رقم زد.
***همه افراد شورا در انتخاب لیست 30 نفره موافق بودند؟
رأی گیری نفر به نفر بود به طوری که از لیست چند صد نفره به یک لیست 60 نفره و از این فهرست به یک لیست 30 نفره رسیدند اما نظراتشان در مورد افراد مختلف متفاوت بود. وقتی توازن اولیه رعایت نشود ناخودآگاه باید بپذیرید که فهرست مورد اقبال افکار عمومی هم بوجود نمی آيد. چرا که جریانات مورد اقبال مردمی وزنشان درون شورای ائتلاف کمتر بود و ناخودآگاه این اثر را میگذاشت. بسياری از افراد لیست 30 نفره اصولگرايان برای مردم کلیشهای و بعضا ناشناس بودند، قاعدتا این فهرست نمیتوانست در فضای فعلی جامعه کارآمد باشد.
***در نهایت آیتالله موحدی کرمانی چه جایگاهی در به وحدت رساندن اصولگرایان در انتخابات 94 داشت؟
ترديدی در اين نيست كه مرحوم حضرت آيت الله مهدوي كني به لحاظ شخصيتی نفوذ بيشتری ميان اصولگرايان داشتند اما يادمان باشد كه برخی طيف های مدعی اصولگرايی و افراد منتسب به اين جناح، حتی شيخوخيت وی را در انتخابات مجلس نهم و انتخابات رياست جمهوری يازدهم برنتابيدند و ساز مخالف زدند. بنابراين اين ايراد و نتيجه انتخابات را نمی توان خيلی به شخص آيت الله موحدي كرمانی منتسب كرد. آیتالله موحدی کرمانی تقریبا نقش خودش را همانند آیتالله مهدوی کنی به خوبی ایفا کرد. در دورهای که مرحوم آیتالله مهدوی کنی در انتخابات مجلس نهم محور بود، علی رغم همه تلاش های وی، جبهه پایداری با هدايت آيت الله مصباح برای انتخابات مجلس، لیست مستقل داد و امثال حسينيان، زارعی، آقاتهرانی، کوچکزاده، رسایی و ... در این لیست قرار گرفتند. با وجود اینکه آیتالله مهدوی کنی هشدار داد که اصولگرایان دور هم جمع شوند اما این اتفاق نیفتاد.
البته برخی تحليل می كنند كه چون در آن انتخابات اصولگرايان رقيب سرسختی نداشتند اين تشتت ايرادی نداشت اما به نظر من همين تشتت سنگ بنای اختلافی شد كه در سال 92 بروز پيدا كرد و كانديداهای متعددی از اصولگرايان در انتخابات رياست جمهوری مستقل حضور پيدا كردند و حتی به ائتلاف سه نفره ای كه شيخوخيت آن با آيت الله مهدوی كنی بود هم وفای به عهد نشد. اگر بخواهیم عملکرد آیتالله موحدی کرمانی و آیتالله مهدوی کنی را مقایسه کنیم، اگر این قیاس شخصیتی انجام شود، مرحوم آیتالله مهدوی کنی نفوذ بیشتری در جامعه و بدنه اصولگرا داشت، اما به لحاظ عملکردی اصولگرایان به وحدت مدنظر وی پايبند نبودند، به گونه ای که در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری 92 به تصمیم آیتالله مهدوی کنی عمل نشد. در جریان انتخابات 92 ساعتهای طولانی با ولایتی از طرف آیتالله مهدوی کنی تماس گرفته میشد و حرمت ايشان رعايت نشد و به وی پاسخی داده نشد، تا جايی كه او مجبور شد رنجنامهای را در گلايه و اعتراض به بي توجهی ولايتی بنويسد. بنابراين این اتفاق از سوی برخی از افراد و جریانات در حوزه جبهه اصولگرایی وجود دارد و ارتباطی به نحوه مدیریت آیتالله موحدی کرمانی و آیتالله مهدوی کنی ندارد.
