محمد صالح اعلا از خاطرات دوران کاری خود و حال این روزهای خود گفت.

حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ محمد صالح اعلا متولد بیست و پنج آذر 1331 است. وی فعالیت هنری خود را در تئاتر با نمایشنامه‌نویسی، کارگردانی و طراحی صحنه آغاز کرد. بازیگری در فیلم سینمایی «تیغ و ابریشم» به کارگردانی مسعود کیمیایی از شاخص‌ترین آثاری است که صالح اعلا در آن به ایفای نقش پرداخته است.

در ادامه گفتگوی ما را با این هنرمند می‌خوانید:


سین: بیوگرافی مختصر از خودتان؟

جیم: متولد بیست و پنج آذر 1331 هستم، کارم را در تئاتر با نمایشنامه‌نویسی، کارگردانی و طراحی صحنه آغاز کردم. سپس در سینما مشغول به کار شدم، و در سال‌های دانش‌آموزی فیلم‌های کوتاه تبلیغاتی و کوتاه سینمایی می‌ساختم.


سین: بچه آرامی بودید یا شیطون؟

جیم: آرام بودم.


سین: چه شد که وارد عرصه‌ هنر شدید؟

جیم: باد مرا به سمت زیبایی‌شناسی آورد، من از کودکی پشت کلمات و رفتارهای مردم آینه می‌گذاشتم. همراه مادرم به نمایش آیینی می‌رفتیم. نمایش برای من پدیده‌ شورانگیز و غافلگیر کننده بود.


سین: شما مدتی بازیگر بودید، چرا این حرفه را کنار گذاشتید؟

جیم:
بازیگری برای من پیش آمد پیش‌بینی نشده بود. با احترام به مسعود کیمیایی در فیلم سینمایی «تیغ و ابریشم» بازی کردم و فکر می‌کردم دیگر فیلم بازی نخواهم کرد، اما در 10-20 فیلم دیگر هم بازی کردم.


سین: چرا ما محمد صالح اعلا را کمتر در قاب تلویزیون می‌بینیم؟

جیم: علت کم‌کاری من در تلویزیون این است که در زمینه کتاب با ناشران تعهد دارم که نوشته‌هایم منتشر شود. در حال حاضر دو شب در رادیو پیام و تهران برنامه دارم.


سین: چه چیز شما را ناراحت می‌کند؟

جیم: دل من لوس است، خیلی زود غمگین می‌شود. بیشتر غصه‌ مظلوم مرا غمگین می‌کند.


سین: قهرمان زندگی شما؟

جیم: پدرم. پدرم قهرمان کشتی و شنا بودند و بیشتر دانش، به ویژه فلسفه و اخلاق.


سین: اهل فوتبال هستید؟

جیم: من در همه زندگی تنها چند گل زده‌ام، در عوض گل های زیادی خورده‌ام.


سین: موسیقی گوش می‌کنید؟ چه سبکی را می‌پسندید؟

جیم: بله، موسیقی آرام، محلی، مقامی و مانند آن‌ها.


سین: اهل سفر هستید؟ دوست دارید به کجا سفر کنید؟

جیم: در دوران دانشجویی دائما در سفر بودم و در سال‌هایی که زیاد فیلم بازی می‌کردم، اما در این سال‌ها برای تدریس به سفر رفته‌ام.


سین: چه چیزی شما را خوشحال می‌کند؟

جیم: چای نوشیدن و نشستن روبروی خانواده‌ام، صحبت‌ کردن و بیشتر شنیدن حرف‌ها، خندیدن، بغض کردن آن‌ها.


سین: بهترین خاطره از اجرا؟

جیم:
در سال‌هایی که در شب‌های سال‌ نو در تلویزیون برنامه داشتم، یک سال زمان تحویل سال صبح بود، من شب تلویزیون کار می‌کردم، صبح در خدمت استادانی در رادیو پیام بودم، پس از سلام به هموطنان جان پای میکروفون خوابم برد، تا پایان برنامه که بیدار شدم گفتم سال نو مبارک و خداحافظ.


سین: راز آرامش اجرای شما؟

جیم: خوشبختانه در نظر آرام‌ام، جلوی دوربین یا میکروفون یکی از بی‌قرارترین آدمیزادهای روی زمینم. همین قلبم که حالا در سینه دارم و آرام می‌زند، هنگام اجرا سخت می‌کوبد، حیف کسی قلبم را نمی‌بیند.


سین: اگر به گذشته برگردید، دوباره همین را ادامه می‌دهید؟

جیم: من با این که کارم خیال بازی است، اما واقع بین‌تر از اینم که تصور بازیگری را داشته باشم. زندگی که مثل ماشی نیست، وقتی پنچر شدی زاپاس را از صندوق درآوردی. زندگی مثل فوتبال است، داور به موقع سوت می‌زند و زمین‌ها عوض می‌شود.


سین: تیکه کلام «بینندگان جان» که شما در برنامه‌هایتان استفاده می‌کنید، از کجا می‌آید؟

جیم: این شیوه بیانی مادرزادی است، از دلم شره می‌کند.


سین: اهل فضای مجازی هستید؟

جیم: چندسالی است چنان با این فضا زلفی گره زده‌ام، که بی‌آن دیگر ادامه زندگی برایم مقدور نیست، اینترنت چند سالی است بین من و کتابخانه و کتاب‌هایم فاصله بعیدی انداخته است.


سین: یکی از اشعارتان را برایمان بخوانید.

جیم: سینه‌ام دکان عطاری است، دردت چیست؟

شنبلیله، رازیانه، شاهی و گشنیز

احله، آویشن، گل‌سرخ شورانگیز

سینه‌ام دکان عطاری است، دردت چیست؟

تو اگر جسمت بهاران است

اما جان تو پاییز

راه را گم کرده‌ای

عازم مسجد سلیمانی، ولیکن می‌رسی تبریز، عاشقی تو، عاشقی تو 

من برای عاشق بی‌کس، برای عاشق بی‌چیز

راه رفتن، گریه کردن زیرباران می‌کنم تجویز

نازبوها، بوی نعنا، بوی یاس، پیرهن چاکی، درانیدن لباس

سینه‌ام دکان عطاری است، دردت چیست؟


سین: سخن پایانی؟

جیم: من هم‌چنان پنجره بر دوش، به دنبال نسیمم.




گفتگو از: زهرا محرمی


انتهای پیام / 



اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار