مرشدم؛
چگونه گاه بی تو بودن را، چگونه گاه غمگنانهترين دل كيهانت را، چگونه گاه غريبانهترين نگاه برزويت را، چگونه گاه جانانهترين بوسههای جانيارت را تاب آورم ...
تو كه خود ماه بودی و سايهات آرامش دلهای بیقرار... كاش آخرين شگردت را در حضورِ ماه در ميهمانی شبهايت میآموختم ...
منتظر خواهم ماند تا آن ايستگاه كه دم با تو بودن را چون طلوع صبح برايم فرياد زند ... روزت بر من مبارک مرشد.
بهار ارجمند در ادامه عنوان کرد: کلمههای این یادداشت هر کدام دلیل خاصی دارد. «کیهان» نام مادرم است. «برزو» برادرم، «جانیار» پسر برادرم و «ماه»، «سایه»، «میهمانی»، «شب»، «آخرین شگرد»، «ایستگاه»، «طلوع صبح»، «فریاد» اسم بخشی از کارهای پدرم است که در یادداشتم به کار بردم.
ارجمند در خصوص حس خود در «روز پدر» نیز خاطرنشان کرد: واقعا خیلی وصفناشدنی است. احساس میکنم یه تکه از تمام قلبم مثل آهن گداخته است و تمام وجودم را میگیرد. اینکه میگویند داغ و داغداری واقع درست گفتند. من عزیزترین و صمیمیترین رفیق خود را از دست دادم و دو تجربه روز پدر را بدون پدرم دارم. سخت است؛ انشاءلله سایه همه پدر و مادرها بالای سر فرزندان خود باشد.
انتهای پیام/