به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛کشف جسد زن جوان؛ بهار سال 87 یکی از کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی در تماس تلفنی از جنایتی در یکی از محلههای شهریار خبر داد.
پس از حضور در محل قتل مشاهده کردم اهالی در مخروبهای مقابل یک خانه تجمع کردهاند. ماموران بررسی صحنه جرم هم در آنجا حضور داشتند و در حال نصب نوارهای زرد رنگ در محل بودند تا مانع از ورود افراد به آنجا شوند.
زن جوانی با ضربه چاقو در حالی به قتل رسیده بود که قاتل چاقو را در گردن مقتول باقی گذاشته بود. با هماهنگی لازم، جسد زن جوان به پزشکی قانونی منتقل شد. ماموران ابتدا به تحقیقات محلی دست زدند که آنها گفتند زن جوان را دیده اند که در حال مشاجره با مردی بوده و احتمال میدهند آن مرد عامل این جنایت باشد. با کمک شاهدان از تنها مظنون جنایت چهرهنگاری کردیم. در شاخه دیگری از تحقیقات هم هویت مقتول شناسایی شد. او ساکن همان محله بود و فقط 45 روز با همسرش زندگی کرده بود. او به دلیل بدرفتاریهای همسرش، خانه را ترک کرده و به خانه برادرش آمده بود.
دستگیری مرد همسرکشجستجو برای دستگیری وی همچنان ادامه داشت تا اینکه با گذشت دو ماه از این جنایت، ماموران ردی از متهم فراری به دست آوردند که نشان میداد او با هویت جعلی به شهر قزوین سفر کرده و در یک دامداری کار میکند. ماموران با هماهگی به آنجا رفتند اما ردی از قاتل نبود. جستجو در دامداری آغاز شد تا اینکه او را در میان علوفهها پیدا کردند.
زنگ خطر برای ازدواج اجباریشاید اگر نوعروس با اجبار خانوادهاش ازدواج نمیکرد و به جای عشق و علاقه، کینه و نفرت در دلش جا نمیکرد اکنون زندگی آنها اینگونه ورق نمیخورد که نوعروس بعد از 45 روز زندگی مشترک به قتل برسد و شوهرش به اتهام قتل او دستگیر شود. شاید اگر دخالت و اجبارهای خانواده نوعروس به این وصلت نبود چنین جنایتی رخ نمیداد وسرنوشت تلخی برای این عروس و داماد رقم نمیخورد.
ردپای آشنادر مرحله بعدی مشخص شد روز جنایت شوهرش به مقابل خانه برادر وی آمده و خواسته بود اجازه دهد با همسرش حرف بزند تا شاید او را از تصمیم جدایی منصرف کند. نوعروس وقتی میفهمد همسرش سراغ او آمده است، همراه او از خانه خارج میشود، اما دقایقی از این ماجرا نگذشته بوده که صدای فریادهای کمک خواهی نوعروس شنیده میشود. زمانی که اعضای خانوادهاش و همسایهها سراسیمه از خانه به خیابان میآیند متوجه مجروحیت وی و مرگش شدهاند.
این در حالی بود که قاتل فراری با سوار شدن به خودروی پرایدی آنجا را ترک کرده و کسی از او خبری نداشت. در این مرحله با مشخص شدن هویت مقتول عامل جنایت که شوهرش بود تحت تعقیب پلیس قرا گرفت و جستجو برای دستگیری او ادامه داشت. ماموران هر خانه و مکانی را که احتمال حضور قاتل وجود داشت بهطور نامحسوس زیر نظر گرفتند و به آنجا رفتند، اما خبری از متهم فراری نبود وحتی خانواده و اقوامش هم اطلاعی از مخفیگاهش نداشتند و باورشان نمیشد نوعروس را به قتل رسانده است.
اعتراف به قتلمتهم بشدت دچار عذاب وجدان شده بود و درخواست میکرد هر چه زودتر مجازات شود و میگفت دیگر بدون نوعروس زندگی برایش امکان ندارد. در این دو ماه نیز مدام عذاب وجدان داشته و میخواسته خود را تسلیم کند. زمانی که متهم به قتل مورد بازجویی قرار گرفت درباره انگیزهاش از این جنایت گفت، به زن جوان علاقهمند بوده، اما این علاقه در وجود همسرش نبوده است.
همسرش مدام به او میگفته به اجبار خانوادهاش با وی ازدواج کرده و علاقهای به ادامه این زندگی مشترک ندارد. از روز ازدواجشان این درگیریها شروع شده تا اینکه زن جوان که فقط 45 روز از زندگی مشترکشان گذشته بود، تصمیم به جدایی از شوهرش میگیرد و بعد از آنکه دادخواست طلاق میدهد، خانه را ترک کرده و به خانه برادرش میرود تا روز دادگاهشان فرا برسد.
مرد جوان چند بار مقابل خانه برادرزنش میرود که موفق به دیدن همسرش نمیشود. سرانجام تصمیم میگیرد با خرید چاقویی سراغ همسرش برود و اگر نوعروس به او پاسخ منفی داد و دوباره اصرار برای جدایی داشت او را با چاقو تهدید کند. بنابراین روز جنایت با سوار شدن به خودرویش به مقابل در خانه برادر همسرش میرود و با اصرار همسرش را از خانه خارج کرده و به سمت مخروبهای در آن حوالی میبرد.
چند مرتبه از او میخواهد از تصمیمی که گرفته صرفنظر کند و بیاید تا با هم دوباره به زندگیشان ادامه دهند، اما نوعروس همان حرفهای قبلی را تکرار میکند. این حرفها مرد جواد را عصبانی میکند و با چاقویی که همراه داشته، چند ضربه به همسرش میزند. بعد هم هراسان از آنجا فرار کرده و به قزوین میرود. در آنجا هم با هویت جعلی به زندگی مخفیانه خود ادامه میدهد.
منبع: جام جم
انتهای پیام/