به گزارش خبرنگار
حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان؛ قومیت و مذهب، دو متغیر اساسی در شناخت و تحلیل جامعه افغانستان است. هیچ سیاستمدار و حاکمی بدون درک صحیح این دو عنصر و تعیین استراتژی خود براساس آنها، قادر به حکومت کردن بر این جامعه نیست و هیچ محققی نیز بدون شناخت دقیق و تحلیل عمیق این دو، قادر به درک کاملی از این جامعه نخواهد بود. پیچیدگی و درهم تنیدگی قومیت و مذهب به اندازهای است که بدون شناخت عینی و ملموس آن، تحلیل صحیح امکان پذیر نیست.
آنچه باعث درگیری های خونین دههها و بلکه قرنهای گذشته افغانستان بوده و مانع اساسی در راه همزیستی مسالمتآمیز بین مردم این کشور به شمار میرفته، همین دو عامل قومیت و مذهب است. در بسیاری از مسایل سیاسی ـ اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، میتوان ریشههای عوامل قومی و مذهبی را به خوبی مشاهده نمود. از آن جا که سرزمین افغانستان تقریبا در مرکز قاره آسیا قرار گرفته و حدفاصل دو نژاد عمده بشری، یعنی نژاد زرد و آریا میباشد، طبیعی است که ساکنان این کشور از این دو نژاد تشکیل یافته باشند، زیرا در شرق و شمال افغانستان تماما نژاد آریایی زندگی میکنند. از نظر تجانس قومی و نژادی، افغانستان سی و هفتمین کشور جهان به حساب میآید.
این نکته بسیار مهم است که در مورد افغانستان هرگز نباید قومیت و مذهب را دو مقوله جدا از یکدیگر تلقی نمود. اگر چه در بیشتر کشورهای دنیا این دو مقوله جدای از یکدیگرند، اما در افغانستان این دو درهم تنیده را پیدا کرده است؛ برای نمونه، مذهب شیعه، غالب در قوم «هزاره» است و مذهب حنفی، غالب در «پشتون»؛ از این روست که در این کشور کلمه هزاره مترادف شیعه است و کلمه پشتون عموما مترادف حنفی به کار میرود.
عرب، ایماق، بلوچ، براهویی، اشکاشمی، فارسیوان، فیروزکوهی، گاورباتی، غربت، گوجار، هزاره، هندو، جلالی، جمشیدی، جت، جوگی، قرقیز، کوتانا، ملکی، ماوری، میش، مست، مغول، تاجیک، مونجانی، نورستانی، اورسوری، پرچی، پشه ای، پشتون، قرلیق، پیکراج، قزاق، قبچاق، قزلباش، روشانی، سنگلچی، سیک، تاتار، تایمنی، تیموری، تیره هی، ترکمن، ازبک، واخی، یهودی و زوری از اقوام موجود در افغانستان هستند.
چهار گروه قومی پشتون، تاجیک، هزاره و ازبک در اکثریت می باشند
پشتونها
پشتونها بزرگترین گروه قومی افغانستان را تشکیل میدهند. پشتونها در نواحی شرقی و جنوبی افغانستان هممرز با پاکستان جایی که دومین گروه قومی این کشور را تشکیل میدهند متمرکز شدهاند. همچنین گروههای کوچکی از پشتونها در شرق ایران در نواحی هممرز با افغانستان و همچنین شمال افغانستان در نتیجه جابجاییهایی که در زمان امیر عبدالرحمن انجام شد و در میان دیگر گروهای قومی زندگی میکنند؛ اگرچه عدهای از پشتونهای شهرنشین در کابل و سایر مناطق فارسی زبان شدهاند.
