گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان - مدير روزنامه شورش اگر چه فاقد مدرك دانشگاهي بود، اما از آنجا كه در خانوادهاي فقير به دنيا آمده بود، رنجهاي مردم را با تمام وجودش احساس ميكرد، به همين خاطر قلمش بسان تازيانه به پيكر دستگاه حاكمه پهلوی فرود ميآمد.
با اين حال دوره سكوت مطبوعات خيلي دوام نياورد و قتل محمد مسعود(22) درتجديد تعدادي از مطبوعات براي دفاع از حقوق سياسي و اجتماعي خويش مؤثر واقع شد.
تا اين كه در سال 1326 لايحهاي به تصويب مجلس رسيد كه بهموجب آن «هتك حرمت» از اعضاي خانواده سلطنتي (پدر، مادر، ملكه، اولاد، برادر و خواهر پادشاه) و نيز هتك حرمت نسبت به نخستوزير، وزرا و معاونين آنها و رييس و نمايندگان مجلس شوراي ملي، قضات و اعضاي هيئت منصفه حتي بدون شكايت آنها بهعنوان جرايم مطبوعاتي شناخته ميشد و شهرباني مكلف بود كه در صورت مشاهده چنين مواردي به ضبط اوراق منتشره و توقيف نشريه فوق اقدام كند. روشن است كه اين قانون بهخصوص با توجه به نامحدود بودن مفهوم هتك حرمت چقدر مورد سوء استفاده خاندان سلطنتي، رجال دولتي و شخصيتهاي سياسي قرار گرفت و تسلط شهرباني را بر مطبوعات تا چه حد آسان كرد.
نهضت ملي نفت بدون شك حلقه اتحاد دوباره مطبوعات در جريان شكستن اختناق مطبوعاتي بود. موجي كه اين نهضت بهرهبري آيتالله كاشاني و دكتر مصدق در ميان مردم برانگيخت، از سويي به جبههگيري مجدد مطبوعات عليه ديكتاتوري انجاميد و از طرفي اتحاد و همبستگي اقشار مختلف مردم را برعليه استعمار انگليس و شوروي و شريك تازهشان آمريكا را ـ كه در عين شراكت به شدت براي غارت نفت ايران رقابت داشتند ـ به همراه داشت.
در اين سالها با گسترش فعاليت جبهه ملي تعداد زيادي از نشريات وابسته به اين جبهه از جمله باختر امروز(23)، شاهد، نيروي سوم، شورش(24)، و روزنامه ارگان حزب ايران منتشر شدند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
-22 به استناد كتاب «گلهايي كه در جهنم ميرويد» نوشته محمد مسعود و برخي ديگر از تأليفاتش، دليل شهرت وي در عرصه مطبوعات به مقالات تند وي عليه دربار و حزب توده باز ميگردد. چرا كه وي به همان اندازه كه به ريخت و پاشهاي دربار خاصه خواهر شاه اشرف پهلوي اعتراض ميكرد، گهگاه سياستهاي حزب توده را نيز به زير سؤال ميبرد. بنا بر ادعاي نويسنده كتاب گذشته چراغ راه آينده است: «نيروهاي امنيتي برادران لنكراني را به اتهام قتل محمد مسعود مدير روزنامه «مرد امروز» توقيف نمودند تا با توجه به سابقه حزبي آنها ترور را متوجه وابستگان حزب توده نمايند. و در منبعي ديگر درباره ترور او از قول يك نويسنده فرانسوي Villicrs) de Gerard) مينويسد: با اينكه قاتل اين روزنامهنگار پيدا نشد، همه آن را به دربار و اشرف نسبت دادند.
و در زيرنويس همين مطلب از قول فيروز ميرزا كه در آن زمان در پاريس زندگي ميكرد با قاطعيت نوشته شده است كه محمد مسعود به دستور شخص شاه كشته شد ولي بعدها فاش گرديد كه كميته ترور حزب توده (براي بدنام كردن دربار) مرتكب اين قتل شده است (ر.ك به پدر و پسر تأليف م.طلوعي)
سالها گذشت تا اينكه دكتر فريدون كشاورز از رهبران سابق حزب توده در كتابي با عنوان «من متهم ميكنم...» فاش كرد كه كيانوري آخرين دبير كل حزب توده، رئيس كميته ترور بوده است.
كيانوري نيز اصل مطلب يعني طراحي و قتل «محمد مسعود» توسط حزب توده را تكذيب نميكند. كيانوري در كتاب خاطرات خود مينويسد: من نقشي در اين كار نداشتهام و «اين قتل كار (خسرو) روزبه و شخص ابوالحسن عباسي بوده است... اين گروه تصميم ميگيرد كه افرادي را ترور كند و تقصير را به گردن دربار بيندازد و ابتدا محمد مسعود را انتخاب ميكنند» (ر.ك خاطرات نورالدين كيانوري، صص 149و150)
انتشار اين كتاب كه دربردارنده افشاي ماهيت واقعي «خسرو روزبه» بود، باعث شد تا «احمد شاملو» كه اشعار زيادي را براي اعداميهاي شبكة نظامي حزب توده سروده بود، طي چند مصاحبه با نشريات آدينه و دنياي سخن و سخنرانيهايش در آمريكا نه تنها شعر خود در سوگ «روزبه» را از وي پس بگيرد; بلكه وي را از مرتبة قهرمان خلق به «آدمكش بالفطره» تنزل دهد (ر.ك دوره نشريات آدينه، دنياي سخن و متن سخنرانيها و مصاحبههاي احمد شاملو در آمريكا (1371-1370)
در آن زمان كه مرد امروزمنتشر ميشد افشاگريهاي «محمد مسعود» باعث شده بود تا عموم ادارههاي دولتي و حتي نظامي توصيه نامههاي او به افراد مختلف را بپذيرند. وي خود را فرزند رنج ميخواند اما با اين همه با سياستهاي حزب توده در ايران تضاد آشكاري داشت كه اين تضاد را ميتوان در مقالات تند وي عليه حزب احساس كرد. از سوي ديگر نزديك نشدن وي به گروهها و جمعيتهاي اسلامي، مبين اين نكته است كه آموزههاي ديني نيز در نزد وي چندان پررنگ نبوده است.
وي كه به سرعت به شهرت رسيده بود، در نيمه شب 23 بهمن ماه سال 1326 هنگامي كه نشرية «مرد امروز» را در چاپخانه مظاهري آماده چاپ نمود و قصد داشت با خودروي خود از ميدان بهارستان خارج شود به ضرب دو گلوله به قتل رسيد.
شواهد نشان ميداد كه مسعود پس از سوار شدن و روشن كردن خودرو با اشاره قاتلين خود شيشه را پايين كشيده و به احتمال زياد آنها را ميشناخته است.
در غير اين صورت ميتوانست با احساس خطر ميدان بهارستان را با عجله ترك كند. قاتلان او كه از تيراندازان زبده شاخه نظامي حزب توده بودند دو گلوله به شقيقه او شليك كردند; زيرا ميدانستند در صورت جان به در بردن مسعود، وي ضاربان خود را معرفي خواهد كرد و در آن صورت براي كساني كه حزب توده از آنها تصوير يك قهرمان ساخته بود، هيچ اعتبار و آبرويي نميماند و حزب توده بسياري از اعضايش را از دست خواهد داد.
-23 روزنامة «باختر امروز» به مديريت حسين فاطمي منتشر ميشد و معمولاً افشاگرترين و در عين حال تندترين مقالات را نيز خود وي به رشتة تحرير در ميآورد و بدون هراس نام خود را در پايين اين مقاله به چاپ ميرساند. فاطمي در دولت دكتر محمد مصدق عهدهدار مسئوليت وزارت امور خارجه بود.
وي پس از فرار شاه و همسرش - ثريا اسفندياري ـ از كشور كه توسط ستوان يكم خلبان «خاتم» كاپيتان تيم ملي فوتبال ايران ترتيب داده شد، به سراغ كاخهاي مربوط به خاندان پهلوي رفت و به دستور وي حتي لباسهاي موجود در كاخهاي خواهران شاه به ويژه «اشرف» مصادره و به حراج گذاشته شد.
پس از كودتاي ننگين 28 مرداد ماه سال 1332 و بازگشت شاه به اريكه سلطنت كه توسط آمريكاييها، انگليسيها و حتي روسها به اجرا در آمد. دكتر حسين فاطمي مدتها فراري بود و جلادان شاهنشاهي براي يافتن او جايزه تعيين كرده بودند.
سرانجام اين روزنامهنگار و سياستمدار آزاده در شرايطي دستگير و بلافاصله به دستور محمدرضا پهلوي و خواهرش اشرف به جوخه اعدام سپرده شد كه در تب چهل درجه ميسوخت و از شدت بيماري بسيار ضعيف و نحيف شده بود.
وي تنها عضو كابينه دكتر مصدق بود كه به اعدام محكوم شد ورنه چهرههايي همچون دكتر صديقي وزير كشور دولت مصدق و بسياري ديگر پس از مدتي كه آبها از آسياب افتاد، به زندگي عادي خود بازگشتند اما خشم شاه و خواهرش از دكتر فاطمي باعث شد كه با تن تبدار او را در برابر جوخه اعدام قرار بدهند. پژوهشهاي عميقتر نشان ميدهد كه نزديكان مصدق به فاطمي حسادت ميورزيدند و حتي در نزد مصدق وي را انگليسي ميخواندند اما مصدق پاي او ايستاد. وي هم تا پای جان به مصدق وفادار ماند.
پس از كودتا محمدرضا به خاتم درجه سرهنگي داد و او را به فرماندهي نيروهاي هوايي گمارد.
-24 كريمپور شيرازي مدير نشريه شورش، در يكي از روستاهاي محروم استان فارس به دنيا آمد وي براي مدتي نشريه خود را به همراه نشرياتي همچون «گرداب» به صاحب امتيازي فتحعلي سرفراز در شيراز منتشر ميكرد.
اين نشريات مدافع آيتالله كاشاني و دكتر مصدق بودند و در پاسخ جرايد شاهنشاهي منتشر ميشدند، وي پس از مدتي به تهران آمد و با قلم افشاگر خود از فساد مالي و اخلاقي شاه و خواهرانش نوشت و به غارت كشور كه تحت لواي قراردادهاي نفتي اجرا ميشد، پرداخت.
مدير روزنامه شورش اگر چه فاقد مدرك دانشگاهي بود، اما از آنجا كه در خانوادهاي فقير به دنيا آمده بود، رنجهاي مردم، بيعدالتيها و ظلم و ستم دربار پهلوي را با تمام وجودش احساس ميكرد، به همين خاطر قلمش بسان تازيانه به پيكر دستگاه حاكمه شاه فرود ميآمد.
وي پس از كودتاي آمريكايي - انگليسي و روسي 28 مرداد براي مدتي در اختفا زيست اما از آنجا كه نامش همچون دكتر حسين فاطمي در ليست سياه اشرف، خواهر شاه قرار داشت. توسط كودتاچيان دستگير شد اما به جاي محاكمه به دستور اشرف پهلوي با ريختن بنزين روي لباسهايش، اين نويسنده آزاده را زنده زنده در آتش سوزاندند. گفته ميشود خود اشرف پهلوي نيز شاهد مراسم سوزاندن وي بوده است. جهت اطلاع بيشتر ر.ك جلد 34 نيمه پنهان (اشرف پهلوي در حسرت آرزوهاي بر باد رفته) دفتر پژوهشهاي مؤسسه كيهان.
منبع: کیهان
انتهای پیام/