کلیسای سورت کاراپت آبادان نمادی از همزیستی فرهنگها و ادیان در این شهرستان است .

به گزارش گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از آبادان ؛ ملت ایران از جمله ملت‌های در جهان هستند که در پیشینه تاریخی خود، مهمان‌نوازی و غریب‌نوازی را به بهترین وجه ممکن به نمایش گذاشتند. در این میان بعضی از شهرها و مناطق ایران در خصیصه فوق نسبت به دیگران سرآمد هستند. مردم آبادان؛ مردمانی هستند که در مهمان‌نوازی از گذشته‌های دور پیشتاز بوده و آثار و ساختمان‌های به جامانده از اقلیت‌ها، قومیت‌‌ها و مذاهب گوناگون نشانی بر این موضوع است. مساجد، حسینیه‌ها، قبرستان‌ها و صد البته کلیسای ارامنه یادگاری پابرجا و محکم از این خصیصه مقدس بشری در بین آبادانی‌ها است. از جمله ملیت‌ها و اقوامی که ایران را از دیرباز برای زندگی انتخاب کردند ارامنه بودند. ارامنه ایران از دوره شاه عباس صفوی برای فرار از قتل‌ عام ترک‌‌های عثمانی وارد کشورمان شده و در شهرهای مختلف از جمله اصفهان، تهران، تبریز، همدان، مسجدسلیمان، کرمانشاه، آبادان، اهواز و برخی شهرهای ایران اقامت کردند و البته عمده شهرهای تجمع ارامنه ایران اصفهان، تهران و تبریز است.

ارامنه آبادان با داشتن مدرسه، کلیسا، خانه‌های مستقل و دیگر امکانات، زندگی شادی را در آبادان قبل از انقلاب پشت سر گذاشتند ‌و این موضوع سبب شد که به قول تنها بازمانده زن ارمنی امروز آبادان؛ پیش از انقلاب در حدود هزار و ۷۰۰ خانواده ارمنی در این شهر ساکن باشند.

ساختمان کلیسا کاراپت در ابتدای خیابان زند در کنار مسجد موسی بن جعفر(ع) واقع شده است. کلیسای کاراپت ۴۲ سال قبل یعنی در سال ۱۹۵۸ میلادی مصادف با سال ۳۷ شمسی و ۱۳۷۷ قمری تأسیس شد و تا سال ۵۹ بیش از ۲۵۰ خانوار مسیحی از آن استفاده می کردند. تا قبل از جنگ تحمیلی این کلیسا محل تجمع صدها ارمنی عیسوی بود که نیایش‌های مذهبی خود را با شور، اشتیاق و عشق به خداوند و حضرت مسیح (ع) به جای می‌آوردند.

با این مقدمه به سراغ این بنای تاریخی و تنها زن بازمانده از خانواده‌های ارمنی در آبادان می‌رویم که از گذشته‌های دور تا امروز در شهرمان زندگی کرده و نمادی از همزیستی مسالمت‌آمیز اقوامی را به نمایش گذاشته‌ که با وجود داشتن مذاهب گوناگون یکرنگی، صفا و صمیمیت را سرلوحه کار خود قرار می‌دهند.

سوفیک مانوکیان زنی است که مصائب امروز را با یادگارهای دیروز پیوند زده و آبادان را محلی برای پیشرفت می‌داند.

چه اتفاقی در زندگی شما سبب شد که وارد آبادان شوید؟

من پیش از انقلاب به همراه خانواده در کرمانشاه ساکن بودم. در سال ۵۵ بعد از اینکه با همسرم ازدواج کردم وارد آبادان شده و از آن سال‌ها تا کنون ساکن این شهر هستم.

