كم كم زمانى فرا می‌رسد كه وجود حكومت واحد جهانى براى پايان دادن به مسابقه كمرشكن تسليحاتى و كشمكش‌هاى روزافزون قدرت‌هاى بزرگ به عنوان يك ضرورت و يك واقعيت اجتناب ناپذير احساس خواهد شد.

به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ بدیهی است ظهور مصلح جهانى‏ براى ريشه‏ كن ساختن ظلم و ستم از كره زمين است،[1] لذا طبق روايات مختلفى كه در منابع اسلامى وارد شده مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می­ كند و به برنامه جهانى‏ شدن اسلام تحقق بخشد.[2]

باید اذعان نمود ايمان به ظهور مصلح جهانى‏ جزئى از «عشق به آگاهى» و «عشق به زيبايى» و «عشق به نيكى» (سه بعد از ابعاد چهارگانه روح انسان) است.[3] که در کنار علاقه انسان به پيشرفت و تكامل، دانايى و زيبايى و نيكى و عدالت لیکن انتظار ظهور يك مصلح بزرگ جهانى‏ آخرين نقطه اوج است‏.[4]

از این رو پيشگويي­ هائى كه تقريبا در همه منابع مذهبى دنيا به ویژه اسلام با جزئیات دقیق در زمينه چنين ظهورى شده است؛[5] و همچنين روايات فراوانى که در آموزه های اسلامی درباره مشخصات جسمى و روحى مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نشانه‏هاى ظهور و كيفيت حكومت و انقلاب جهانى‏ او و ساير موضوعات مربوط به اين قيام بزرگ بیان شده است[6] نشان می دهد حكومت جهانى در اختيار او قرار مى‏ گيرد.[7]

در تبیین این مسأله باید گفت فشار جنگ ­ها، فشار مظالم و بيدادگري ­ها، فشار تبعيض­ ها و بى‏ عدالتي­ ها، توأم با ناكامى و سرخوردگى انسان­ ها از قوانين فعلى براى از بين بردن يا كاستن اين فشارها، سرانجام واكنش شديد خود را آشكار خواهد ساخت.[8]

لذا  تداوم این امر به ما مى گويد وضع كنونى جهان، آبستن انقلابى است.[9] حال آيا اين انقلاب الزاماً به «حكومت واحد جهانى‏» مى‏ انجامد؟[10]

بدیهی است با مراجعه به احاديث راويان مختلف، در منابع مشهور می توان دریافت سرانجام حكومت‏ جهانى‏ به دست با كفايت مهدى‏ عليه السلام برپا مى‏ شود؛[11] بنابراین چنين مقدرشده است كه تمدنى پى‏ ريزى شود كه تمام تمدن ­هاى اطراف را در خود هضم كرده و تمام نقاط را به وسيله يك دكترين‏ به هم پيوند دهد[12] که در ادامه به مهمترین آن اشاره می شود.

عقلانیت در حکومت جهانی مهدوی

باید اذعان نمود هيچ عاقلى بى‏ هدف گام بر نمى‏ دارد، و هر حركتى كه در پرتو عقل‏ و علم انجام گيرد در مسير هدفى قرار خواهد داشت.[13] لذا  در عصر ظهور  پرده‏ هاى غفلت كنار مى‏ رود، عقل‏ها بيدار مى‏ شوند و مردم آماده پذيرش حكومت الهى حضرت مهدى عليه السلام مى ‏گردند، که در آن شرايط براى فراهم شدن آمادگى بيشتر بايد سنت‏هاى اسلامى را حفظ كنند و نسبت به ولايت وفادار باشند.[14]

اینگونه است که در سايه حكومت مهدى‏ عليه السلام عقل­ ها كامل مى‏ شود و ارزش­ هاى انسانى زنده مى‏ گردد و انواع مواهب الهى در اختيار انسان ­ها قرار مى‏ گيرد و عوامل ظلم و ستم برچيده مى‏ شود.[15]