ائتلاف 1+2 و دو سوال از ولایتی
*** ولایتی معتقد است که اگر درجریان انتخابات 92 کنارهگیری میکرد باز از سوی اصولگرایان یک کاندیدای دیگر (محسن رضایی) در آن انتخابات حضور داشت، نظرتان چیست؟
در اين باره دو سوال میتوان از ولایتی پرسید، آیا شما شیخوخیت آیتالله مهدوی کنی را پذيرفته بوديد یا خیر؟ اگر اينچنين است چرا در خاتمه به تعهد خود پایبند نماندید؟ ولایتی حتی پاسخ آیتالله مهدوی کنی را نداد که باعث شد وی آن رنجنامه را بنویسند، این نشان میدهد که از يك مقطعی به بعد ولايتی احساس کرد كه باید رأسا تصمیم بگیرد و مسير خودش را از ائتلاف جدا كند. در حالی كه روشن است از ابتدا قالیباف، ولایتی و حداد عادل شیخوخیت آیتالله مهدوی کنی را پذیرفته بودند تا ايشان فصلالخطاب باشد. دومین سوال از ولايتی معطوف به اين نكته كه درباره رضايی مطرح كردند اين است كه مگر رضايی هم در ائتلاف سه نفره حضور داشت كه شما عدم انصراف را به حضور وی موكول می كنيد؟! در اين ميثاق و ائتلاف شما سه نفر تعهد کرديد كه يك نفر از شما در انتخابات حضور پيدا كند، اين چه ربطی به رضايی و افراد ديگر دارد. رضايی كه در ائتلاف حضور نداشت. لذا به نظر می رسد اين پاسخ وی به خاطر فشاری ست كه از سال 92 تا الان با وی همراه است و شايد حال او قابل درك باشد چون طبيعتا راه گريزی هم از اين فشارها نيست.
***برخیها معتقدند اگر قالیباف به صورت مستقل درانتخابات 92 و یا در انتخابات 96 شرکت میکرد احتمال پیروزیاش بیشتر بود؟
بعد از هر رقابتی اگر فيلم آن رقابت را به عقب برگردانیم و با دقت به همه اجزاء آن دقت كنيم، ممكن است ايرادهايي در نحوه رقابت خودمان كشف كنيم اما تكرار اين که حيف شد و چه کارهایی را مي توانستيم انجام بدهیم ديگر فايده اي ندارد. درعرصه سیاست در لحظه تصمیمگیری و براساس اقتضائات وقت تصمیمات گرفته می شود. به دلیل اقبال نسبتا بالای قالیباف حتما حضور مستقل وی میتوانست تعیین کننده باشد اما نمیتوان سرزنش کرد که چرا آن زمان ائتلاف 1+2 شکل گرفت. زیرا تصور عدم پایبندی به ائتلاف تقريبا به صفر نزديك بود که متأسفانه این اتفاق افتاد.
***فکر میکنید قالیباف در آینده مستقل شرکت کند یا با جریان اصولگرایی همراه خواهد شد؟
اين سوال شما پیش فرضی دارد که قالیباف قطعا در انتخابات 96 شرکت میکند در حالي كه اين پيش فرض غلط است. اما درباره اينكه كانديدای جريان اصولگرايي هركسي باشد چه درسي بايد از گذشته گرفت بنده معتقدم طبیعتا اگر اجماع صورت بگیرد و اين اجماع به گونه ای باشد که تمام نیروهای جریان وفادار به انقلاب ذیل چتر اصولگرایی را شامل شوند، همراهی با اين كانديدا معنا پیدا میکند. کاندیداتوری روحانی در انتخابات 96 محرز است و تقریبا طیف اصلاح طلب و اعتدال به این نتیجه رسیدند که کاندیدایشان روحانی باشد و از طیف اصولگرایی هنوز مشخص نشده که چه کسی کاندیدای ریاست جمهوری 96 خواهد شد.
راه یکسان؛مقصد یکسان
اگر اتفاقات 92 تکرار شود، تعدد و تکثر کاندیداها درانتخابات آتی وجود داشته باشد نتیجهای را رقم خواهد زد که در سال 92 حاصل شد. وقتی که ما راه یکسانی را برویم به مقصد یکسان خواهیم رسید اما زمانی که تاکتیک و استراتژیک خود را تغییر دهیم، میتوانیم متصور شویم که به مقصد متفاوت خواهیم رسید اگر اصولگرایان میخواهند به صورت جدی وارد صحنه شوند نیازمند اجماع واقعی و عینی است.
***به نظر شما با توجه به شرایط موجود قالیباف در انتخابات 96 شرکت خواهد کرد؟
در مورد شرکت کردن قالیباف در انتخابات 96 باید از خود وی سوال كنيد اما در مورد اینکه چه نظری در رابطه با این موضوع دارم ، باید بگویم بنده دبيركل جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی هستم که این مجموعه، مدل مدیریتی قالیباف را همواره برای اداره جامعه مطلوب میداند. ما ازسال 84 به این موضوع اعتقاد داشتیم كه شخصی را که سالیان سال نظام برایش سرمایه گذاری کرده و به اين سطح از مدیریت رسانده، میتواند درسطح کلان این جامعه نقش ایفا کند.
براي جمعيت ما و دوستانی كه به اين گفتمان تعلق خاطر دارند، عملکرد و نحوه مدیریت قالیباف برای ما موضوعيت دارد و ما شخص وی را تقديس نمی كنيم تا مانند دیگران بگوییم وی معجزه هزاره سوم و پیغمبر بعد از خاتم است!
