سین: استقبال از نوروز باستانی چگونه انجام می شد؟
جیم : حدود ۲ هفته پیش از نوروز، والدین برای خود و فرزندان، پارچه های چیت یزدی می خریدند. دوره گردهای خوش انصاف پس از اینکه چرخی د ر آبادی ها می زدند در"میدان کلوت رفیع آباد تارم حاجی آباد" اسکان می گزیدند و در برابر ستاندن خرما و گندم، به اهالی پارچه می دادند تا رخت و لباس های نوروزی خود را نو کنند.
سین: رسم دیگری هم در بین مردم منطقه بود ؟
جیم : در آیین تارم ، مردم انتظار داشتند تا روزهای آخر سال باران ببارد و سردی عید (مادر عید) را بشوید.
سین: در خصوص مادر عید باور دیگری هم بود؟
جیم : جالب است بدانید پسین پایانی سال، مردم به دل کوه، بیابان و باغ ها می زدند و کُنار می چیدند در ظریفی تمیز می ریختند و در طاقچه منزل می گذاشتند تا سحرگاهان دی عید( مادر خیالی عید) بیاید و دست بر آنها بزند تا مایه خیر و برکت اموال شود.
سین: نهادینه شدن این باور در بین مردم به زندگی آنها خیر وبرکت می داد، درست است؟
جیم : دقیقا درست است. در رفیع آباد قدیم به جای حاجی فیروز، به مادر عید اعتقاد داشتند که نشانه بارز تری از تمجید مقام مادر و زن بود.
سین:آن سال ها که ساعت دقیق سال تحویل را نداشتند چطور این عید باستانی را جشن می گرفتند؟
جیم : آن زمان در قید و بند این حرف ها نبودند.طلیعه نوروز را همان نخستین پگاه بامدادی می دانستند که با نسیم خوش بهاری، سبک بال بیدار می شدند و پس از یک سال، لباس نو به تن می کردند.
سین: اگر بخواهید آن روز ها را به تصویر بکشید چه توصیفی به ما می دهید ؟
جیم : آنگاه در پوست خود نمی گنجیدند. گویی تن خود را جور دیگر حس می کردند.همانطور که در شب پیش( شب عید) پس از یک سال پلو خورده بودند و گویی طعم غذا را جور دیگری می چشیدند. آفتاب گویی طلایی تر می شد و دیدگان جور دیگر می دیدند، بوی گل محمدی از باغ گُلی پراکنده می شد. شامه ها جور دیگر می بوییدند. حال و احوال و دست دادن نیز گرمای بیشتری داشت.
سین: برداشت شما از تصویر عید این سال ها چگونه است؟
جیم : چکامه سهراب سپهری را اینجا باید سرود. "چشم ها را باید شُست، جور دیگر باید دید". دست ها را باید به گرمی فشرد، جور دیگر باید لمس کرد. تصویر گذشته الان نمود ندارد. زیرا طی یکسال چندین دست لباس را کهنه و نو می کنیم. تقریبا خوراک هر روزمان پلو است . صبح عید هم اغلب با چشم های پُف کرده از دیدن سریال ها و برنامه های تلویزیونی شب گذشته سر سفره هفت سین می نشینیم. باز خدا را شکر که هنوز یک دید و بازدیدی پا برجاست. شاید این روز های تکراری و عادی به دلیل وفور نعمت باشد که کمتر خوشحال و سپاس گزار می شویم.
سین: سفره روز عید قدیم هم اینگونه بود؟
جیم : خیر، سفره های هفت سین ما سین نداشت. البته در سفره های نوروزی ما خوراکی های بسیار مقوی نظیر آرد کُنار، دنکو (گندم، نخود، کنجد برشته و سایر ادویه ها) و چنگال (چنگ مال- خرمای آمیخته با کنجد، روغن، آرد و ادویه) بود.
سین: از دیگر رسوم پسندیده آن زمان چیز دیگری به خاطر دارید؟
جیم : بیشتر بوی مادرانه در خانه ها می آمد. مادران دوست داشتنی بامدادان بر می خواستند. درب منازل و حیاط را آب و جارو می کردند. به نیت رفع قضا و بلا، دور تا دور درب خانه ها گِلی را با گِلَک نقطه چین رنگ می زدند.حتی پیشانی کودکان را در خواب با گلک، سرخ می کردند.
سین: برای نوبت بعد از ظهر نوروز رسم خاصی نبود؟
جیم : بعد از دید وبازدید، مردم همگی به نخلستان پایین ده می رفتند. گاچوک (تاب) می بستند. ابتدا کودکان، سپس زنان و آنگاه مردان ایستاده گاچوک می خوردند و مسابقه رکورد شکنی حد بالا تر رفتن می دادند .
سین: ناگفته هایی در خصوص نوروز و رسوم گذشته هست که بگویید؟
جیم : از قدیم ضرب المثلی هست که می گویند: "شنبه به نوروز افتاده است" این ضرب المثل را برای جفت و جور شدن کارها به کار می بردند. بنابراین آرزو دارم همه مردم ایران کارهای خیرشان جفت و جور شود و سال نکویی داشته باشند.
گفت وگو ؛ یوسف ملایی