چه خصیصه‌‌ ای در بین مردم این شهر وجود داشت که شما را نسبت به زندگی در آبادان پایبند کرد؟

باید بگویم؛ مردم این شهر بسیار خونگرم و مهربان هستند. راحت با هر غریبه‌ای برخورد کرده و از همه مهمتر در غم و شادی دوستانشان شریک می‌شوند. این خصیصیه‌ها سبب شده که من به عنوان یک شهروند آبادانی، با همه کمبودها و کاستی‌ها مقابله کرده و مانند دیگر مردم شهرم ، به فکر آبادانی و پیشرفت این نقطه از ایران عزیزم باشم. آبادان جای پیشرفت بسیار دارد و با همت مردم و مسئولان روز به روز شاهد شکوفایی بیشتر شهر خواهیم بود.

شما خودتان را یک آبادانی می‌دانید؟

بله. من یک آبادانی هستم و این شهر را با هیچ نقطه از کره خاکی عوض نمی‌کنم. سال‌ها در این منطقه زندگی کرده و با خوی و خصلت مردمانش به بالندگی رسیدم. برای من اینجا بهترین شهر دنیاست و به سبب این احساس است که با وجود فوت همسرم همچنان در آبادان ساکن هستم.

به عنوان تنها خانواده ارمنی ساکن آبادان، آیا در این شهر احساس تنهایی ندارید؟

فکر می‌کنم؛ من با احساس تنهایی در آبادان بیگانه هستم. به هیچ وجه این احساس در بعد و قبل از انقلاب بر من غلبه نکرده است. دوستان مسلمان بسیار خوبی دارم که خیلی راحت و دوستانه در مجاورت آنها زندگی کرده و این روابط دوستانه بسیار به من روحیه می‌دهد. شاید هیچ دوست ارمنی نداشته باشم؛ اما دوستان مسلمانم جای دیگران را برای من خالی نمی‌گذارند. البته شاید در برگزاری مراسم مذهبی مقداری احساس تنهایی داشته باشم اما این خلاء را با وجود گرم همشهری‌هایم پر می‌کنم.

در زمان جنگ تحمیلی ساکن آبادان بودید؟

همسرم ساکن آبادان بودند اما من به همراه فرزندانم از سال ۵۹ تا شهریور ۷۰ ساکن اصفهان بودیم و بعد از این سال وارد آبادان شدیم.

زمانی که در سال ۷۰ وارد آبادان شدید، کلیسا چه وضعیتی داشت؟

متاسفانه وضعیت کلیسا در این سال بسیار اسفناک بود. از این مکان به عنوان انباری فرمانداری استفاده می‌شد. من به همراه همسرم سختی‌های بسیاری را تحمل کردیم تا کلیسا بازسازی شده و به وضعیت قبل از انقلاب نزدیک شود. سال ۷۸ یکبار دیگر کلیسا بازسازی شده و از طریق بنیاد جنگ‌زدگان این کار صورت گرفت. همچنین در سال ۷۸ ناقوس کلیسا به صدا درآمده و توسط اسقف تبرک شد. از این سال تا کنون مراسم مذهبی در کلیسا آبادان برگزار نمی‌شود. همچنین باید بگویم؛ این کلیسا به کمک دوستان مسلمان و از راه « خلیفه‌گری» بهسازی شده و خانواده من به عنوان متولی آن در این مکان مشغول به فعالیت شدند. به هرحال این کلیسا به همراه مدرسه ادب فعلی و چند ساختمان دیگر به ارامنه ساکن آبادان تعلق داشته و این حس را به من می‌داد که باید از این ساختمان نگهداری کرده و آن را برای نسل‌های آینده باقی بگذارم تا با دیدن این مکان مقدس هرچه بیشتر به گفتگوی مسالمت‌آمیز میان ملت‌ها و بلند نظری مسلمانان پی ببرند. نمی‌دانم بعد از من در چه وضعیتی خواهد بود اما حتم دارم که خداوند بزرگ نگهدار کلیسا است.

وسایل و امکانات فعلی کلیسا یادگار گذشته است؟

خیر. تنها وسیله به جای مانده از دوران پیش از انقلاب میز مخصوص نگهداری کتاب مقدس است که در سال ۱۹۴۳ توسط یک مرد ارمنی به نام زکریا به کلیسا اهدا شد. همه وسایل فعلی اهدایی مردم و دوستان بسیار خوبم است. البته یک قاب عکس مریم مقدس(ع) نیز در کنار این میز قرار دارد که به سال‌های قبل از ۱۹۴۳ برمی‌گردد.