زیرا به بیان عقل بازگشت به عقب نه ممكن است و نه منطقى، و اين بر خلاف سنت آفرينش و اصل تكامل در زندگى انسان ­ها است؛[16] بنابراين، هيچ دليلى وجود ندارد كه با جهش جامعه انسانى به سوى حق و عدالت، ترقى و پيشرفت جامعه متوقف گردد، و يا عقب‏ نشينى كند، عقب گرد و گذشته ‏گرائى با چنان پيشرفت و جهشى متناسب نيست.[17]

هم چنین  عقل‏ و خرد مى ‏گويد [18]كه نظام نوين زندگى و فرسوده پيشين ممكن نيست بلكه بايد اين طرح نو، در جهانى‏ نو، پياده شود، و اين تحول و نوسازى مانند تحولات و نوسازي­ هاى مهم ديگر جهان با يك جهش و انقلاب صورت مى‏ گيرد، انقلابى عظيم و فوق العاده وسيع كه امواج آن‏ سراسر عالم هستى را مى‏ پوشاند.[19]

عقلانیت ارتباطی در عصر پساظهور

گفتنی است قيام يك مصلح بزرگ براى استقرار عدل و آزادى در سراسر جهان هيچ‏گاه سبب نمى‏ شود كه جنبش صنعتى و ماشينى در شكل سالم و مفيدش بر چيده يا متوقف شود.[20] بلکه يكى از پايه‏هاى استقرار حكومت واحد جهانى، نزديكى و بهم پيوستگى دنيا از نظروسايل ارتباطى و پيوندهاى اجتماعى است و اين موضوع بدون تكامل صنعتى ممكن نيست.[21]

لذا وسايل اطلاعاتى آن قدر پيشرفته خواهد بود كه دنيا را همچون كف دست آشكار مى سازد؛ و به حكومت مركزى تسلط كامل بر اوضاع جهان مى ‏بخشد تا بموقع و بدون فوت وقت براى حل مشكلات جهانى بكوشد؛ و هر گونه فسادى را (عمدى و غير عمد) در نطفه خفه سازد.[22]

وسايل سريع السيرى كه با وسايل كنونى قابل مقايسه نيست، نه فقط براى دور زدن كره زمين در يك زمان كوتاه، بلكه براى مسافرت ­هاى دور دست فضايى در اختيار آن حكومت قرار مى ‏گيرد.[23]

علم محوری در حکومت جهانی مهدوی

هيچ برنامه انقلابى بدون يك جهش فكرى و فرهنگى، پايا و پويا نخواهد بود و رشد و تكامل لازم را نخواهد يافت؛[24] لذا، بدون شك نخستين گام در تحقق بخشيدن به چنين هدفى، اقدام به يك انقلاب فرهنگى است كه افكار را از طرفى، در زمينه علوم و دانش ­هايى كه مورد نياز يك جامعه آباد و آزاد و سالم است (اين از نظر مادى و روبنائى).[25] از سوى ديگر، در زمينه آگاهى به اصول يك زندگى صحيح‏ انسانى آميخته با ايمان در جهت معنوى و زير بنائى.[26]

در حديثى از امام صادق عليه السلام چنين مى‏ خوانيم:«علم و دانش بيست و هفت حرف (بيست و هفت شعبه و شاخه) است؛ تمام آنچه پيامبران الهى براى مردم آوردند دو حرف بيش نبود، و مردم تا كنون جز آن دو حرف را نشناخته ‏اند، اما هنگامى كه قائم ما قيام كند بيست و پنج حرف (بيست و پنج شاخه و شعبه) ديگر را آشكار مى‏‌سازد؛ و در ميان مردم منتشر مى ‏سازد؛ و دو حرف را به آن ضميمه مى‏ كند تا بيست و هفت حرف كامل و منتشر گردد.»[27]

اين حديث به روشنى جهش فوق العاده علمى عصر انقلاب مهدى عليه السلام را مشخص مى‏ سازد كه تحولى به ميزان بيش از 12 برابر! نسبت به تمام علوم و دانش­ هايى كه در عصر همه پيامبران راستين به بشريت اعطا شد، پيش مى ‏آيد؛ و درهاى همه رشته ‏ها و همه شاخه ‏هاى علوم مفيد و سازنده به روى انسانها گشوده مى‏ شود، و راهى را كه بشر طى هزاران سال پيموده به ميزان 12 برابر در دوران كوتاهى مى‏ پيمايد؛ چه جهشى از اين بالاتر و سريع­تر! .[28]

هم چنین از امام باقر عليه السلام نقل شده، که معنى حديث فوق را تكميل مى‏ كند، آنجا كه مى‏ گويد:«اذا قام قائمنا وضع يده على رءوس العباد، فجمع بها عقولهم و كملت بها احلامهم‏[29]؛ هنگامى كه قائم ما قيام كند، دستش را بر سر بندگان مى‏ گذارد و عقول آنها را با آن كامل و افكارشان را پرورش داده تكميل مى‏ كند.»[30]

در فراز دیگر راوى از امام صادق عليه السلام تفسير یکی از  آيات را سؤال کرد. حضرت در پاسخ فرمود: لوط آرزو مى‏ كرد كه يكى از ياران مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) در اختيار او باشد، سپس امام(علیه السلام) توضيح مى‏ دهد كه یکی از ویژگی های  ياران مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) علم‏ و دانش است.[31]

و به اين گونه در پرتو ارشاد و هدايت مهدى عليه السلام و در زير دست عنايت او مغزها در مسير كمال به حركت در مى‏ آيند؛ و انديشه‏ ها شكوفان مى ‏گردند، و تمام كوته ‏بينى‏ها و تنگ‏ن ظري­ها و افكار پست و كوتاه كه سرچشمه بسيارى از تضادها و تزاحم ­ها و برخوردهاى خشونت ‏آميز اجتماعى است بر طرف مى‏ گردد.[32]

از سوی دیگر مردمى بلند نظر، با افكارى باز، و سينه ‏هائى گشاده، و همتى والا، و بينشى وسيع، پرورش مى‏ يابند كه بسيارى از مشكلات اجتماعى را در روح خود حل مى ‏كنند و جهانى از صلح و صفا مى‏ سازند.[33] لذا وجود امام و علم‏ و عدالت جهان گستر اوست كه مايه حيات جامعه انسانى است.[34]

پویایی فکری و فرهنگی در حکومت جهانی مهدوی

بايد توجه نمود كه شرط ظهور امام عليه السلام این است که مردم جهان از نظر رشد فكرى‏ و كمالات روحى به حدى برسند كه بتوانند ارزش وجود امام عليه السلام را درك نمايند و شايسته رهبرى او گردند،[35] در اين صورت امام(عجل الله تعالى فرجه الشريف) بدون هيچ قيد و شرطى ظهور نموده و از پس پرده غيبت بيرون مى ‏آيد.[36]

حال با این اوصاف بايد اعتراف كرد كه بسيارى از مفاهيم نزد گروه كثيرى از مسلمانان چنان مسخ و واژگون شده كه مى ‏توان گفت هم‏ اكنون اسلام اصيل عصر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در ميان بسيارى اصلا ناياب است!.[37]

به عنوان نمونه سازنده ‏ترين مفاهيم همچون «زهد و پارسايى» و «صبر» و «انتظار» و «شهادت» و «شفاعت» و «عبادت» گاهى گرفتار تحريف و تفسيرهاى نادرست و وارونه می شود و بسيارى از قوانين اسلام با كلاه­ هاى «شرعى» و «غير شرعى» عملا به نابودى گرائيده، همچون حكم ربا كه تنها اسمى از آن بر جاى مانده است.[38]

لیکن آن حضرت پس از ظهور  همچون باغبان پرتوان و ماهرى، علف هرزه ‏هاى گوناگون را، هر چند چنان با نهال هاى اصلى پيچيده شده باشند كه جدا كردنشان محال به نظر برسد، از باغستان اسلام ريشه كن مى ‏سازد.[39]زنگار تفسيرهاى نادرست را مى ‏زدايد؛ گرد و غبار نسيان و فراموشكارى را از آن پاك مى‏ كند؛ و دستهاى سوء استفاده كنندگان و منحرفان را از آن كوتاه مى‏ نمايد.[40]

یكى از رسالت هاى مهدى عليه السلام پيراستن اسلام از همين وصله‏ ها و پيرايه‏ ها و به تعبير ديگر نوسازى و تجديد بناى كاخ شكوهمند آن است.[41]

مسجد را كه روزى فعالترين كانون­ هاى اسلام و مركز هرگونه حركت سياسى و علمى و فرهنگى و اجتماعى و اخلاقى بود و امروز در ميان گروهى به شكل مركزى براى از كار افتاده‏ ها و بازنشسته‏ ها و بى‏ خانه‏ ها و لانه‏ ها، و بيكارها، و يا شكل يك سرگرمى، و حد اعلاء يك عادت در آمده، به شكل نخستينش بازمى‏ گرداند،جمود و سكوت جاى خود را به جنبش و حركت و فرياد مى ‏دهد،جهاد اسلامى را در تمام زمينه‏ ها زنده مى‏ كند، توحيد اصيل اسلام را از هر گونه آلودگى به شرك رهايى مى‏بخشد و مفاهيم مسخ شده و واژگون شده را به صورت صحيح تفسير مى‏ كند.[42]

سليقه ‏هاى شخصى را از اسلام كنار مى‏ زند و زنگ عادات و رسوم را از آن مى‏ زدايد. اسلام را از شكل­ هاى محدود قومى و محلى در مى ‏آورد و در شكل جهانى‏ اش آشكار مى‏ سازد.[43]مجموع اين نوسازى و بازسازى آنچنان زياد و دگرگون‏ كننده است كه در پاره ‏اى از روايات اسلامى از آن به‏ «دين جديد» تعبير شده است.[44]

در روايتى كه از امام صادق عليه السلام در كتاب‏ «اثبات الهداة» نقل شده، چنين مى‏ خوانيم:«هنگامى كه قائم خروج كند امر تازه، و روش تازه و داورى تازه‏اى با خود مى‏ آورد».[45]

روشن است كه تازگى اين برنامه ‏ها و روش­ ها و داوري­ ها نه به خاطر آن است كه مذهب جديدى با خود مى‏ آورد، بلكه آنچنان اسلام را از ميان انبوه خرافات، و تحريف­ ها، و تفسيرهاى نادرست و تلقى ‏هاى غلط بيرون مى ‏آورد كه بنائى كاملا نو و جديد جلوه مى‏ كند.[46]
همچنين تازگى كتاب نه مفهوم آن است كه يك كتاب آسمانى جديد بر او نازل مى‏شود چرا كه امام قائم است و حافظ دين، نه پيامبر و آورنده آئين و كتاب جديد؛ بلكه قرآن اصيل فراموش شده را چنان از زواياى تحريف هاى معنوى، و تفسيرهاى نادرست بيرون مى‏ كشد كه مى‏ توان نام كتاب جديد بر آن گذاشت.[47]

لذا در فراز دیگر وقتی از امام پرسيدند روش و سيره مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف در حکومت جهانی چگونه است؟ امام در پاسخ فرمود: «همان كارى را كه رسول خدا انجام داد، انجام مى‏ دهد؛ برنامه‏ هاى (نادرست) پيشين را ويران مى‏ سازد، همانگونه كه رسول خدا اعمال جاهليت را ويران ساخت؛ و اسلام را نوسازى مى‏ كند.»[48]

شکوه عدالت اجتماعی‏ در حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشريف)

بی تردید براى مبارزه با فساد و تجاوز و ستم، از يك سو تقويت پايه‏ هاى ايمان و اخلاق لازم است؛ و از سوى ديگر به وجود آمدن يك سيستم صحيح و نيرومند قضائى با هوشيارى كامل و احاطه وسيع.[49]

شك نيست كه در عصر آن مصلح‏ بزرگ جهان، آموزش­ هاى اخلاقى با وسايل ارتباط جمعى فوق العاده پيشرفته، آنچنان وسعت مى‏ گيرد كه اكثريت قاطع مردم جهان را براى يك زندگى صحيح انسانى و آميخته با پاكى و عدالت‏ اجتماعى آماده سازد.[50]لیکن در هر اجتماع صالحى ممكن است کسانی پيدا شوند كه از آزادى خود سوء استفاده كنند و از آن براى وصول به مقاصد شومى بهره گيرند.[51]

