به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه
خبرنگاران جوان از همدان؛ مثل راه افتادن موج سِلفي بگيرها، مثل تكيه كلامهايي كه يكباره تبديل به زبان مشترك ميشوند، مثل همه چيزهايي كه تب ميشود و بعد از مدتي سرد... به نظر ميرسد تغییر ذائقه نسل جوان و فاصله گرفتن از ارزش ها و سنت ها هم امروز مد شده، با این تفاوت که این طعم گس حالا حالاها هم خیال سرد شدن ندارد.
انگار مدت هاست سایه سنگینش بر سر نسل جوان احساس می شود و گاهی اوقات تلخ، البته نه اینکه بد باشد، فاجعه قرن باشد... اما وقتی پای کمرنگ شدن و حتی محو پایبندی به سنت ها به میان آید، این نگران کننده است، این است که آدم را قلقلک می دهد که تلنگری به خود بزند که چرا اینگونه شده و چرا امروز این جمله" تغییر نگرش ها و ارزش های نسل جوان، جابجایی ارزش های نسل جدید و فاصله گرفتن با سنت ها و عدم پایبندی به سنت ها" تیتر یک رسانه ها شده است.
اینکه جوان امروزی باشی و دلت بخواهد هر کاری که دلت می خواهد انجام دهی مايه افتخار و مباهات نيست، بابتش چيزي به آدم نميدهند، برايت دل نميسوزانند، كسي فكر نميكند چون نسل جدیدی پس حق داري اینقدر از سنتها و ارزشهایت فاصله بگیری، دور شوی، آنقدر دور که حتی خودت هم خودت را نشناسی.
نکته مهمی را که باید به آن توجه داشت این است که نسلها به دلیل تغییر ابزارها، تحولات اجتماعی و فرهنگی زمان حال و وجود شرایط و تجربیات جدید زندگی، با یکدیگر تفاوت پیدا کرده اند گاهی این تفاوت به شکاف نسلی منجر میشود، پدیده ای که خود در جریان تغییرات و دگرگونی های اجتماعی شکل گرفته و به عنوان اختلافی در نگرش یا رفتار جوانان و افراد قدیمی تر تعریف شده که موجب عدم درک متقابل آنها ازیکدیگر میشود که اصلی ترین شکل آن، شکاف زندگی مدرن و سنتی است، به نوعی که ارزشهای نسل قبلی برای نسل بعدی بیمعنا می شود.
وقتي از نسل جدید حرف ميزنيم، فكر ميكنيم كه در حال صحبت كردن درباره متولدين عجیب و غریبی هستيم اما تنها كافي است اين بحث را در جمع افرادي از نسلهاي قبل تر و به قولی پا به سن گذشته ها راه بيندازي، آنجاست كه معنای عجیب و غریب بودنش را می فهمی، نسل های قدیم دلشان می خواهد این نسل هم کمی شبیه خودشان شوند، شبیه آن زمانی که این روزها با عنوان "یادش بخیر قدیما" از آن یاد می کنند.
کمی دقیق تر که به اصل قضیه نگاه می کنیم ناخودآگاه سوالاتی در ذهنمان رژه می رود، اینکه واقعا بعضی از ما نسل جدیدی ها قصد داریم به کجا برویم؟ می خواهیم به چه چیزی برسیم؟ اصلا هدفمان چیست؟
یکی از این فاکتورها که بعضی از ما جوان ها از آن فاصله گرفته ایم دور شدن از پدر و مادر است، بیشتر جوان های دیروزی، بی چون و چرا از پدر و مادرشان اطاعت می کردند، چون اینقدر به این موضوع اعتقاد داشتند که هم آن را دستور خدا می دانستند و هم اینکه جوان دیروز به ارزش ها پایبند بود و باور داشت که هیچ کسی مهربان تر و دلسوزتر از پدر و مادرش نیست و به تعبیری جوانهای دیروزی ایمان داشتند که پدر و مادر، صلاح فرزندشان را می خواهند و هر توصیه ای هم می کنند، حاصل سال ها تجربه است که به این آسانی ها آن را به دست نیاورده اند، اما این روزها جوان امروزی با کلیدواژه ای مانند مستقل بودن، مستقل فکر کردن، مستقل عمل کردن... دلش می خواهد به نوعی متفاوت باشد.
شاید اگر کمی دقیق تر شویم مهمترین مساله ای که در این شکاف نسل ها وجود دارد، الگوبرداری بعضی از جوان ها از کشورهای بیگانه است که پباده کردن این روش می تواند گاهی اوقات سر از ناکجاآباد در آورد.
جوان های امروزی باید ارزش ها و اعتقادات ملی و دینی خود را حفظ کرده و کمتر از فرهنگ های کشورهای بیگانه الگوبرداری کند زیرا فرهنگ هر کشوری مختص مردم آن کشور است.
اما از حق نگذریم، بعضی از جوان های امروزی هم هستند که به دور از الگوگیری از فرهنگ غرب و به دور از کناره گرفتن از پایبندی از اصول و ارزش های اسلامی به بلوغ فکری رسیده اند و اندیشه ها و افکار خود را در علوم مختلف به کار گرفته اند و عنوان های مختلفی را در عرصه جهانی به ثبت رسانده اند که باعث شده نام ایران و ایرانی مثل همیشه در عرصه جهانی بدرخشد.
چنانچه بعضی از جوانهای امروزی هم هستند که همیشه احترام پدر و مادر و بزرگترها را نگاه داشته اند و هیچگاه حرمت ها و حریم ها را نمی شکنند.
خلاصه مطلب اینکه یکی از بهترین شیوه های تفاهم و نزدیک شدن بین دو نسل، درک متقابل است یعنی هم پدرها و هم مادرها شرایط روحی و روانی و روزگاری را که جوان های آنها در آن هستند درک کنند و هم جوان ها به این نکته برسند که پدر و مادر آنها، حتی اگر بعضی اوقات درباره آنها اشتباه هم کنند، باز هم خیر آنها را می خواهند.
و در نهایت به قول کارشناسان نیز می توان در تعریفی گفت: که اگر در فرایند اجتماعی کردن کودکان و نوجوانان، فرهنگ یک جامعه تا حد مطلوبی از نسلی به نسل دیگر منتقل شود و باز تولید فرهنگی به نحو احسن انجام پذیرد، میزان اشتراک فرهنگی دو نسل بالا می رود و اختلاف فاحش بین دو نسل به وجود نمی آید، در این صورت تفاهم بین دو نسل جدید و قدیم برقرار می شود و بحران هویتی نیز برای نسل جدید روی نمی دهد و در مقابل اگر فرایند اجتماعی کردن به علل داخلی و خارجی دچار مشکل شود و بین نسل جدید و قدیم شکاف می افتد.
انتهای پیام/ د