به گزارش گروه بین الملل باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از دیلیبیست، برخی از نخبگان در تلاشند تا پیامی را به جهان انتقال دهند: تغییراتی که طبقه متوسط را آزرده میکنند در واقع به نفع آنهاست. گاهی اوقات جهان به طوری غیرمعمول و نامنسجم در مقابل این نخبگان مقاومت میکند.
شورش بزرگ آغاز شده و کسی نمیداند سرانجام آن چیست. بیان این شورش از «برکسیت» تا پدیدهی ترامپ متفاوت است و شامل یک جنبش غیرمعمولِ شورشی و نئوناسیونالیستی (یا ملیگرایی نو که در واکنش به جهانیشدن سرمایه ایجاد شدهاست) در سراسر جهان میشود. این شورش جهانی در خدمت هیچ رهبر، حزب یا ایدئولوژی مشخصی نیست. این مقاومت تا حدی نامنسجم و در تضاد با نخبگان است که هیچ حزبی در سراسر این جهان قادر به پذیرش آن نیست.
علیرغم این هرج و مرج، یک ویژگی مخالفان را در کنار یکدیگر نگهداشته است: مخالفت با جهانی شدن سرمایه و نئولیبرالیسم که از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی آغاز شده است. این طبقه اجتماعی به مدت دو دهه میتوانست موفقیتهای بزرگش را به رخ بکشد: افزایش استانداردهای زندگی، نزاع محدود، تغییرات سریع در حوزه فناوری و خوشبینی در خصوص گسترش دموکراسی لیبرال در آینده. البته در حال حاضر تمام اینها یا در حال محو شدن است یا شکستخوردن.
استانداردهای زندگی راکد ماندهاند، جنگهای وحشتناکی آغاز شدهاند، مهاجران فقیر در مرزها سرگردانند و شکاف طبقاتی نیز در حال رشد است. در این میان، سرمایهداران و متحدان بوروکرات آنها بیش از پیش مغرور و طالب ثروت شدهاند.
این شورش بزرگ در پنج بخش مختلف و همچنین متضاد ایجاد شده که همه آنها دارای زمینه مشترکی هستند. نارضایتی از اختلاف طبقاتی و نژادی، اختلافات جغرافیایی، ملتگرایی و هویت فرهنگی از جمله دلایلی هستند که با آنکه در حوزههای متفاوتی جای داده میشوند، هنگامی که در کنار یکدیگر قرار میگیرند مانند یک «کوکتل مولوتوف» که نوعی بمب دستساز است عمل میکنند.
اختلاف طبقاتی
«برکسیت» یا خروج انگلیس از اتحادیه اروپا جنبه طبقه اجتماعی شورش مذکور را نشان میدهد. 57 درصد طبقات اجتماعی فرادست به ماندن در اتحادیه اروپا رأی دادند. این در حالیست که طبقه اجتماعی متوسط تقریباً دو دسته بودند؛ اما تمام افرادی که شامل طبقات پایینتر بودند به خروج از اتحادیه اروپا رأی دادند.
این تفاوت نشاندهندهی نتایج جهانیشدن است- پدیدهای که همواره از سوی نخبگان هر دو حزب تحسین شده است. نیروی کار صنعتی انگلیس که پیش از این تعجب جهانیان را برانگیخته بود، در حال حاضر نصف دو دهه پیش است. جایگاه اجتماعی کارگران انگلیسی حتی نزد بزرگان این حزب نیز کاسته شده است. علیرغم تلاشها حزب کارگر بیشتر فاصله گرفته، به پایتخت وابسته شده و نخبهگرا شدهاست.
کارگران آمریکایی نیز مانند همتایان انگلیسیشان در نابسامانی اجتماعی فرو رفتهاند. این افراد از ازدواج اجتناب میکنند، به کلیسا نمیروند، اعتیاد به داروها درمیان آنها افزایش مییابد و عملکرد آنها در مدارس ضعیف شده است.
