به گزارش خبرنگار
حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ امروز هشتم مرداد سالروز بزرگداشت «شهاب الدین سهروردی» ملقب به «شیخ اشراق» است. به همین مناسبت با میلاد نوری، متخصص فلسفه تطبیقی و مدرس مدرسه عالی شهید مطهری به گفتگو نشستیم و از ویژگیهای علمی و معرفتی این دانشمند فیلسوف پرسیدیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
در ابتدا خلاصهای از زندگانی سهروردی را برایمان تعریف کنید؟
سهروردی یکی از فلاسفه مهم اسلامی است و موسس یکی از مکاتب مشهور در فلسفه اسلامی به حساب می آید. ما به سهروردی میگوییم «شیخ اشراق» و به مکتب فلسفیای که تاسیس کرد، نام «حکمت اشراق» را می گزاریم، چون او بر مفهوم شرق و نور و طلوع خورشیدِ ادراک و معرفت تاکید دارد و فلسفه خود را با این مبنا میسازد. این شیخ جوان که البته به شهادت هم رسید، از اعجوبههای تفکر اسلامی است، در حکمت، در عرفان، در تفسیر قرآن، در منطق وغیره. او اهل خطه زنجان و روستای سهرورد است اما دریغ که عظمت فکری او باعث سعایت و کینه شد و نهایتا به دستور صلاح الدین ایوبی و ملک ظاهر به شهادت رسید. یک نکته جالب این که سهروردی و فخر رازی هم کلاس بودند و جالب تر آن که یکی از اینها فیلسوف بزرگی است و یکی دیگر از مخالفان سرسخت فلسفه است. باید کلاس مجدالدین جیلی، کلاس پرهیاهویی بوده باشد که هر دو در آن حضور داشتند.
آیا در تاریخ به دین و مذهب شیخ اشراق هم اشاره ای شده است؟
درس او که تمام شد، شروع کرد به سفر و دیدار با مشایخ تصوف و عمر کوتاه پربرکتش را در جستجوی حکمت صرف کرد، تا بتواند حکمت فلسفی را با حکمت عرفانی گره بزند که البته کار بسیار بزرگی هم بود. این حقیقتجویی در فرد مسلمان راستینی مثل سهروردی اصلا عجیب نیست، به خصوص اگر چنانچه گفتهاند، او را شیعه بدانیم. به هرترتیب، تشیع اساسا با حقیقتطلبی و شهادتطلبی گره خورده است و خود شهادت یک مشاهده است، یعنی مشاهده حقیقت است. خلاصه این که سهروردی در همین عمر اندک خود نیز بسیار پرمایه ظاهر شد، که ما از علم سرشار وی برخوردار شویم از حکمت اشراق بهره ببریم.
آثار حکمی و فلسفی او تا چه حد نشأت گرفته از اسلام و وحی نبوی است؟
درباره او نقل بسیار است که قرآن را به صوت خوش میخواند و در کودکی با قرآن انیس بوده است. پس انتظاری جز این نباید داشت که منبع وحی مهمترین معیار برای تشکیل افکار او باشد، اما این منبع وحیانی بیشک در چارچوب فلسفه خود سهروردی برای سهروردی فهم میشد. آیه نور برای سهروردی خلاصه تمام حکمه الاشراق است و چه چیزی بیش از این باید در تایید این سخن داشت که: حکمت سهروردی سراسر از سرچشمه وحی تشکیل شده است. اما نباید از این نکته هم غافل بشویم که حقیقت در هر جا که هست «حقیقت» است، ایرانیان از نظر سهروردی این حقیقت را دریافتند که اصالت با نور است و آن است که تمام ظلمتها را روشن میکند. یونانیان هم با عقل خودشان به سرچشمه حکمت وصل شده بودند. همین حقیقت قرآنی ست که خودش را در اندیشههای انسانی، خُردخُرد نشان داده است، و در وجود حضرت ختمی مرتبت جمع شده است. درواقع، کاری که سهروردی میکند این است که آن ذوق شهودی که با نور و اصالت نور سروکار دارد را به حکمت مشایی گره میزند و با استدلال، پیش میرود. پس باید بگوییم که سهروردی حکیم مسلمانی است که تفسیر ذوقی از حقیقت مقدس و درک عقلی از همین حقیقت را بهمثابه دو رشته و ستون از خانه حکمت میداند و البته ولایت حضرت ختمی مرتبت(ص) و جانشینان او، این دو رشته معرفت را در خود جمع میکند. پس حکمت سهروردی را نمیتوان بدون یاری گرفتن از منبع وحی درک و تفسیر کرد، چنانکه منبع وحی است که در تمام حقیقت ها با مراتب متفاوتشان حضور و بروز دارد. سهروردی کسی است که هر جا حکمت را میبیند دلش به سمت آن میل میکند، همان گونه که حضرت رسول(ص) هم فرمودند که حکمت را بجویید حتی اگر در چین باشد.