از تاسیس افغانستان در سال ۱۷۴۷ توسط احمد شاه درانی تا پیش از سال ۱۹۷۸ پشتونها ۵۱٪ جمعیت افغانستان را تشکیل میدانند؛ ولی زمانی که نیروهای شوروی در سال ۱۹۷۹ به این کشور حمله کردند، ۶٫۲ میلیون نفر از مردم این کشور به کشورهای دیگر مهاجرت کردند که ۸۵٪ از این مهاجرها را پشتونها تشکیل میدادند که این باعث کاهش موقت جمعیت پشتونها در برابر دیگر اقوام شد؛ ولی با بازگشت بسیاری از این مهاجرین از سال ۱۹۹۰ به بعد جمعیت پشتونها به ۴۵٪ کل جمعیت افغانستان رسید.
آنها در شش استان قندهار، زابل، پکتیا، ننگرهار و هلمنددر اکثریتاند و شمار فراوانی از آنان نیز در استانهای فراه، نیمروز، غزنی، ارزگان، لوگر، لغمان و کابل زندگی میکنند. حکومتهای گذشته آنها را در باقی مراکز استانها اسکان دادند یا در محل زندگیشان استان ایجاد کردند. پشتونها، از نظر مذهبی، سنی حنفی میباشند، ولی در میان پشتونهای شمال پاکستان تعداد کثیری شیعه دوازده امامی وجود دارد. این قوم همواره حاکمیت سیاسی را، در افغانستان، در دست داشته و بر سایر اقوام حکومت کرده است.
هزارهها
هزارهها دیگر مردم فارسیزبان و عمدتاً شیعه مذهب افغانستان هستند که بیشتر در مرکز افغانستان و هزارهجات زندگی میکنند. در تخمینی در سال ۱۹۹۵ جمعیت هزارهها حدود ۳ میلیون تن برآورد شد، اما اکنون جمیعت آنان بین 10 تا 6 میلیون نفر برآورد میشود.گفتنی است آنها دومین گروه قومی افغانستان به شمار می روند. آنها بیشتر در مرکز افغانستان، در دامن کوهپایههای افغانستان مرکزی و ارتفاعات هندوکش سکونت دارند. هزارهها بیشتر پیرو مذهب امامیه اثناعشری هستند. در افغانستان، هزاره عموما مترادف شیعه تلقی میشود و البته خود آنها نیز این تلقی را کاملاً پذیرفتهاند؛ اگر چه همواره تلاشهایی در راه تفکیک این دو از یکدیگر و سعی در تبیین هویتی جدید بر اساس قومیت هزارگی صرف و نه هزاره به معنای شیعه وجود داشته و دارد.
آنها به زبان فارسی دری تکلم میکنند. بسیاری از آنها در زمان درگیریهای داخلی به ایران و پاکستان مهاجرت کردند. از نظر سیاسی، هزارهها همواره در انزوا قرار داشته و کمترین سهم را در ساختار قدرت داشتهاند. در دوران جدید و پس از شکلگیری حزب وحدت، هزاره ها تا حدودی توانستند خود را بازسازی نموده و نقشی در ساختار قدرت ایفا نمایند.
تاجیکها
تاجیکهای فارسی زبان و زیرگروههای آنان شامل قزلباشها و فارسیوانها نزدیکترین گروه قومی به فارسیزبانان ایران هستند، با این تفاوت که تاجیکها عمدتاً سنی مذهب و فارسیزبانان ایران عمدتاً شیعه هستند. جمعیت تاجیکها در سال ۱۹۹۵ بالغ بر 5 میلیون نفر تخمین زده شد. آنها در ابتدای قرن ۲۱ حدود یک پنجم از جمعیت افغانستان را تشکیل دادند.
تاجیکها بزرگترین گروه قومی در کشور تاجیکستان در همسایگی افغانستان هستند. بیشتر تاجیکها در مناطق شمال شرقی و غرب و در شهرهای بزرگ زندگی و کار میکنند و مناصبی در بخشهای دولتی دارند. گروههای بزرگی از تاجیکها در شهرهای هرات، مزارشریف، کابل و غزنی زندگی میکنند. تاجیکها بخش عمدهای از نخبگان تحصیلکرده را تشکیل میدهند که دارای ثروت و نفوذ سیاسی زیادی هستند. تاجیکها نزدیکترین رقیب پشتونها در عرصه سیاست و قدرت هستند.