قاليباف مدير توانمند، هوشمند و كارآمد و در عين حال معتقد به آرمان های نظام و انقلاب است كه كارنامه او در عمل ثابت كرده كه می تواند اثربخشی را برای ساختار نظام جمهوری اسلامی ثابت كند، بر اين اساس ما معتقديم كه نحوه مدیریت قالیباف برای سطح کلان جامعه نياز است. اما البته آن چیزی که صحنه رقابت و انتخابات را رقم میزند اقتضائاتی است که يك دوره مردم به یک فردی اقبال پیدا میکنند و یا اقبال پیدا نمیکنند که این اتفاق در سال 84 و 92 افتاد و قالیباف در انتخابات شرکت کرد اما عوامل مختلفی از جمله دو قطبی احمدینژاد و هاشمی رفسنجانی در سال 84 و فضای سازش و مقاومتی که درسال 92 میان روحانی و جلیلی اتفاق افتاد، فضای رقابت را سیاستزده کرد و بیشتر از اینکه مردم تصمیم بگیرند که چه کسی برای اداره جامعه و حل مشکلات مفید است، این نزاعها به سقف حاکمیت چسبید که چه کسی طرفدار حاکمیت و چه کسی طرفدار اپوزیسیون است.
حضور قالیباف در انتخابات 96
بنابراين این موضوعات سیاسی بود كه نتیجه انتخابات را رقم زد و به این صورت نبود که چه کسی برنامه بهتری برای کشور دارد. ما معتقدیم صرف نظر از شرايط رقايت انتخاباتی، قالیباف گزینه برتری برای مسند ریاست جمهوری است اما در وضعیت فعلی همراهی اقبال عمومی و امكان رقابت است كه اهمیت دارد و همینطور در ماههای پایانی این موضوع باید با آرامش بررسی شود تا مشورت و تصمیمگیری نهایی انجام شود که حضور وی در انتخابات مفید است و یا خیر؟ هرفردی که در رقابتی شرکت میکند قطعا باید به پیروزی فکر کند چرا که معنی ندارد كسی برای گرم کردن رقابتی وارد میدان نمیشود. لذا درحال حاضر امکانپذیر نیست که جواب قطعی بدهیم و این موضوع در ماههای آتی مشخص میشود.
***بالاخره قالیباف در انتخابات 96 شرکت میکند و یا خیر؟
بنده اين نكته را شهادت می دهم كه برخلاف آن تصويری كه شايد عده ای از وی داشته باشند، قاليباف هرگز عطشی برای رسيدن به قدرت ندارد و برای هيچ پست و سمتی هم لابی و پيگيری نكرده است. حضور وی هم در دو انتخابات سال 84 و 92 به منزله اشتياق شخصی وی به مسند رياست جمهوری نيست. البته علاقمندان قالیباف از جمله مجموعه جمعيت پيشرفت و عدالت تمايل دارد كه اگر شرايط فراهم شد وی در انتخابات حضور پيدا كند اما قطعا نظر و تصميم نهايی قالیباف به عوامل مختلفی بستگی دارد كه احتمالا از وضعيت همراهی اصولگرايان گرفته تا وضعيت دولت و نتيجه نظرسنجی ها و پيش بينی شرايط و اوضاع و احوال آينده همه را شامل می شود همچنانكه باید حضور قالیباف متوقف به اين شرط باشد که تخمینی بگوییم پیروزی اوی متصور است اما در وضعیت فعلی نمیتوان چنين نظری را صددرصد تاييد كرد.
ایرادات کمپین تبلیغاتی قالیباف
***برخیها معتقدند قالیباف در جریان انتخابات 92 از مشاوران خوبی برخوردار نبوده است و این موضوع باعث شکست وی در انتخابات گذشته شده است؟
عوامل مختلفی وجود دارد و اگر به گذشته برگردیم شاید بتوان مواردی را بیش از انگشتان دو دست برشمرد که این اتفاق را رقم زد. حتما کمپین تبلیغاتی قالیباف جامع نبوده و میتوانست این کمپین بهتر باشد هرچند نبايد فراموش نکنیم که موجی که با ردصلاحیت هاشمی رفسنجانی شروع شد و بعد معرفی روحانی از سوی رئیس دولت اصلاحات و هاشمی و ... فضایی را در جامعه به وجود آورد که قالیباف از اقبال و نظرسنجی قبل از ثبت نامها برخوردار نباشد و به تدریج این اقبال ریزش داشت.
