به گزارش گروه بینالملل باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از دیلی میل، «جک لتس» معروف به «جک داعشی» فرزند 20 ساله جان و سلی است. گفته می شود او در میان اولین افراد انگلیسی است که به داعش پیوسته است.
پدر و مادر جک در مصاحبه ای داستان پیوستن پسر 20 ساله شان به گروه تروریستی داعش را بازگو کردند:
کودکی جک در میان بازیگوشی های بچگانه گذشت. وقتی جک به سن نوجوانی رسید، به موسیقی و تئاتر علاقهمند شد. او همواره عضو گروه تئاتر مدرسه بود. جک دوران دبیرستان خود را نیز به خوبی گذراند؛ اما پیش از گرفتن دیپلم، نشانه هایی از مشکلات ذهنی و روانی به سراغ او آمد.
کم کم متوجه رفتارهای عجیب و غریب او شدیم. او در خانه با خود حرف می زد و سر کلاس های مدرسه سرگردان و حواس پرت شده بود. در این هنگام، او را به یک مرکز بهداشت و سلامت روان بردیم. آنها تشخیص دادند جک به «سندرم تورت» مبتلا شده است.
یک سال بعد، در امتحانات مدرسه رد شد و نتوانست تحصیلات خود را تکمیل کند. سپس در یک کالج محلی ثبت نام کرد؛ اما باز هم موفق به ادامه تحصیل نشد.
او در دوران مدرسه اش دوستانی مسلمان داشت. آنها در مدرسه درس اسلام شناسی داشتند. جک با مطالعه بیشتر به اسلام علاقمند شد. او در 16 سالگی، به جمع گروهی از نمازگزاران مسلمان وارد شد. این گروه مسلمان به طور دوره ای برای مباحث مذهبی در خانه اعضا تشکیل جلسه می دادند. ما آنها را ملاقات کرده بودیم. آنها انسان های بسیار شریفی بودند. آنها از اینکه جک به اسلام تمایل نشان داده بود، ابراز خوشحالی کردند. جک به دلیل مشکلات روانی، بسیار به هم ریخته و ناامید شده بود. اسلام به او آرامش و امید داد.
بعدها که جک به سوریه رفت، یکی از همین دوستان مسلمان او به ما گفت جک در مسجد آکسفورد با یک سومالیایی به نام عبدالله آشنا شد. او جک را شستشوی مغزی داد و جهت تفکراتش را عوض کرد. ما به سراغ عبدالله رفتیم و با او برخورد کردیم؛ اما او رابطه اش با جک را انکار کرد.
جک یادگیری زبان عربی را آغاز کرد و در 6 ماه به عربی مسلط شد. او در مورد آداب، رسوم و اعمال مسلمانان مطالعه می کرد. او می خواست یک مسلمان کامل شود.
تفکرات سیاسی جک تحت تاثیر جنگ در سوریه قرار گرفت. او می خواست به پناهندگان و آوارگان سوری کمک کند. از ناتوانی غرب در مدیریت پناهندگان ناراحت بود. حتی مدتی نیز در گروه بین المللی «آکسفام» فعالیت کرد. کم کم درخصوص زندگی و کار در خاورمیانه صحبت کرد. او گفت می خواهد به همراه یکی از دوستانش برای سفر به اردن برود. ما جک را در 26 مه 2014 (5 خرداد 93) بدرقه کردیم؛ به امید اینکه ده روز دیگر او را ببینیم. اما دیگر او را ندیدیم. گویا جک پس از مدتی اقامت در اردن، به کویت رفته بود تا زبان عربی خود را تقویت کند. ما برای گذران زندگی برای او پول می فرستادیم؛ تا اینکه در سپتامبر (30 روز منتهی به 8 مهر 93) با ما تماس گرفت و گفت در سوریه است. پس از آن، تماس با او بسیار سخت شد. او حتی گوشی تلفن همراه هم نداشت. چندباری از طریق اینترنت با ما ارتباط برقرار کرد. ما از رسانه ها درمورد جک بسیار شنیدیم. آنها گزارش دادند جک با یک زن عراقی ازدواج کرده است و فرزند هم دارد؛ اما او در ارتباط اینترنتی با ما این موضوع را انکار کرد.
جک گفته بود در یک مدرسه به آموزش زبان انگلیسی مشغول است. او هرگز به ما نگفت به گروه داعش پیوسته و یا تروریست است.
او از ما خواست تا مسلمان شویم. جک گفت حتما ما را در بهشت ملاقات خواهد کرد!
جک در آخرین تماسش از طریق اینترنت گفت در شرایط بسیار بدی قرار دارد و از ما خواست به او کمک کنیم. ما می خواستیم برای او پول بفرستیم که پلیس انگلیس ما را بازداشت کرد.
پلیس ما را به کمک مالی و حمایت از تروریسم متهم کرد؛ اما ما تنها می خواستیم از فرزندمان حمایت کنیم.
این پدر و مادر اکنون به قید وثیقه آزاد و در انتظار رأی دادگاه هستند.
انتهای پیام/