١-السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَكْبَرَ
وَ يَا عِيدَ أَوْلِيَائِهِ.
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَكْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ
وَ يَا خَيْرَ شَهْرٍ فِي الْأَيَّامِ وَ السَّاعَاتِ.
السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِيهِ الْآمَالُ
وَ نُشِرَتْ فِيهِ الْأَعْمَالُ.
بدرود اى بزرگترين ماه خدا، و اى عيد دوستان خدا!
بدرود اى گرامي ترين وقت هائى كه مصاحب و يار ما بودى، و اى بهترين ماه در روزها و ساعتها.
بدرود اي ماهى كه آرزوها در تو نزديك بود
و اعمال نيك پراكنده و فراوان.
٢- گاهي از همان شب های اول ماه مبارك رمضان،
دعای وداع با اين ماه را مي خوانم
دعای چهل و پنجم صحيفه سجاديه را !
تا هم با توصيف زيباي زين العابدين "عليه السلام" عظمت و قدر اين ماه را درك كنم و هم شب آخر، وقت خداحافظي، كمتر حسرت بخورم !
اما حيف، كه با تمام شدن ماه، باز پر از حسرت و افسوس مي شوم!
٣- نقل شده عده اي از بني اسرائيل همراه پيامبر خود به جايي رسيدند كه زیرپاهایشان پر بود از سنگهای درشت و سنگين.
شب بود و تا چشم كار مي كرد سياهی...
پيامبرشان دستور داد : «هر قدر مي توانيد از اين سنگ ها برداريد!»
برخی با وجود خستگي به حرف رسولشان گوش كردند و مقداري از سنگ ها را برداشتند
برخی هم ترجيح دادند بار خود را با سنگ، سنگین نكنند!
هوا كه روشن شد فهمیدند که سنگ های ديشبی ياقوت بود!
همه افسوس خوردند
بعضي برای اينكه چرا هيچ سنگی برنداشتند و بقیه هم برای اينكه چرا بیشتر برنداشتند.
حالا حكايت ماست
چطور می شود افسوس نخورد وقتی ثانيه های ماه رمضان از آن سنگ ها قيمتي تر و ياقوتی تر بود!
٤- ماه مهماني خدا با همه ي زيبايي هايش طي شد.
خواب هايی كه عبادت بود و چشم هايی كه خواب نرفت؛
سحوري هايي كه ديديم و افطاري هایی كه بسيار چشيديم؛
دعاهاي صالحان كه بی درنگ به آسمان می رفت و دعای ما كه همراه آنها خريده می شد؛
يك ماه تمام، باران باريد و ما قطره قطره های باران را برای روز تشنگي در ظرف قلبمان ذخيره كرديم؛
و حالا هم مگر می شود اين همه خوبی يكجا، حمد و شكر نداشته باشد؟!
حتما دارد
" ولله الحمد
الحمدلله علي ما هدانا
و له الشكر علي ما اولانا"
انتهای پیام/