***آیا اصطلاح سرهنگ و گاز انبر در اقبال و نظر مردم نسبت به قالیباف تاثیر داشت؟
بله. تأثیرگذار بود چرا که بخشی از کمپین تبلیغاتی مناظرههایی بود که انجام شد یعنی در مناظره روحانی یکدفعه قضیه گاز انبر را مطرح نکرد. آشنا و مشاوران روحانی این موضوع را اذعان کردند که در مورد موضوع سرهنگ حقوقدان و کلید و گازانبر فکر شده است و بر اساس طراحی انجام شده روحانی این موضوع را مطرح کرد و حتی برخی از این مشاوران تأکید کردند که ما چون نمیتوانستیم در حوزه عملکرد و كارنامه با قالیباف چالش ایجاد کنیم از اینرو در حوزه سیاست به اتفاقات 82 و کوی دانشگاه وارد شدیم. بر همين اساس در مناظرهها روحانی وارد منازعه سیاسی صرف شد. بنابراين عوامل مختلفی اعم از عدم تاييد صلاحيت آیتالله هاشمی رفسنجانی، عملکرد دولت احمدی نژاد، ثبت نام جلیلی، عدم تعهد به ائتلاف سه نفره، تشکیل دو قطبی سازش مقاومت، وحدت عملي اصلاح طلبان با انصراف عارف، مناظره ها و ... در نتیجه انتخابات تأثیرگذار بود و فقط نمیتوان مسئله مناظرهها را در نتیجه انتخابات موثر دانست.
اصولگرایان و نتیجه یک گام عقبتر از تحولات
***به نظر شما برای برقراری وحدت میان اصولگرایان جامعتین تأثیرگذاری بیشتری دارد و یا پارلمان اصولگرایی؟
هیچ کدام. باید تحولات سیاسی را رصد کنیم و ببینیم در عرصه جامعه چه اتفاقاتی رخ میدهد، متأسفانه تقریبا برخی از طیف هاي اصولگرایی همیشه نسبت به این تحولات یک گام عقبتر هستند و به همین علت نمیتوانند چشماندازشان را درست تبیین کنند که نتیجهاش را در انتخابات 7 اسفند ديديم. نه پارلمان اصولگرایی و نه اینکه عدهای از بالا برای این جریان تصمیم بگیرند، هیچ کدام دوای درد فعلی جریان جبهه اصولگرایی نیست. به این دلیل که ما تا راهبرد، نگاه و نگرشمان را تغییر ندهیم با هر شکل و شمایلی اعم از پارلمان، شورای ائتلاف و جبهه متحد و یا ابلاغ و دستور جامعتین، هیچ کدام درمان جریان اصولگرایی را در پی نخواهد داشت چرا که فقط عنوان و اسم عوض شده است.
اگر تغییرات ماهوی باشد یعنی تجدیدنظری در راهبردها صورت گیرد و كانون توجه جريان نيروهاي انقلاب به جاي حوزه سياست به جامعه سوق پيدا كند، چه در قالب پارلمان و شورا و... حتما اثر خود را خواهد گذاشت و در اینجا اسمها اهمیتی ندارد بلکه رسمها مهم هستند زیرا طیف اصولگرایی با چشمان باز تحولات جامعه را رصد کرده و کف مطالبات مردم را درک کرده است و نهضت خدمت اجتماعي را اولويت قرار داده است و به اصل خويش بازگشته است. اگر از عینک مطالبات مردمی به موضوعات توجه شود حتما رفتار سیاسی جریان اصولگرایی بروز و ظهور پیدا میکند و آنجا خون تازهای در رگهای اصولگرایی برای تحول جریان پیدا میکند.
ما نمیتوانیم با تغییر فرمول، کاری را از پیش ببریم، در گذشته 21 نفر تحت عنوان شورای ائتلاف و الان 100 نفر تحت عنوان پارلمان اصولگرایی دور هم جمع میشوند، اگر نگاهها عوض نشود تشكيل پارلمان و سنا و کنگره!! نمیتواند نتیجه را تغییر دهد. بايد از اتحاد نمایشی پرهيز كرد. همگرایی صرفا دور هم نشستن نيست، اين مي شود لحاف چهل تکه! می شود اركستري که هركس براي خود آهنگ خودش را مي زند. اگر تغییر شكلی نباشد و ماهوی تغيير پيدا كند مي توان اميدوار باشيم و البته اين ممکن است نیاز به یک جراحی داشته باشد و هر جراحی درد و خونریزی و عواقبی دارد که باید تحمل کرد، از اینرو باید به این بلوغ رسید تا این تغییر نگرش ایجاد و نتیجه آن در جامعه دیده شود. ممکن است کسانی که خیلی در فضای سیاسی کشور حضور ندارند اما وقتی میبینند افراد متدین و مؤمن حزباللهی در جریان اصولگرایی دغدغه آنها را دارند، به این افراد به عنوان نمایندهشان نگاه کنند اما در حال حاضر اینگونه نیست و الان این عده در جامعه همه جریان متدین و حزباللهی سراسر کشور را نمایندگی نمیکنند.