لذا بايد يك دستگاه قضائى سالم و كاملاً آگاه و مسلط باشد كه حقوق مردم را به آنها برساند و ستمگر را بر سر جاى خود بنشاند.[52]
با اجراى عدالت اجتماعى و تقسيم عادلانه ثروت، ريشه بسيارى از مفاسد اجتماعى كه از تنازع و كشمكش بر سر اندوختن ثروت­ ها و استثمار طبقات ضعيف، و حيله و تزوير، و انواع تقلب­ها، و دروغ و خيانت و جنايت به خاطر در آمد بيشتر از هر راه با هر وسيله، سرچشمه مى ‏گيرد، بر چيده مى ‏شود.[53]
از سوی دیگر آموزش و تربيت صحيح اثر عميقى در مبارزه با فساد و تجاوز و انحرافات اجتماعى و اخلاقى دارد،[54]هرگاه اين وضع دگرگون گردد، در مدت كوتاهى بطور قطع قسمت مهمى از مفاسد اجتماعى فرو خواهد نشست؛ و اين كار جز از يك حكومت صالح و سالم جهانى كه در مسير منافع توده‏ هاى جهان و نه قدرت های استکباری براى ساختن جهانى آباد و آزاد و مملو از صلح و عدالت و ايمان، ساخته نيست.[55]

از مجموع احاديث مربوط به دوران حكومت مهدى عليه السلام استفاده مى ‏شود كه آن حضرت در عصر انقلابش  از مولفه های مذکور در تحقق عدالت اجتماعی بهره مى ‏گيرد آنچنان كه مسامحتاً می توان به آن جمله معروفى كه حكم ضرب المثل را دارد ملتزم شد که«زمانى فرا مى‏ رسد كه گرگ و ميش در كنار هم آب مى‏ خورند!»[56]

اگر چه اين اشاره به برقرارى عدالت در جهان، و تغيير روش گرگ صفتان خونخوار می باشد كه باسازش با حكومت جبار قرن­ ها به خوردن خون قشرهاى مستضعف جامعه انسانى ادامه مى‏ دادند، مى‏ باشد.[57]

هم چنین در حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده كه آن قدر مردم غناى جسمى و روحى پيدا مى‏ كنند كه اموال اضافى مى ‏ماند و طالبى ندارد؛ يعنى مردم در يك نظام صحيح حكومت آنچنان تربيت مى ‏شوند كه اموال زائد بر نياز خود را دردسرى براى خويش مى‏ بينند! و تمام شور و شرها و قال و غوغايى كه از اين رهگذر پيدا مى‏ شود، فرو مى‏ نشيند![58]

هم چنین در عصر پساظهور زندگى همه تأمين و از آينده نيز هيچ گونه نگرانى نخواهند داشت تا به خاطر تأمين آن تن به آلودگى‏ ها و مسابقه جمع ثروت بدهند.[59]

و نيز در حديث ديگرى ذکر شده است سطح افكار مردم در عصر حكومت او چنان بالا مى‏ رود كه به هيچ وجه با امروز قابل قياس نيست، و طبعا تضادها و كشمكش ­هائى كه مولود كوته ‏نظرى ‏ها وتنگ‏ چشمى‏ ها، و پائين بودن سطح افكار و خلاصه كردن شخصيت در ميزان مال و ثروت است؛ برچيده خواهد شد.[60]

باید دانست به خاطر مراقبت شديدى كه در عصر حكومت آن حضرت ، اعمال مى‏گردد؛ حتى مجرمان در محيط خانه خود در امان نيستند، چرا كه ممكن است با وسائل پيشرفت ه‏اى تحت كنترل باشند و حتى مثلا امواج صوتى آنها بر روى ديوار قابل كنترل گردد؛ اين خود اشاره ديگرى به وسعت ابعاد مبارزه با فساد در عصر حكومت او است.[61]

لذا آنچنان امنيتى در سايه حكومت او جهان را فرا مى‏ گيرد كه طبق روايتى يك زن تنها مى‏ تواند از شرق جهان به غرب عالم برود بدون اين كه كسى مزاحم او شود!.[62]

وحدت دینی در سایۀ نفی پلورالیسم دینی[63]

امروزى طرفداران «پلوراليسم‏» (تكثرگرايى يعنى راه به سوى خدا منحصر به يك راه نيست بلكه تمام راه‏ها به خدا مى‏ رسد) مى‏ گويند پيروان همه اديان اهل نجات هستند يهود به جاى وهم خود نصارى به جاى خود.[64]

در پاسخ بايد گفت:اين همان بحثى است كه صوفى ‏ها تحت عنوان «صلح كل» مطرح كرده و مى ‏گفتند حتى بت‏پرستى هم خداپرستى است.[65]

 يكى ديگر از اين عناوين جديد «هرمونتيك» است كه همان تفسيرهاى مختلف است يعنى تفسير به رأى و عمل به برداشت شخصى از آيه، و مى‏ گويند همه در دين خودشان آزاد هستند كه اين‏ها را هم حق مى‏ دانند.[66]

در حالی که باید اذعان نمود دين به خاطر ايجاد وحدت‏ عقيده، انسان‏ ها را از پراكندگى فكرى نجات داده، هدف ‏هاى مادى را تعديل مى‏ كند و سرانجام، افراد يك جامعه را مانند اعضاى يك بدن، تحت فرمان يك روح، يك اراده و يك فكر قرار مى‏ دهد.[67] لذا روح توحيد بر همه محتويات دعوت اسلام حكومت مى‏ كند، «و وحدت‏ دين‏ وحدت جامعه انسانى، وحدت نژادها و كشورها را» در پرتو ايدئولوژى واحد اسلامى در بر مى‏ گيرد.[68]

شك نيست كه اختلافات مذهبى با يك نظام توحيدى در تمام زمينه ‏ها، سازگار نيست؛ زيرا همين اختلاف براى بر هم زدن هر نوع وحدت كافى است.[69]بعكس، يكى از عوامل مهم وحدت، وحدت دين و مذهب است كه مى‏ تواند مافوق همه اختلاف ‏ها باشد، و نژادها و زبان‏ ها و مليت­ ها و فرهنگ ‏هاى گوناگون را در خود گردآورى و از آنها جامعه واحدى‏ بسازد كه همگان در آن همچون برادران و خواهران باشند كه: «انما المؤمنون اخوه»[70] به همين دليل، يكى از برنامه‏ هاى اساسى آن مصلح و انقلابى بزرگ، توحيد صفوف در سايه توحيد مذهب، است.[71]

با توجه به اين كه در دوران حكومت آن مصلح بزرگ، همه وسايل پيشرفته ارتباط جمعى، در اختيار او و پيروان رشيد او است، و با توجه به اين كه اسلام راستين با حذف پيرايه‏ ها كشش و جاذبه ‏اى فوق ‏العاده ‏اى دارد، بخوبى مى ‏توان پيش‏بينى كرد كه اسلام با تبليغ منطقى و پيگير، از طرف اكثريت قاطع مردم جهان پذيرفته خواهد شد؛ و وحدت اديان از طريق اسلام پيشرو، عملى مى‏ گردد.[72]

اگر چه با اين­همه نمى‏توان گفت كه اقليت­ هاى كوچكى از پيروان اديان آسمانى ديگر مطلقا وجود نخواهد داشت چرا كه انسان داراى آزادى اراده است و اجبارى در چنين نظام حكومتى در كار نيست؛ [73] لیکن آنها در قالب یک اقلیت سالم و با حفظ شرايط «اهل ذمه» مورد حمايت آن حكومت اسلامى خواهند بود.[74]

سخن آخر

در خاتمه باید گفت سرانجام اين خواست­ه اى واپس‏زده انسانى، در پرتو آگاهى روزافزون ملت­ ها، چنان عقده اجتماعى تشكيل مى ‏دهد كه از نهان­گاه ضمير باطن جامعه، با يك جهش برق‏ آسا، خود را ظاهر خواهند ساخت و سازمان نظام كنونى جوامع انسانى را به هم مى‏ ريزند؛ و طرح نوينى ايجاد مى‏ كنند.[75]و اين بارقه ديگرى است از آينده روشنى كه جامعه جهانى‏ در پيش دارد.[76]

