امام خمینى(ره) مفهوم موازنۀ منفى را که در شعار "نه شرقى نه غربى" متراکم گردیده بود، گسترش بخشیدند...

به گزارش خبرنگار سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان،سیاست خارجی و روابط بین الملل از دیدگاه امام خمینی(س)به گزارش خبرنگار سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران؛ امام خمینى(س) مفهوم موازنۀ منفى را که در شعار «نه شرقى نه غربى» متراکم گردیده بود، گسترش بخشیدند و تصویر ژرفى از آن را در ارتباط با همزیستى صلح آمیز در پرتو استقلال و مصالح و منافع ملّى کشور ارائه نمودند. در حیطۀ این انگارۀ کلى، منافع ایران، جهان اسلام، ملل مستضعف و بالاخره رابطۀ متقابل با کل کشورها و ملتها، به ترتیب در اولویت سیاست خارجى ایران نمودار گردید.

سیاست خارجی و روابط بین‌الملل از دیدگاه امام خمینی(ره)
 
روابط بین الملل
 
مفهوم سیاست خارجى یا روابط بین المللى و یا دیپلماسى در تاریخ ایران به سه دوره کاملاً متمایز تقسیم مى شود:
 
دوران کلاسیک که روابط نوین بین المللى و هم پیوندى و تعامل امروزین میان کشورها وجود نداشت. در این دوران، هر کشورى برمبناى مجموعه اى از عوامل داخلى و براساس معیارهاى خاص حکومتدارى و سنتهاى فکرى و اجتماعى، مناسباتى با همسایگان خود و منازعاتى با رقیبان خود داشت و در این چارچوبها گاه کمى فراتر رفته و با همسایۀ همسایگان نیز ارتباط برقرار مى ساخت. تفکر استراتژیک به معناى نوین، در هنگامۀ فتوحات یا دفع تعرضات معنا مى یافت و به ندرت پاى اقتصاد و فرهنگ  به عنوان عناصر تعیین کننده در سیاست خارجى دخیل بود. عواملى چون اقتصاد و فرهنگ، صرفاً به معناى تأمین راههاى تجارى و دستیابى به منابع گذر و مسیرهاى عبور مورد توجه و تحلیل بود و فراتر از آن، انگیزه ها به سوى فتح و سلطه بر سرزمینهاى ثروتمند سوق مى یافت، همچنانکه هندوستان و ایران مرکزى و بین النهرین همواره محل تعرض و گشایشهاى نظامى بوده و تاریخ خونبارى را از سر گذرانده اند. دورۀ کلاسیک در ایران، تا اواخر قاجاریه تداوم داشته است.
 
دوران استعمار و استقلال: این دوره که مقدمات آن در میانۀ عهد قجر و با آگاهى نسبى نخبگان ایرانى از اوضاع جهانى، خاصه وضع ملل باختر آغاز شد در مشروطیت به اوج رسید و آن مبداء به نقطه عطفى در تحول نگرش سیاستهاى کارگزاران حکومتى ایران در موضوع روابط خارجى بدل گردید. در این دوران، الزامات و مفاهیم نوین از سوى ایران به دیده گرفته شد. و حقوق متقابل کشورها و منافع مورد منازعه، همراه با تبعات حقوقى آن مطرح شد. دیگر امکان حل و فصل یکسویه مسائل دیپلماتیک، برمبناى موازین خاص ملتها از بین رفته بود و توافق طرفینى مى باید دامنۀ نفوذ و عملکرد کشورها را مشخص مى کرد. البته جبر و اقتدار برخى دولتها نیز، موجب تحمیل و الزامات ناخوشایند براى کشورهاى ضعیف بود و از این رهگذر، صدمات سختى به ملتها و کشورهاى فقیر و درمانده وارد آمد. علیرغم این آسیبها، آگاهى ملتها به حقوق خویش و وقوف بر اوضاع ملل کار آمد و پیشرفته، نوعى بیدارى جهانى را پدید آورد و بسیارى از ملتها به ریشه هاى خویش توجه کرده و حیطه هاى تمایز و استقلال خود را مستحکم تر ساختند. جهان به این ترتیب، از تکثرى محدود و شبه قاره اى، به سوى تکثرى واقعى و قومى ـ ملّى تحول یافت. تحولى که با وقوع جنگهاى بین الملل اول و دوم، مناسبات خاص خود را پدید آورد و نقشۀ تازه اى از کرۀ زمین و تقسیمات و تمایزات بومى و بین المللى را ترسیم کرد و متحقق ساخت. در این جهان جدید، مفاهیم تازه اى همچون ملّت، شهروند، استعمار، انقلاب و... همراه با نهادها و مصطلحاتى عام و جهانى، روح تازه اى به همۀ ملتها و امیدهاى آنها مى بخشید. روحى که علیرغم تحکیم شخصیت ملل پیرامونى و ایجاد امید و انگیزۀ تلاشهاى وسیعتر، در سایۀ موازنه اى مخوف و منجمد همچون جنگ سرد، سایه اى از تنازع پنهان میان جهان سرمایه دارى به رهبرى امریکا ـ اروپا و جهان کمونیستى به قیادت اتحاد جماهیر شوروى آن را دچار یأس و هراس مى کرد.
 