***فکر میکنید این درد و خونریزی که در جریان تغییر و تحولات باید رخ دهد، انتخابات 94 بود؟
امیدواریم، کسانی که دلشان برای این جریان میسوزد و کسانی که میتوانند تأثیرگذار و تصمیمگیر باشند به جای اینکه دائما مسائل تکراری را اعم از اینکه ما شکست نخوردیم، بلکه ما پیروزیم و یا جریان مقابل را متهم کنند، نگاهی درونی داشته باشند و مجموعه اصولگرایی را آسیبشناسی کنند تا از اتفاقات انتخابات 94 درس عبرتی برای انتخابات بعدی داشته باشند.
حضور عارف در انتخابات ریاست جمهوری 96
***ارزیابیتان از انتخابات ریاست جمهوری 96 چیست و فکر میکنید دوقطبی احمدی نژاد و روحانی شکل گیرد؟
تقریبا اصلاح طلبان و دولت روحانی ائتلاف نانوشتهای در مورد انتخابات 96 و کاندید شدن روحانی دارند اگرچه هنوز قطعی و صددرصد نیست و اسامی مانند عارف برای کاندید شدن در انتخابات 96 مطرح میشود و همچنین اسامی از ذیل دولت یازدهم نیز مطرح است اما به نظر میرسد گزینه حداکثری این دو طیف (اصلاح طلبان و دولت) برای انتخابات ریاست جمهوری 96 روحانی میشود.
اگرچه اصلاح طلبان مطلوبشان روحانی نیست این را نباید اشتباه کرد که معرفی روحانی به عنوان کاندید انتخابات 96 به اين معنا نيست که اصلاح طلبان روحانی را صد در صد متعلق به این جریان میدانند، در واقع روحانی اصلاح طلب نیست و اصلاحطلبان بالاجبار از وی حمایت میکنند. همچنین دعواهای جدی در مورد انتصاب افراد (انتخاب وزرا، استانداران و ...) وجود دارد و در سه سال گذشته این نزاع ها نمود پیدا کرده است.
شکاف عمیقی میان دو جریان اصلاح طلب و اعتدال اتفاق افتاده و همچنین در مجلس نیز این ماجرا وجود دارد و کماکان اصلاح طلبان معتقدند دری که حامیان روحانی به روی برخی از اصولگرایان در انتخابات مجلس در فهرست امید باز کردند باعث نتیجه به دست آمده شد.
به عنوان مثال در مورد انتخاب حقوقدانان شورای نگهبان و انتخاب کدخدایی به عنوان حقوقدان شورای نگهبان با وجود عدم تمایل جریانهای اصلاح طلب نسبت به وی نشان میدهد که نفوذ و لابي لاریجانی در مجلس آنقدر عمیق است که فراکسیون امید را نیز دربر گرفته است زیرا بيش از 200 رأی برای انتخاب کدخدایی، به معنای آن است که طیف عظیمی از اصلاح طلبانی که در مجلس حضور دارند نيز به این موضوع رأی مثبت، حتی اصلاح طلبان خارج از مجلس حیرت کردند که چطور امکان دارد در یک مجلسی که معتقدند پیروز شدند فردی رأی بیاورد که آنها وی را نقطه مقابل این جریان میدانند، اصلاح طلبان این نظر را دارند که این نتیجه عملکرد حامیان دولت است زیرا وقتی این در را نسبت به فهرست امید به روی اصولگرایان باز گذاشتهاند به طوری که در فهرست تهران افرادی مانند کاظم جلالی، بهروز نعمتی و ... حضور داشتند حالا باید منتظر عواقب آن باشند.
***حالا فکر میکنید دو قطبی روحانی و احمدی نژاد برای انتخابات 96 شکل گیرد؟
در فضای گفتمانی شکل گرفته است، به دلیل اینکه مردم تجربه این دو دولت را دارند و به طور ناقص دولت روحانی و به طور کامل دولت احمدی نژاد که 8 سال ریاست جمهوری ایران را برعهده داشت، میتوانند موضوعات را بسنجند و ممکن است برخی دولت روحانی و یا دولت احمدی نژاد را در موضوعاتی موفق و یا ناموفق بدانند اما اگر حدود 10 الی 15 درصد سیاسیون را در دو طیف کنار بگذاریم، هنوز براي خيل عظيم مردم مابین دو طیف که حدود 85 الی 90 درصد مردم را دربر میگیرد این تصمیمگیری هنوز اتفاق نیفتاده و تحولات ماههای آینده آن را رقم مي زند.
دو قطبی انتخابات با احمدینژاد
اما احمدی نژاد این امکان را دارد که این موج را تشدید کند و فضای انتخابات را به سمت دوقطبی پیش ببرد باید منتظر نشست و دید چقدر این فضا در اقتضائات جامعه و چقدر روحانی تمایل دارد که احمدی نژاد را به عنوان رقیبش انتخاب کند زیرا با توجه به قطعی شدن حضور روحانی در انتخابات 96، تقریبا روحانی است که رقیبش را انتخاب میکند، زیرا روحانی با هر کسی که وارد منازعه سیاسی شود، در فضای گفتمانی وی را مقابل خودش قرار میدهد.
روحانی در اجلاس جهانی شهرداران نقدی را به قالیباف و در کرمانشاه انتقادی را به احمدی نژاد نسبت به اختلاسهای آن دوره کرد، لذا روحانی میسنجد که کدامیک از آنها میتواند رقیبش باشد و شاید هر فردی که بیشتر زخم خورده باشد به عنوان رقیبش برای انتخابات ریاست جمهوری انتخاب کند. تخريب های اخير قاليباف از طرف طيف اصلاح طلبان را هم بايد در زمره اين سناريو تحليل كرد كه آنها تصور میكنند يكی از محتمل ترين گزينه ها قاليباف است و بايد از الان برای او برنامه داشته باشند.
***با توجه به اینکه معتقدید روحانی گزینه مطلوب اصلاح طلبان نیست یعنی وی از جریان اصولگرایی است؟
تعلق نداشتن روحانی به جریان اصلاحات به معنی آن نیست که وی اصولگرا است. طیف اصلاح طلب روحانی را متعلق به این جریان نمیداند زیرا سابقه وی در شورای عالی امنیت ملی، نوع مواجهه با موضوعات سیاسی و عضویت وی در جامعه روحانیت مبارز و حضور در لیست جناح راست برای انتخابات مجلس دورههای گذشته این موضوع را ثابت میکند. اصلاح طلبان چارهای ندارند، از اینرو در وضعيت فعلي تنها گزینهشان روحانی است زیرا نمیتوانند فرد دیگری را در مقابل وی علم کنند که در انتخابات 96 پیروز شود از طرفي احتمال ردصلاحيت وجود دارد لذا به وضعیت موجود اکتفا می کنند، از طرف ديگر همچنین معتقدند دوره روحانی یک دوره گذراست که باید از آن عبور کرد تا فضا را برای حضور یک گزینه حداکثری آماده شود.
*** فکر میکنید روحاني در انتخابات 96 چه سياستي را براي رقابت در پيش مي گيرد؟
در سال 96 روحانی رقابت سختی را در پیش دارد و دیگر اتفاقات مانند سال 92 نیست به دلیل اینکه برجام با همه تبلیغاتی که این دولت برایش انجام داد هنوز مردم اثراتش را در حوزه اقتصاد به صورت عینی و محسوس احساس نمي كنند. روحانی با معضلاتی در این دولت مواجه است که حتی برخی از آن به تحریم و برجام ارتباطی ندارد بلکه به نحوه مدیریت وزرا و ... در کشور برمیگردد و در حوزههای مختلف نیز ساری و جاری است.
روحانی اولین رئیس جمهوری یک دورهای
همچنین موضوع فیشهای حقوقی نجومی که اخیرا مطرح شده قطعا دولت روحانی را متزلزل کرده است زیرا مردم نسبت به موضوعاتی که مرتبط با فساد است، حساس هستند، با توجه به ادعایی که دولت روحانی در قبال فساد در اختلاسها داشت، پس از افشای فیشهای حقوقی نجومی که از مدیران دولت فعلی بودند ناخودآگاه این موضوع را در ذهنها زنده کرد که این دولت حساسیتی به این موضوع ندارد. نتیجه برجام، وضعیت ناکارآمدی در حوزه اقتصادی و اجتماعی و موضوع فیشهای حقوقی نجومی عواملی هستند که رقابت را برای روحانی در انتخابات 96 سخت میکند. اگر نتیجه برجام مثبت بود و مدیریت دقیقتری از سوی روحانی انجام میشد وی به طور قطع برنده پیش فرض انتخابات آینده میشد اما الان این محتمل است که روحانی اولین رئیس جمهوری یک دورهای کشور شود.