هم چنین به هنگام ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف رهبر حكومت جهانى‏، تمام حكومت ­هاى ظلم و جور به حكم اجبار در برابر قدرت آن حضرت و حمايت هاى الهى او سر تسليم فرود مى‏ آورند.[77]

كم كم زمانى فرا مى ‏رسد كه‏ «وجود حكومت واحد جهانى» براى پايان دادن به مسابقه كمرشكن تسليحاتى؛ براى پايان دادن به كشمكش هاى روزافزون قدرت هاى بزرگ؛ براى كنار زدن دنيا از لب پرتگاه جنگ؛[78] به‏ عنوان يك «ضرورت» و «يك واقعيت اجتناب‏ ناپذير» احساس خواهد شد كه بايد سرانجام اين مرزهاى ساختگى و دردسرساز بر چيده شود و همه مردم جهان زير يك پرچم و با يك قانون زندگى كنند!.[79]
بی تردید طبق آنچه در روايات آمده، عمل آن حضرت سرمشق و الگويى است براى مردمى كه تحت پوشش حكومت او قرار دارند، يعنى براى همه مردم جهان.[80]


 پی نوشت ها:
[1] پيدايش مذاهب ؛ ص124.
[2] تفسير نمونه ؛ ج‏7 ؛ ص373.
[3] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص86.
[4] مسئله انتظار ؛ ص12.
[5] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص110.
[6] همان ؛ ص155.
[7] همان.
[8] همان ؛ ص30.
[9] همان.
[10] همان؛ص 10.
[11] پيام قرآن ؛ ج‏9 ؛ ص403.
[12] اسرار عقب ماندگى شرق، ص: 43.
[13] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص234.
[14] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏5 ؛ ص539.
[15] همان؛ ج‏5 ؛ ص531.
[16] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص243.
[17] همان.
[18] معاد و جهان پس از مرگ ؛ ص299.
[19] همان؛ص300.
[20] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص243.
[21] همان؛ص 244.
[22] همان ؛ ص263.
[23] همان.
[24] همان ؛ ص260.
[25] همان.
[26] همان؛ ص275.
[27] بحار الأنوار، ج 52، ص 336.
[28] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص262.
[29]  بحار الأنوار، ج 52، ص 328.
[30] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص: 262.
[31] گفتار معصومين(ع) ؛ ج‏1 ؛ ص203.
[32] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص: 262.
[33] همان.
[34] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج‏5 ؛ ص242.
[35] پاسخ به پرسش­هاى مذهبى ؛ ص210.
[36] همان.
[37] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص: 283.
[38] همان.
[39] همان.
[40] همان؛ص284.
[41] همان.
[42] همان.
[43] همان.
[44] همان؛ص285.
[45] اثبات الهداة، ج 7، ص 83.
[46] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص285.
[47] همان.
[48] همان؛286.
[49] همان ؛ ص275.
[50] همان.
[51] همان.
[52] همان؛ ص 276.
[53] همان.
[54] همان.
[55] همان؛ص277.
[56] همان.
[57] همان؛ ص 278.
[58] همان.
[59] همان.
[60] همان؛ص 279.
[61] همان.
[62] همان؛ص280.
[63] Religious Pluralism.
[64] كتاب النكاح ؛ ج‏4 ؛ ص130.
[65] همان.
[66] همان.
[67] آفريدگار جهان ؛ ص28.
[68] اسلام در يك نگاه ؛ ص62.
[69] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص287.
[70] همان.
[71] همان.
[72] همان.
[73] همان؛ ص289.
[74] همان؛ ص 290.
[75] همان؛ ص 30.
[76] همان؛ ص 32.
[77] تفسير نمونه ؛ ج‏15 ؛ ص189.
[78] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص36.
[79] همان؛ ص 37.
[80] همان؛ ص281.





انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار