چرایی نافرجامماندن حرکتهای اصلاحی
چه میشود که همه حرکتهای اصلاحی با مشکل مواجه میشود؟ در نیت خیر و اصلاحی مرحوم آخوند خراسانی تردیدی نیست. در قصه مشروطه نیز همینطور است. نایینی و کسانی همچون مرحوم مازندرانی، که متن اولیه مشروطه را نوشتند، واقعاً در طلب اصلاح بودند، اما چه شد که از دل مشروطه کسانی درآمدند و با انحراف مشروطه حاصلِ حکومتِ مشروطه، رضاخان شد؟
مشکلی که در این حرکتهای اصلاحی در سراسر دنیا وجود دارد و همه با آن مواجهاند این است که نیتها و اهداف، بلند و اصلاحی است اما اصلاحی که میخواهد انجام شود به دست افراد است. یعنی افراد باید بر سر کار بیایند؛ چراکه اصلاح در واقعیت و عمل صورت میگیرد نه در فضایی انتزاعی. هیچ وقت نیت و قصد مجرد، تحقق جمعی و اجتماعی پیدا نمیکند. کسانی باید باشند که این اهداف و ایدهها را اجرایی کنند. اجراشدن اهداف و ایدهها با اداره صحیح مردم است. اشکال در رهبران است. معمولاً حرکتها، مانند مشروطه، عدالتخواهانه است و به نیت از بین بردن ظلم صورت میگیرد و کسانی هم که سر کار میآیند کسانی هستند که آنها را به ظلم نمیشناسند و خیال میکنند انسانهای خوبی هستند. ابومسلم خراسانی که بنیعباس را بر سر کار آورد خودش بر روی رایت و پرچمش نوشت: «الرضا من آل محمد»؛ یعنی میخواهیم کسی را از همان آل محمدی که اینقدر به آنها ظلم شد بر سر کار بیاوریم. لذا بنیعباس را از خود آل محمد به مردم تحمیل کردند. معمولاً چنین است که افرادی که در مسند رهبری قرار میگیرند اول خوب هستند یا مردم خیال میکنند خوباند، اما در عمل که کار پیش میرود قصه فرق میکند: « وَ نُریدُ أَنْ نَمُنّ عَلَى الّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی اْلأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ »؛ این آرزویی است که خدا در قرآن به آن تصریح میکند. منتها این آرزوی خدا حتمیت هم دارد؛ «ونجعلهم» یعنی اینگونه خواهد شد و این اتفاق خواهد افتاد و اینها را وارث قرار خواهیم داد.
اصلاح فقط به دست صالح انجام میشود. اینکه ما بگوییم «چون مقام ما مقامی است که جایگاه پیغمبر است پس میتوانیم اصلاح کنیم» سخن درستی نیست. این همان است که خلفا هم میگفتند. همه اینها ادعا بود ولی در عمل این اتفاق نیفتاد. هرچند میکوشیدند ظاهر را هم حفظ کنند. جاهایی اتفاق افتاد که ظلم کردند و این ظلمها انباشته شد. نظیر قضایایی که ما در دوره ساسانی داشتیم. مردم ایران به هوای اصلاح به سمت دین آمدند و بنیامیه بدتر از آن را سرشان آوردند. مردم ایران در جنگهای با اعراب خودشان را تسلیم میکردند. آنها هم غذا داشتند و هم اسلحه و تجهیزات، ولی در مقابل اعراب، که نه اسلحه داشتند نه غذای کافی، تسلیم میشدند. چرا؟ چون میگفتند ما عدالت را در بین شما جستوجو میکنیم که در ظاهر دشمن ما هستید نه در بین خودمان. کار اینها به جایی رسید که نهضتهای ایرانی که علیه خلفا و اسلام خلفلیی صورت گرفت، در واقع علیه حکام ظالمی بود که بنیامیه بودند. این حرکتها علیه اسلام نبود. علیه سلطه بنیامیه بود. اما بنیامیه خودشان را به نام اسلام جا زده بودند. همین ایرانیها که آمدند و تسلیم اعراب شدند بعدها در مقابل آنها قیام مسلحانه راه انداختند. چرا؟ چون به آن عدالتی که مد نظر داشتند نرسیدند. اعراب به ایرانیها «موالی» میگفتند؛ یعنی شهروند درجه دو؛ یعنی ایرانیها باید در خدمت ما و مزدور ما باشند. ایرانیها هم طبعشان نمیپذیرفت. لذا قیام میکردند. آیا اسلام میگفت ایرانیها را شهروند درجه دو محسوب کنید؟
همواره اگر حرکتهای اصلاحطلبانه به دست انسانهای صالح نباشد نهتنها نتیجه نمیدهد، بلکه نتیجه عکس میدهد و در مقابل خدا و دین حساسیت پیدا میشود. و لذا وعدهای که خداوند میدهد حاکی از آن است که ظلم هست و دنیا باید به سمت کمال حرکت کند.
فرهنگ انتظار در اسلام
در کلیت نظام عالم چنین کمالی صورت میگیرد، اما گاه در افراد محقق نمیشود. ما قبلاً سازمان ملل نداشتیم و فقط کشورهایی بودند که بر سر منافعشان با یکدیگر کشمکش میکردند. الان حقوق بینالملل و مجمع عمومی سازمان ملل داریم. ولو اینکه بهخوبی کار نمیکند، اما وجود دارد. چنین سازمانی تشکیل شده و این یک قدم به جلو است. اگر این حرکت سیرش ادامه پیدا کند و آن کمال حاصل شود نتایج خوبی در پی خواهد داشت. متأسفانه زر و زور هم در این میان نقش دارد؛ همان نقشی که عربستان در سازمان ملل دارد. رئیس یکی از بزرگترین نهادهای سازمان ملل از دولت عربستان سعودی است. این زر و زور است. آمریکا نیز اعمال قدرت میکند. اگر این اعمال قدرتها نباشد حکومت واحدی شکل میگیرد و کسانی که صالح باشند، البته نه صلاحیت ظاهری، امور را در دست خواهند گرفت. پس صالحی میخواهیم که واقعی بیندیشد، واقعی فکر کند و مأمور باشد که واقعی عمل کند. این خصوصیتی است که در وجود مقدس حجت بن الحسن (عج) است. این خصوصیتی است که حتی در زمان رسول اکرم (ص) محقق نشد. رسول اکرم (ص) مأمور نبود واقعی عمل کند و به حسب ظاهر عمل میکرد. لذا منافقان جان گرفتند. رسول اکرم (ص) حتی مأمور نبود کسانی را که در ماجرای عقبه به او حمله کردند تا او را بکشند علناً به مردم معرفی کند. اما در نهایت اصلاحی که باید در عالم صورت بگیرد تا ظلم ریشهکن شود باید به وسیله کسی باشد که نه فقط عصمت از خطا داشته باشد، بلکه مأمور به واقع باشد. به وسیله او است که امور پیش میرود؛ «بقیه الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین». اگر به خدا ایمان داشته باشیم مسائل روبهراه میشود. تعبیر بقیهالله در اینجا تعبیر مهمی است. یعنی خداوند ذخیرهای را برای این کار نگه داشته است. البته عدهای این دیدگاه را مسخره کردند؛ از جمله سید علی محمد باب ادعا کرد خبری نیست. مهدی سودانی آمد و او هم ادعاهایی کرد. دیگرانی هم آمدند و به صور مختلف نفی کردند، اما در کلام صدیقه کبری (س) چنین آمده است: « فَانْتَظِرُوا إِنّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ ». این انتظار در بین جمعیت شیعه ادامه پیدا میکند. ما چنین اعتقادی داریم و کسانی که داد اسلام و قرآن میزنند اگر به ما اشکالی بگیرند، اشکالشان اساسی نیست. اما بالاتر از همه اینها ارادۀ الله است. این اراده چنین تعلق گرفته است که روزی در این عالم منجی ظهور کند و عدالت به معنای واقعی کلمه متجلی شود. اگر چنین روزی نیاید هدف آفرینش محقق نمیشود: «انی جاعل فی الارض خلیفه». از آن روزی که خداوند در زمین خلیفه قرار داد و انسان را خلق کرد چنین هدفی داشت:
جلوهای کرد رخش دید ملک عشق نداشت خیمه در آب و گل مزرعه آدم زد
مَلکی که فقط یک نیرو داشت برای منظور خداوند مناسب نبود. خداوند مخلوقی میخواست که دو نیرو در اختیار داشته باشد و بین خیر و شر یکی را برگزیند و از قِبَل این اختیار کمال پیدا کند. در فلسفه قاعده انسان کامل وجود دارد. در هر عصری خداوند اراده کرده است که این امر تحقق پیدا کند و ما معتقدیم و منتظریم. اگر این چشمانمان در انتظار سفید شود و عمرمان سرآید و از دنیا برویم فرهنگ انتظار همچنان استمرار دارد. چون به وعده الاهی ایمان داریم.
عنایت و توجه حضرت حجت (عج) به منتظران
علاوه بر این، همین حالا، یعنی قبل از ظهور هم، اگر چشممان را باز کنیم میبینیم که عنایت و توجه ایشان شامل حال ما شده و اگر همین عنایت و توجه نبود وضعیت ما به گونهای دیگر بود. حضرت بقیهالله همواره به ما کمک میکند و خطرهای فراوانی را از ما دور میدارد. مملکت ما بیخ گوش شوروی بود، اما کمونیست نشد، حال آنکه تمام اروپای شرقی کمونیست شدند. پتر کبیر هم وصیت کرده بود که باید به آبهای گرم دسترسی داشته باشیم. علیرغم اینها چه کسی ایران را حفظ کرد؟ عنایت حضرت مهدی (عج) شامل حال ما هست. اما ما طلبهها که خودمان را سرباز ایشان و جانبازشان میدانیم مدام میگوییم باید ایشان را ببینیم. دیدن این نیست که برویم و فریاد بزنیم و بگوییم: «آقا خودتان را نشان بده». اما یک مطلب را من میدانم و به آن توجه میدهم: در حقیقت ما غایبیم و او غایب نیست. حجاب از ما است. خورشید هست، اما منی که در اتاق نشستهام و تمام این پردههای ضخیم را کشیدهام نور را نمیبینم. یعنی من خودم را از دیدار او محروم میکنم. باید این حجابها را کنار بزنیم. حجابها که کنار رفت او بر ما متجلی میشود. مشکل از خود ما است: «وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا». این آخر قصه است. به هر حال، سعی کنیم چشمانی را که آلوده است طاهر کنیم. خودشان فرمودند: لازم نیست در به در دنبال ما بگردید که یک نظر ما را ببینید. درست باشید ما خودمان سراغتان میآییم. همانطور که سراغ علامه و سید بحرالعلوم و … رفتند. امیدوارم خداوند خودش بر شما منت بگذارد و این ولادت را بر همه منتظران و عاشقان حضرتش مبارک کند و عیدی ما را در این عید بزرگ گشایش و فرجی در همه شئون مردم شیعه، از هر جهت، در مقابل دشمنان و اجانب، قرار دهد.