***به نظر شما چهرههایی مانند محسن رضایی، علیاکبر ولایتی، غلامعلی حداد عادل و سعید جلیلی در انتخابات ریاست جمهوری 96 شرکت خواهند کرد و یا یکی از این افراد کاندیدای اصولگرایان خواهند شد؟
ممکن است این افراد در انتخابات ریاست جمهوری 96 شرکت کنند. اما اینکه چقدر اقبال مردمی را به همراه خودشان دارند از الان نمیتوان قضاوت کرد و باید به نظرسنجیها مراجعه کرد تا متوجه شویم نگاه مردم به این افراد یکسان نیست بلکه متفاوت است. البته عرض كردم كه تکثر کاندیداها موضوعی است که باعث شکست اصولگرایان خواهد شد تا اینکه نگران این موضوع باشیم که یک چهره تکراری باعث شکست شود البته اگر اصولگرایان به چهره صاحب اقبال عمومی برسند که در انتخابات تاکنون شرکت نکرده و بتواند در این سطح در رقابت با روحانی کند و همچنین در کمپین تبلیغاتیاش عملکرد درستی داشته باشد، با وجود این شرایط حتما گزینه مطلوبی خواهد بود اما باید ديد که آيا الان چنين فردی پيدا می شود كه تمام این تواناییها را داشته باشد؟
***برخی از اصولگرایان حمایت از روحانی را مطرح کردند حالا رقابت بین اصلاحطلبان و اصولگرایان در حمایت از وی را در انتخابات 96 چگونه ارزیابی میکنید؟
من اين موضع گيری ها را جزء استثنائات جریان اصولگرایی میدانم يعني اگر هم چنین چیزی نیز وجود داشته باشد جزء استثنائاتی است که مدعی حمایت از روحانی هستند اما قریب به اتفاق جریان اصولگرایی قطعا از روحانی حمایت نخواهند کرد و این یک مواجهه دو جریانی است که به صورت ریشهای با هم اختلافاتی را در حوزه عمل و نظر دارند. اگر یک شخص چنین موضوعی را مطرح میکند قطعا نظر شخصی وی است و نمیتوان به کل این جریان تعمیم داد بنابراین پیشبینی بنده این است که حمایت از روحانی از سوی اصولگرایان اتفاق نخواهد افتاد. ممکن است یک نکته برخیها را به اشتباه بیاندازد و آن هم مقایسه انتخابات مجلس است، به طوری که طیف لاریجانی با روحانی نزدیکیهایی را به وجود آوردهاند و برخی از این افراد حتی تا حضور در فهرست امید پیش رفتند، از این رو تصور میکنند این مدلی است که میتوان در انتخابات ریاست جمهوری نیز تکرار شود. اما مختصات رقابت ریاست جمهوری با مختصات رقابت در انتخابات مجلس متفاوت است و کاملا پارامترها متفاوت است. حتی لاریجانی که الان در موضوعات مختلف قرابتی با جریان دولت پیدا کرده است و برخی از افرادی که قبلا تحت عنوان فراکسیون رهروان بودهاند و در حال حاضر در فراکسیون ولایت مجلس فعلی حضور دارند، به این معنا نیست که این افراد تمام و کمال در انتخابات ریاست جمهوری 96 از روحانی حمایت کنند و حتما ترکیب کاندیداها نتیجه را تغییر خواهد داد.
***با توجه به اینکه در تشکیل فراکسیون سوم میان علی لاریجانی و اصولگرایان کشمکشی رخ داد، آینده سیاسی لاریجانی را چگونه ارزیابی میکنید و فکر میکنید در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده شرکت کند؟
خیر، زیرا لاریجانی یک پارلمانتریست تمام عیار است یعنی یک فرد "لابیمن" مجلسی تمام عیار که زمینه بازیاش در همین حوزه قرار دارد نه حوزه رأیگیری مستقیم از مردم البته منظورم از حوزه رأیگیری از مردم انتخابات ریاست جمهوری است زیرا وی در انتخابات مجلس از قم کاندید شد و رأی آورد. بعيد است لاریجانی در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند و بروز و ظهورش بيشتر در مجلس است و حتی ولایتی با توجه به تجربهای که کسب کرده بعید است که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنند.
حضور عارف در انتخابات 96
***با توجه به اینکه عارف در انتخابات ریاست جمهوری 92 شرکت کرد و انصراف داد و همچنین در انتخابات ریاست مجلس ناکام ماند، فکر میکنید در انتخابات ریاست جمهوری 96 شرکت کند؟
بعید است که اصلاحطلبان به سراغ کاندیدایی غیر از روحانی بروند اما احتمال شرکت عارف در انتخابات ریاست جمهوری 96 وجود دارد زیرا فکر میکنم اگر اصلاح طلبان بخواهند گزینه دیگری غير از روحاني را انتخاب کنند قطعا یکی از گزینهها عارف خواهد بود. عارف یکی از دلخوریهایش نسبت به اصلاحطلبان و روحانی بیتوجهی به شخصیت و شأن وی است و همچنین عارف فکر میکند با توجه به انصرافش در انتخابات 92 هنوز جایگاهی که شایستهاش باشد را کسب نکرده است.
