به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، دلی نیست که با خواندن خبر قتل ستایش شش ساله، نلرزد، زیر و رو نشود، فرونریزد، نشکند؛ حتی دل خبرنگارهای حوادث که سالهاست مرگ را قلم میزنند یا بازرسان و قاضیهایی که در طول کارشان، صدها جسد به چشم دیدهاند.
همه از تصور ترس و رنج دخترک افغان، وقتی قربانی آزار جنسی شد و به قتل رسید یا صورتِ پوست انداخته جسدش با چنته (نوعی اسید برای مصارف خانگی)، متاثر شده و آه کشیدهاند.
قصه مرگ ستایش از روزی که خبرش در رسانهها منتشر شد، دهان به دهان بین مردم چرخیده و دردی شده که روی دلشان داغ زده است و تلخی غمشان آنقدر زیاد است که مسئولان هم به پیروی از آنها آشکارا درباره مرگ دخترک اظهارنظر کردهاند مثل شهیندخت مولاوردی، معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده که دیروز در پیامی از مرگ دخترک ابراز تاسف کرده بود.
دلسوزی آدمها اما دیگر برای ستایش فرقی نمیکند؛ او یک جسد کفنپوش است زیر خروارها خاک سرد و خیس از باران؛ دختری که دیگر حرف نمیزند، نمیخندد، شعر نمیخواند، عروسکبازی نمیکند؛ دختری با ترسناکترین خاطره از زندگیاش، آمیخته به ترس، درد، خون، فریاد، بینفسی و مرگ. ستایشهای بالقوه اما در کشورمان هنوز فراوانند؛ دختربچههایی که فقر، تبعیدشان کرده است به خاکیها و خرابههای حواشی سیاه شهرهای بزرگ و نمیدانند پستوی هر کدام از آن آلونکهای اطرافشان، شاید روزی قتلگاهشان شود.
قتل ستایش، یک زنگ خطر است؛ زنگ خطری که به همهمان هشدار میدهد دختربچههای جامعهمان نیاز به آگاهی جنسی و یادگیری محافظت از خود دارند و خانوادهها باید در مراقبت از آنها سختگیرتر، هوشیارتر و آگاهانهتر عمل کنند و بههمین خاطر است که خیلیها مثل ما اهالی رسانه معتقدیم متولیان حقوق زنان و کودکان در سطح کلان ازجمله معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری به جای سوار شدن بر موج احساسات عمومی و دم زدن از تاثر مدیران ارشدشان، باید برای آگاهسازی اجتماعی بویژه در مناطق محروم آستین بالا بزنند و نهادها و سازمانها را با هدف هشداردهی به خانوادهها برای حفاظت از دخترانشان بسیج کنند و حتی سبکهای تربیتی صحیح را به آنها آموزش بدهند تا در آینده نوجوانهایی همچون قاتل کمسن و سال ستایش نداشته باشیم.
منع: جام جم
انتهای پیام/