دوران عزت و استقلال؛ سومین دورۀ سیاست خارجى ایران با توجه به همین فضاى دو قطبى، در هنگامۀ پیروزى انقلاب اسلامى ایران در سال 1357 آغاز شد. نمادها، جهت گیریها و شکل کلى و حتى شعارهاى آن نیز برآمده از همین وضع و متناسب با جنگ سرد بود. علاوه بر این، ژئوپولیتیک خاص ایران، که بزرگترین و نزدیکترین مدار و سیم خاردار پنهان امریکا در برابر کمونیسم روسى قلمداد مى شد نیز در تکوین سیاست خارجى نوین ایران دخیل بود. در بحبوحه انقلاب اسلامى ایران، دو شعار استراتژیک «استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى» و «نه شرقى و نه غربى، جمهورى اسلامى»، با الهام از انگاره ها و نظریات امام خمینى(س)، موجب رواج اندیشۀ تازه اى در ملّت و نخبگان ایران گردید. این نظریات که صبغه اى عمیقاً دینى داشت و برآیند شخصیت مذهبى حضرت امام(س) و هدایتهاى پى در پى و ساختار عمیق دینى در آحاد ملت ایران بود، با روشن بینى و درایت حضرت امام(س) و هدایتهاى پى در پى و ساختار شکن ایشان، موجب خروج ایران از دایرۀ بستۀ جهان دو قطبى و خیزش در افقهاى تازه بود. افقهایى که اساس آن بر عزت ملّى، منافع ملّى، حقوق انسانى و احترام متقابل برمبناى آموزه هاى اسلامى استوار شده بود.
 
امام خمینى، براى آغاز عصر نوین حیات سیاسى در ایران، نخست مشروعیت ملّى و مردمى در پرتو قوانین مشروع و موضوعه را دنبال گرفتند. ایشان به نخبگان برجستۀ کشور در یکى از بحرانى ترین سنوات حیات سیاسى ایران، مأموریت تدوین و برنامه ریزى قوانین اساسى و زیر مجموعه هاى آن، و نهادهاى متناسب را سپردند و سپس با همه پرسیهاى پى درپى به تحکیم مبانى مردم سالارانه آن اقدام نمودند. این امر، که اهمیت آن در زمان وقوع، از سوى بسیارى از مردم و حتى برجستگان قوم، درک نمى شد، در انظار جهانیان موجب تحکیم اعتبار و تقویت بنیانها و قواعد موجود در کشور گردید و نخستین مجامع و مجموعه هاى حقوقى و قانونى را براى تحرک دیپلماتیک و برنامه ریزى در هر زمینه اى پدید آورد. براساس این مطالب، مطلوبهاى جامعه نیز مشخص گردید و امام خمینى(س) تحرک خاص و دورانسازى را که معیار استقلال براى تمام کشورهاى جهان سوم و مدار حرکت ایشان براى خروج از حیطه هاى سلطه و اقتدار تحمیلى بود آغاز کردند.
 
اصول و مبانى سیاست خارجى اى که امام خمینى(س) طراحى نموده و به صورت قوانین موضوعه تدوین و سعى در اجراى آن مى شد، مى توان در چند اصل خلاصه کرد. مهمترین مفهوم در این زمینه «استقلال» بود، این مفهوم، علیرغم فشارهاى عظیم بین المللى و بحرانهاى فراگیر داخلى، ابداً به معناى انزواى ایران از جهان نبود، بلکه امام خمینى حریم واقعى ملّت ایران و حرمت پایمال شدۀ ایشان را مرتباً مورد تأکید قرار داده و هر نوع رابطه اى را در مرز اصطکاک با این اصل مورد ارزشیابى منفى یا مثبت قرار مى دادند. استقلال، در معناى نهایى مى باید موجب پاره شدن تمام بندها و مجارى سلطه شود و هر کشورى که با سوء استفاده از ضعفهاى داخلى و فساد حکومتگران سابق در ایران، مناسبات و منافع نامشروعى براى خود داشت، از این پس باید جایگزینى دیگر را دنبال کند طبعاً ایالات متحدۀ امریکا که به صور گوناگون در منافع و نهادها و شئون ایران متنفّذ بود و از این رهگذر آسیبهاى فراوان به منافع و حیثیات ما وارد ساخته بود، در رأس تهاجم مشروع و انقلابى ایران قرار گرفت و به رغم دشواریهاى فراوان، این رابطۀ یک سویه و امپریالیستى ملغى اعلام شد.
 