***در روزهای گذشته در فضای مجازی انتقاد شده بود كه حزب شما بيشتر در مناصب مديريتی شهر تهران هستند، نظر شما چيست؟
هرچقدر به انتخابات شوراها و رياست جمهوری نزديك می شويم فضای هجمه به مديريت فعلی شهر تهران و شخص قاليباف بيشتر میشود. و برای ما قابل درك است كه عده ای برای حضور فعال در رقابت انتخاباتی مسير تخريب مديريت فعلی را انتخاب می كنند و هر روز هم يك موضوع تازه مطرح می كنند و مطمئن باشيد هرچه به انتخابات نزديك مي شويم اين هجمه ها بيشتر خواهد شد.
در چند روز گذشته برخی از رسانههای منتسب به اصلاح طلبان هر كدام با يك موضوع جداگانه، درباره پروژه های شهری، نوشته قاليباف در اينستا، تذكر صحن شورا و ... در صفحه اول خود به قاليباف و مديريت شهری حمله كرده اند. اين اتاق فرمان از يك جايي هدايت می شود كه آنجا احساس خطر كردند كه بايد درجه حملات را بيشتر كرد تا از فضای تخريبی ساخته شده برای جذب رأی خود انرژی بگيرند .
اردوکشی خیابانی
يكی از اين موارد هم مطلب مربوط به اعضای شورای مركزی حزب ما است كه آنها برای اينكه قاليباف را تخريب كنند به اين موضوع هم متوسل می شوند اما دقت نكردند كه سرانجام اين نقد ايرادی به قاليباف و جمعيت پشرفت و عدالت وارد نمیکند. با شوق و ذوق برخی مسئوليت های اعضای شورای مركزی را در شهرداری فهرست كردند و بعد تيتر زدند كه باشگاه سياسی مديران شهرداری! اولا كه اين دوستان از قبل در شهرداری مسئوليت داشتند و بعد از بازآرايی جمعيت پيشرفت و عدالت در تيرماه 1394 نامزد انتخابات شورای مركزی شدند و رای آوردند.
بنابراين كسی بخاطر عضويت در اين جمعيت جايگاه برتری در شهرداری ندارد. ثانيا در اين نقد چنان از باشگاه سياسی ياد شده كه گويی اين جمعيت، مواد مخدر جابجا می كند يا برای ترور برنامه ريزی می كند!! فعاليت رسمی و قانونی تشكيلاتی حزبی اتفاقا حسن است و آقايانی كه حالا به فعاليت قانونی سياسی ما ايراد می گيرند خودشان پشت تريبون ها و در شعار دائما از توسعه سياسی و فعاليت احزاب حمايت می كنند اما اينجا كه می رسد دم خروس آن شعارها بيرون می زند. ثالثا مگر ديگر، اعضای احزاب ديگر از كره مريخ می آيند و هيچ شغل و سمت و پستی در هيچ نهادی ندارند؟! اعضای شورای مركزی حزب سازندگی چه سمت هايی در دوره هاشمی و رئیس دولت اصلاحات و همين الان دارند؟ اعضای حزب مشاركت چه حضوری در مجلس و دولت اصلاحات داشتند؟ اعضای حزب اعتدال و توسعه الان چه سمت هايی در دولت روحانی دارند؟ مگر اعضای اصلاح طلب شورای شهر در احزاب مختلف عضو نيستند؟! مگر حكيمی پور دبيركل يك حزب سياسی نيست؟! البته شايد اين دوستان از سال 88 به بعد فعاليت سياسی را فقط اردوكشی خيابانی می دانند و خيلی برای فعاليت های قانونی و رسمی ارزش قائل نيستند.
***نظرتان را در رابطه با کلمات و جملات زیر بگویید:
محمدباقر قالیباف: مدیر توانمند و کارآمد مردمی.
محمود احمدینژاد: شخصیت زرنگ سیاسی.
اتحاد نمایشی: اجماع شکننده و متزلزل.
ائتلاف 1+2: تجربه تلخ.
علی لاریجانی: پارلمانتریست.
همشهری: روزنامه مردم.
انتخابات 96: انشاءالله نتیجه مفیدی را برای مردم رقم بزند.
محمدرضا عارف: شخصیت فرهیختهای که در پيروزي ها هم سرش بیکلاه مانده است!