قزلباشها
قزلباشها در اصل متشکل از طوایف مختلف هستند که در زمان فتح افغانستان توسط نادر شاه افشار در مناطق مختلف فغانستان که قسمت عمده آنها در شهر کابل در منطقهای بنام چندول ساکن شدند و حتی کوچههای مختلف آنها بنام مناطقی که از ایران بود نام گذاری شده است (کوچه شیرازیها، خافیها، شاهسوندها، قجرها، افشارها کردیها و ...). آنها سالها در حکومت افغانستان به عنوان وزیر و کاتبین دربار فعالیت داشتند. میرزا عبدالعلی خان وزیر دربار امیر شیر علی نمونه از این افراد بود که که اولین نشریه در افغانستان به نام شمس النهار به چاپ رسانید.
در افغانستان بين دو تا سه ميليون چادرنشين و نيمه چادرنشين، يا به تعبير ديگر کوچ نشين، وجود دارد که افغانها آنها را کوچی مینامند. اين عده در شمال و جنوب کشور پراکندهاند؛ مرتب از ناحيهای به ناحيه ديگر نقل مکان میکنند و اغلب جای ثابت و مشخصی ندارند. بيشتر چادرنشينان در چادرها زندگی میکنند و از راه دامداری و تجارت روزگار میگذرانند. عده زيادی از کوچنشينان از ايل غلجهزايی (پشتون) هستند. آنها در فصل پاييز از ارتفاعات جنوبی افغانستان عبور نموده؛ با گذر از مرز پاکستان در استان سرحد اتراق کرده و به فروش کالای خود يا خريد کالای مورد احتياج خود میپردازند. کوچیها يا کوچنشينان، از نظر مذهبی، سنی میباشند.
ازبکها
ازبکها از ترکتباران افغانستان محسوب میشوند که بومی ولایتهای شمال افغانستان هستند و به دو زبان ازبکی و فارسی صحبت میکنند. جمعیت ازبکها در سال 2000 حدود 3 میلیون تن برآورد شدو اکنون باور بر این است که جمعیتشان حدود 4 میلیون تن است.
ازبکها حدود ده درصد از جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند. آنها در نواحی شمالی هندوکش، که به ترکستان افغانستان معروف است و بیش تر در ولایات مانند قندوز، بغلان، سمنگان، بلخ، جوزجان، سرپل و فاریاب، سکونت دارند. ازبکها تاریخ بسیار غنی و پرفزار و نشیبی دارند؛ قرنها در بخارا، بلخ و ترکستان حکومت کردهاند و در مجموع از فرهنگ تاریخ غنی و پرباری بهره مند میباشند. آنها نیز همانند سایر اقوام تحت فشار و تجاوز قرار داشته و از گزند ظلم حکومتهای مستبد در امان نبودهاند. مناطق ازبکنشین گرچه غنی و دارای زمینهای پرحاصل میباشند، ولی به خاطر سیاستهای غلط حکومتها، بسیار فقیرند.
قبل از تأسیس کشوری به نام افغانستان، ازبکها حکومتهای محلی داشتند، اما بعد از تسلط پشتونها، در افغانستان، این قوم نه تنها در حکومت سهیم نشدند، بلکه قربانی غیر پشتون زدایی و قتل عام شدند. با این حال از سال ۱۹۷۹میلادی، با سرنگونی حکومت داود و روی کار آمدن کمونیستها وضع به کلی دگرگون شد و ازبکها از قدرت بیشتری برخوردار شدند. با سرنگونی حکومت کمونیستی، در سال 1371 شمسی، نیروهای ازبک، که در سرنگونی حکومت کمونیستی نقش به سزایی داشتند، از قدرت دوچندان برخوردار شدند و ژنرال عبدالرشید دوستم، از این قوم، در شمال کشور صاحب قدرت گردید. ازبکها، از نظر مذهبی، سنی حنفی و از نظر نژادی، زرد میباشند
آیماق که به ترکی به معنی قبیله است نام یک گروه قومی نیست، بلکه عدهای از مردم هستند که زندگی نیمه عشایری دارند. آیماقها از گروههای قومی تاجیک، هزاره و بلوچ در قرنهای شانزده و هفده میلادی تشکیل شدهاند. آنها در مناطق غربی بادغیس، غور و هرات و سایر مناطق افغانستان زندگی میکنند و به گویشهای مختلف از زبان فارسی که هر کدام مربوط به طایفه خاص میشود سخن میگویند. جمعیت آنان از 500هزار تن تا حدود 900 هزار نفر تخمین زده میشود. گروههایی از آیماقها در حدود ۱۲۰ هزار نفر نیز در شمال خراسان در کشور ایران زندگی میکنند.
