لازم است گاهی از خانه بیرون بیایی و خوب فکر کنی ،
ببینی باز هم میخواهی به آن خانه برگردی یا نه؟
لازم است گاهی از مسجد، کلیسا بیرون بیایی ،
و ببینی پشت سر اعتقادت چه می بینی
ترس یا حقیقت !
لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی ،
فکر کنی که چهقدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است ؟
لازم است گاهی درختی ، گلی را آب بدهی ،
حیوانی را نوازش کنی ، غذا بدهی ...
ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه ؟
لازم است گاهی پای کامپیوترت نباشی ،
گوگل و ایمیل و فلان را بیخیال شوی ،
با خانواده ات دور هم بنشینید ،
یا گوش به درد دل رفیقت بدهی ،
و ببینی زندگی فقط همین آهنپارهی برقی است یا نه؟
لازم است گاهی بخشی از حقوقت را ،
بدهی به یک انسان محتاج تا ببینی ،
در تقسیم عشق در نهایت تو برنده ای یا بازنده؟
لازم است گاهی عیسی باشی ،
ایوب باشی ،
انسان باشی ببینی میشود یا نه؟
و بالاخره
لازمست گاهی از خود بیرون آمده ،
و از فاصله ای دورتر به خودت بنگری ،
و از خود بپرسی که سالها سپری شد ،
تا آن شوم که اکنون هستم ...
آیا ارزشش را داشت ...
انتهای پیام/