همانطور که بیشترین تعداد حامیان برکسیت در مناطقی از انگلیس که تجارت با اروپا زیاد است، ساکن هستند؛ حامیان ترامپ نیز در ایالتهای جنوبی که صنعت آمریکایی را در دست دارند زیاد هستند.
نژاد و قومیت
اقلیتهای قومی و مهاجران در حال حاضر بخش اصلی حزبهای در حال پیشرفت اغلب کشورها را تشکیل میدهند: سوسیالیسم در فرانسه، حزب کارگر انگلیس و حزب دموکرات آمریکا از این جمله هستند.
اغلب فرصتهای شغلی در حال حاضر در اختیار افرادی قرار میگیرند که نشان میدهد مهاجران و رنگین پوستان نیز به بخشی از فرهنگ ملی این کشور تبدیل شدهاند. این موضوع که لولهکشهای لهستانی، گارسونهای لتونی، نویسندههای یونانی و تکنسینهای فرانسوی بخشی از فرصتهای شغلی را به خود اختصاص دادهاند، قابل تحسین است. در حالیکه این شغلها میتوانست در اختیار افرادی که متولد انگلیس هستند قرار بگیرد.
نابرابری جغرافیایی
برکسیت نشان داد یک شکاف بزرگ بین هسته وابسته به پایتخت و دیگر مناطق کشور وجود دارد. مراکز شهری لندن، منچستر و لیورپول به عضویت انگلیس در اتحادیه رأی دادند. لندن درواقع مکانی است که افراد فوق ثروتمند جهان پولشان را متمرکز میکنند.
برخلاف این بخش، طبقه کارگر، حاشیه لندن و دیگر شهرها به خروج انگلیس از اتحادیه رأی دادند.
ملیگرایی و هویت فرهنگی ملیگرایی در اروپا به دلایل تاریخی موجهی، شهرت بدی دارد و مورد انتقاد قرار گرفته است. البته این فرهنگهای ملی بخشی از ادبیات و موسیقی مهم جهان را تولید کردهاند؛ اما این فرهنگها در اروپای معاصر در حال نابود شدن هستند.
حکومت و بومیگرایی
زمانی که در نظرسنجیها از انگلیسیها پرسیده شد چرا به برکسیت رأی دادند؟ پاسخهایی مانند مهاجرت و هویت ملی از درصد بالایی برخوردار بودند ولی دلایل برتر دموکراسی و خودگردانی بودند. در مقابل، طبقاتی که عضویت در اتحادیه را تأیید میکردند حکومت را حق خود میدانستند.
این شورش ضد اتحادیه اروپا به انگلیس محدود نیست. از سال 2005 تاکنون فرانسویها، دانمارکیها و هلندیها با محکمتر شدن روابط در اتحادیه اروپا مخالفت کردند. حتی خصومت فرانسه با اتحادیه از انگلیس هم بیشتر است و پس از برکسیت، بحثهایی برای خروج فرانسه از اتحادیه اروپا نیز مطرح شده است.
در پایان باید پرسید پایان این شورش بزرگ چه میشود؟ حتی اگر کمترین حالت آن را در نظر بگیریم، تناقض سیاسی را در پی خواهد داشت.
برخی محافظه کاران این شورش بزرگ را قاصد زوال ترقیخواهی میدانند. چپگراهای سنتی نیز آن را بازگشت سوسیالیسم میدانند. نژادپرستان شورش مذکور را توجیهی برای دیدگاه خود د رنظر میگیرند.
این شورش بزرگ فراتر از بومیگرایی، حماقت و خامی که در رسانهها مطرح میشود، رفته است. ادغام قومی و جهانیشدن ادامه پیدا میکند؛ اما براساس خواستههای مردم دموکرات نه هژمونی بروکراتها شکل میگیرد. حال میتوانیم منتظر دنیایی بهتر باشیم چون این مردم هستند که برای ساخت آن تصمیم گرفتهاند نه حاکمان مستبد.
انتهای پیام/