ترکمنها
ترکمنها گروه ترکتبار سنی مذهب کوچکی هستند که بر خلاف ازبکها بیشتر زندگی عشایری دارند. جمعیت ترکمنها در افغانستان حدود 300 هزار تن برآورد میشود. ترکمنها بیشتر در نواحی شمالی و شمال غربی در مجاورت مرز افغانستان با ترکمنستان زندگی میکنند.
نورستانیها
نورستانیها مردمان از شاخه هند و اروپایی هستند که در منطقه جدا در شمال شرق افغانستان در ولایت نورستان و در آن سوی مرز در منطقه چیترال پاکستان زندگی میکنند و به زبان نورستانی صحبت میکنند. بسیاری از نورستانیها باور دارند آنان از بازماندگان نسل سربازان یونانی سپاه اسکندر هستند ولی شواهد ژنتیکی برای این فرضیه وجود ندارد بلکه آنها بیشتر شبیه به گروهی از مهاجران اولیه آریایی منزوی شده هستند. از لحاظ ریختشناسی، نورستانیها از زیرشاخههای نژاد مدیترانهای هستند که در یک سوم از آنها ژن بلوند دیده میشود. آنها که بیشتر سنی مذهب هستند در سال 2000 حدود 500 هزار تن تخمین زده شدند که اکنون بالغ بر 700 هزار نفر برآورد میگردند.
بلوچها
بلوچها مردمان سنی مذهبی هستند که به زبان بلوچی صحبت میکنند و بیشتر در نواحی جنوب شرقی افغانستان در مجاورت با مناطق بلوچ نشین ایران و پاکستان زندگی میکنند. جمعیت بلوچها در سال 2000حدود 3 میلیون نفر تخمین زده شد و اکنون به 5 میلیون نفر میرسد.
بلوچ ها در جنوب غربی افغانستان در سه کشور ایران، پاکستان و افغانستان و در سرزمینی نسبتا وسیع و گرم زندگی می کنند. تعدادی از آنها نیز در ترکمنستان به سر میبرند. سرزمین بلوچها، بیابانی و عموما کم حاصل است. مجموع قبایل بلوچ از سه تا چهار میلیون تخمین زده می شوند، ولی جمعیت بلوچهای افغانستان به اندازه جمعیت بلوچهای پاکستان و ایران نیست و بیش تر در ولایت نیمروز و چهار فرمانداری و بخشداری دیگر از استانهای هلمند، فراه و قندهار زندگی میکنند. حکومتهای گذشته، تعداد آنها را در آمارها خیلی کم جلوه داده و در حدود هفتاد هزار نفر اعلام کردهاند. حکومت، به دلیل این که بلوچها و نورستانیها در همسایگی و اختلاط با پشتونها هستند، اکثریت آنان را به نام پشتون قلمداد میکند. زبان بلوچی از زبان آریایی سرچشمه میگیرد. بلوچها از نظر نژادی، از نژاد واحدی تشکیل نیافتهاند و از نظر مذهبی، بیشترشان، به ویژه بلوچهای ساکن در قندهار و کجران، شیعه هستند.
انتهای پیام/
گزارش از حمیدرضا قربانی