فلسفه سهروردی دقیقا چه میگوید؟ او چه چیزی به فلسفه افزوده است که او را فیلسوف موسس مینامیم؟
این سوال شاید مهترین سوالی است که میشود در باره سهروردی پرسید. ما پیش از سهروردی دو مکتب داریم، که مدعی کسب و فهم حقیقت هستند؛ یکی حکمت مشا است، و دیگری عرفان. حکمت اشراق خودش را جامع این دو میداند. هرچند سهروردی حکمت مشایی را در کامل نمیپذیرد و منتقد آن است، اما فلسفهاش خالی از اصطلاحات و فهم مشایی نیز نیست، اما باید بکوشیم که دریابیم، وقتی میگوید کامل ترین انسان آن کسی است که جامع حکمت ذوقی و استدلالی است، مقصود او دقیقا چیست؟ «اشراق» در لغت به معنای تابش نور است، اما مطابق با دیدگاه سهروردی این تابش نور حقیقت است که اشراق واقعی نام دارد. اشراق طلوع خوردشید جسمی در آسمان مادی نیست، بلکه طلوع حقیقت در نفس ادمی است. به همین دلیل سهرودی حکمت خودش را از حکمت بحثی و استدلالی صرف جدا میداند. حکمت حقیقی حکمت ذوقی است که با تاله و تهذیب همراه است. در منطق، او کوشیده است، در تنظیم مطالب منطقی نوآوری کند، چنانکه در حکمه الاشراق مباحث اصلی را به، دلالت الفاظ، مباحث برهان، و نهایتا به مغالطات لفظی و صوری اختصاص داده است. این که مغالطات برای سهروردی اینقدر اهمیت دارد جای تعجب ندارد، اما بیشک این نشان از تلاش برای ایجاد نگرشی جدید به منطق دارد. همچنین تلاشی منطقی برای تعیین معنای تعریف که با دو جنبه منطقی و روانشناختی به آن میپردازد، اما این تلاشها نیست که سهروردی را در جایگاه یک فیلسوف موسس معرفی مینماید؛ بلکه این دقیقا خود مفهوم نور است که او را در جایگاه یک متفکر اصیل قرار میدهد. پیش از سهروردی تمام حکما بر «وجود» و اصالت آن تاکید داشتند، اما سهروردی از اصالت «نور» حرف میزند. پس باید بگوییم سهروردی فیلسوف نور است. او وجود را اعتباری و ساخته ذهن میداند؛ نور که حقیقت دارای مراتب و مشککی فرض میشود، همان «ادراک» است.
آنچه جالب توجه است این است که سهروردی از حکمای یونانی و ایرانی و اسلامی فراوان، به عنوان کسانی نام میبرد که به عالم نور باور داشتهاند و به اینترتیب، تلاش میکند این اعتقاد خود را به وضوح بیان کند که میان حکمت یونان و حکمت ایران باستان جدایی قائل نمی¬شود و این نیز از آن بزرگیها و قلندریهای شیخ اشراق است که اصالت ادراک و «نور ادراک»، او را از تعصب بازداشته است تا حقیقت را به بند نکشد و آن را فقط در نزد قوم و فیلسوف خاصی جستجو نکند؛ بلکه به فرموده قرآن گوش سپرده است که حق از خداوند است، و لذا تمام تلاش سهروردی این است که سخنان را گوش فرا دهد و از بهترین این سخنان تبعیت نماید.
در پایان از کتاب هایی که درباره سهروردی نوشته شده است بگویید
کتابهای خوب درباره سهروردی کم است، اما میتوان به منابع چندی اشاره کرد: منابعی مثل شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی که استاد دینانی نوشتهاند؛ کتاب دیگری هست به نام «معرفت و اشراق در اندیشه سهروردی» اثر استاد حسین ضیایی؛ و همینطور کتابهایی از استاد نصر و هانری کربن مثل «سه حکیم مسلمان». امیدواریم که کتابهای این شیخ جوان شهید بتواند ما را یاری کند تا به نور حقیقت نزدیکتر شویم.
انتهای پیام/