شما به کمک همسرتان این مکان را نگهداری و بازسازی کردید؟

بله. همسرم در این راه تلاش‌های بسیار زیادی داشت و بر نگهداری این کلیسا بعد از خود نیز تاکید می‌کرد.

همسر شما متولد آبادان بود؟

بله. همسرم در آبادان متولد شده و در دبیرستان ادب فعلی ادامه تحصیل کرده و بعد از اتمام تحصیلات وارد پالایشگاه آبادان شد.

فرزندان شما در حال حاضر ساکن آبادان هستند؟

من سه پسر دارم که دو پسرم در آبادان مشغول تحصیل و کار بوده و یکی از پسرهایم ساکن خارج از کشور است.

دوست دارید به جزء ایران در چه کشور دیگری ساکن شوید؟

من هیچ نقطه دیگری از کره خاکی را برای زندگی انتخاب نمی‌کنم. دوست دارم به کشورهای دیگر سفر کنم و از نزدیک با دیدنی‌های جهان آشنا شوم اما در نهایت کشورم ایران و شهرم آبادان را برای زندگی انتخاب می‌کنم.

به ارمنستان هم سفر داشته‌اید؟

بله.

چه احساسی نسبت به ارمنستان و این سفر داشتید؟

همان‌طور که از نام این کشور مشخص است؛ ارمنستان است و همه ارمنی‌ها در آنجا با یکدیگر زندگی می‌کنند اما در این سفر هیچگونه تعلق خاطری به این کشور نداشته و همچنان ایران را برای زندگی مناسب می‌دانم. به هرحال از ۵۰۰ سال پیش تا کنون ارمنی‌ها وارد ایران شده و در این کشور زندگی کرده و با خصلت ایرانی‌ها رشد و نمو پیدا کردند. برای من مشکل است که در جای دیگری ساکن شوم. ایران وطن اول و آخر من است. خاطره‌های بسیار زیادی را به همراه خانواده در این شهر پشت سرگذاشته‌ و راه آینده را روشن می‌بینم.

چه آرزویی دارید؟

دوست دارم مردم و مسئولان توجه بیشتری نسبت به آبادان داشته باشند. کمبود و مشکل در همه نقاط دنیا وجود دارد اما آبادان نیازمند توجه و حمایت بیشتر است. تنها آرزوی قلبی من بالندگی هرچه بیشتر شهرم است.

چه خاطره شیرین و تلخی از آبادان دارید؟

یکی از خاطره‌های بسیار خوبم؛ ازدواج با همسرم و ورودم به آبادان است. به هرحال این روز یکی از بهترین روزهای زندگی هر دختری است. در آن دوران من یادگار های بسیار خوبی را پشت سرگذاشتم. اما یکی از خاطره های تلخم در سال‌های بعد از انقلاب فوت همسرم است که در من تاثیر منفی بسیار زیادی باقی گذاشت.

به هر حال هر چه هست آبادان تبلور همزیستی ادیان و فرهنگهای گوناگون و متنوع است . فرهنگهایی که از شرق تا غرب آسیا را در بر میگیرد و نماد آن مسجد رنگونیهای این شهر است و ادیانی که از عیسای معمدان تا پیامبر خاتم را شامل میشود و نماد آن مجاورت مسجد و کلسیا در این شهرستان است.

خانم مانوکیان یکی از مسیحیانی است که آرامش همزیستی در آبادان را با هیچ نقطه ای از کره خاکی جایگزین نمیکند واین همان چیزی است دین مقدس ما همه مسلمانان را به آن توصیه کرده است و این امر در شهرستان آبادان در اوج خود متبلور شده است .

انتهای پیام/

برچسب ها: آبادان ، مسجد ، کلیسا ، همزیستی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.