امریکایی‌ها و متحدان ایشان کوشیدند به طرق گوناگون، در سطح منطقه اى، منافع و پایگاههاى از کف رفته را احیا کنند، امّا درایت امام راحل و عزم و وحدت ملّى مانع این امر شد تا جایى که هیچگاه در حیطۀ مرزها و مناسبات داخلى ایران به هیچیک از فرصتهاى سابق دست نیافتند. امّا جداى از این امر، سایر کشورها بر اساس موازین مشروع و متعارف بین المللى مى توانستند فصل نوین روابط خود را آغاز کنند، زیرا احترام متقابل که شرط اصلى روابط متناسب و عادلانه بود، دیگر به عنوان یک اصل پذیرفته و کارآمد در ظل مفهوم استقلال، پایدار شده و انکار آن امکانپذیر نبود. تنها کشورهایى خاص که خارج از مبانى مشروع و حق متقابل انسانى عمل مى کردند، نظیر افریقاى جنوبى در عهد آپارتاید و نژادپرستان صهیونیست و امثال آنان در خارج این قاعده قرار داشتند و ایران از موضعى اسلامى ـ انسانى، مبناى وجودى آنها را نفى و از هرگونه رابطۀ سیاسى و غیر سیاسى استنکاف ورزید.
 
اسرائیل در این میان، به دلیل ماهیت، ژئوپولیتیک و کیفیت اهداف خود، دامنۀ تحرک ایران اسلامى در عرصۀ سیاست خارجى را به الزامات تازه اى متوجه ساخت. تهدیدات بالفعل و بالقوه این رژیم، که با حمایتهاى بى دریغ امریکا و برخى نهادهاى پرقدرت اقتصادى، نظامى و رسانه اى گسترش یافته بود، سبب نگاه فراگیر ایران به کل جهان اسلام و طرح شعارهاى سیاسى در سطح ملل مسلمان جهان گردید. مبناى این تحرک از سوى ایران ماهیتى پیشگیرانه داشت و علیرغم تبلیغات یکسویه و جوّسازى هاى رسانه هاى غربى، خصلت تدافعى در جهت دفاع از کیان و عزت و منافع کل مسلمانان جهان را حمل مى کرد. نهایت آنکه علیرغم کوشش راهبردى به سوى تنش دایى، امام خمینى تحرک جدّى در برابر کانونهاى تنش زا، خصوصاً رژیم صهیونیستى را در دستور کار قرار دادند.
 
جنگ تحمیلى رژیم بعثى عراق، موقعیت نظامگیرى و گرایشات توتالیتر را در منطقه وسعت بخشید، امّا ایران اسلامى به برکت روح دینى و هویت فرهنگى امام خمینى(س) به هیچ وجه خصوصیات نظامهاى آمرانۀ نظامى همچون عراق و حتى ترکیه یا پاکستان را به خود نگرفت. دفاع حماسى ایران در برابر عراق و حامیان متعدد آن، نه تنها موجب خروج ایران از اعتدال نشد، بلکه به تدریج آرمانهاى استقلال و آرزوهاى فرهنگى ـ اجتماعى انقلاب را وسعت بخشید. راهکارهاى امام خمینى(س) در موضعگیرى معقول در برابر شوروى ـ نظیر پیام به لئونید برژنف یا پیام به میخائیل گورباچف ـ به رغم قطع رابطۀ صورى و محتوایى و همه جانبه با امریکا، نشانگر درک ژرف ایشان از ماهیت و موقعیت قدرتهاى بین المللى در رابطه با ایران بود. در حقیقت امام خمینى(س) مفهوم موازنۀ منفى را که در شعار «نه شرقى نه غربى» متراکم گردیده بود، گسترش بخشیدند و تصویر ژرفى از آن را در ارتباط با همزیستى صلح آمیز در پرتو استقلال و مصالح و منافع ملّى کشور ارائه نمودند. در حیطۀ این انگارۀ کلى، منافع ایران، جهان اسلام، ملل مستضعف و بالاخره رابطۀ متقابل با کل کشورها و ملتها، به ترتیب در اولویت سیاست خارجى ایران نمودار گردید.
 
از آن پس، مواضع صلح آمیز امام خمینى که حتى جنگ را براى ابقاى صلح بین المللى تبیین مى کردند، یا خلع سلاح جهان از سلاحهاى کشتار جمعى و اتمى را مورد تأکید قرار مى دادند یا دلالتهایى که به مجامع بین المللى و دستگاههاى داخلى مى فرمودند، زیر مجموعه هاى این سیاست اسلامى ـ انسانى را براى تقویت روح، منافع و حیثیت ملّى مشخص مى ساخت. در مجموعۀ حاضر که بخشى کوچک و گزیده از فرمایشات بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران است، برخى مشخصات و رویکردهاى دیپلماتیک ایران اسلامى از منظر معمار بزرگوار و رهبر عظیم الشأن انقلاب مشخص گردیده و خود بخود گویاى عالیترین کیفیت تفهیم این اصطلاحات و انگاره هاست.
 
انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار