به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان این زن که مریم نام دارد، صبح دیروز پای چوبهدار رفت و با تلاش مددکاران زندان و قاضی اجرای ،حکم فقط توانست سه روز از اولیایدم مهلت بگیرد تا ٣٠٠ میلیون دیه درخواستی آنها را تأمین کند.
مرداد سال ٨٣ به پلیس خبر رسید مردی گم شده و خبری از او نیست تا اینکه چند روز بعد جسد او را در بیابانی پیدا کردند. یکی از پسران مقتول به پلیس گفت: پدرم مدتی بود که با زنی ازدواج کرده و با هم زندگی میکردند از وقتی پدرم گم شد، از این زن هم دیگر اثری نبود و ما درحالحاضر به او مظنون هستیم وقتی مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند متوجه شدند خانواده مریم در شمال کشور زندگی میکنند آنها به پلیس گفتند خبری از این دختر ندارند و او به آنها مراجعه نکرده است تا اینکه مدتی بعد مریم خود را به کلانتری مراجعه کرد و گفت شوهرش را به قتل رسانده است.
این زن به پلیس گفت: با مردی جوان آشنا شدم هرچند به او هم علاقهای نداشتم اما ناراحتیای که از شوهرم داشتم باعث شده بود به سمت آن مرد بروم و با هم درددل کنیم. من گفتم فاصله سنی بسیار زیادی با شوهرم دارم و اصلا او را دوست ندارم. چند هفته بیشتر از آشنایی ما نگذشته بود که یک روز وقتی من و مرد جوان در خانه بودیم همسرم به صورت اتفاقی و در ساعتی که هیچوقت به خانه نمیآمد وارد منزل شد. مرد جوان را مخفی کردم، وقتی شوهرم ناهار خورد و خوابید، ما با چوب ضرباتی را به او وارد کردیم و او را کشتیم و بعد هم جسدش را به جایی منتقل کردیم اما حالا من بهشدت از کرده خودم پشیمان هستم. مریم بعد از بیان جزئیات قتل برای محاکمه به دادگاه فرستاده شد. او در جلسه رسیدگی به پروندهاش جزئیاتی تکاندهنده از زندگیاش را بیان کرد که نشان میداد قربانی دوبار ازدواج تحمیلی کرده است.
مریم درباره زندگیاش گفت: ١٧ساله که بودم به دلیل فقر شدیدی که خانوادهام گرفتارش بودند پدرم من را به مردی جوان داد. راضی به ازدواج نبودم و او را دوست نداشتم اما پدرم وادارم کرد با آن مرد ازدواج کنم. شوهر اولم اعتیاد شدیدی داشت و من خیلی عذاب میکشیدم به صورت ناخواسته باردار شدم و خداوند به من دختری داد با اینکه بچه داشتیم اما شوهرم اعتیادش را ترک نکرد و هر روز هم بدتر میشد. مجبور شدم از شوهرم طلاق بگیرم. این بار با یک بچه به خانه پدرم برگشتم. هزینه زندگی من هم روی دوش خانوادهام بود. وضعیت ما خیلی سخت بود.
فقر خانوادهام دوباره باعث شد تا من یکبار دیگر تن به ازدواج اجباری دهم. پدرم میگفت تو بچه داری مرد جوان سراغت نمیآید و من هم از عهده هزینههای شما برنمیآیم هر خواستگاری داشتی باید بروی. من زیر بار نمیرفتم بااینحال یک روز پدرم آمد و گفت صحبتهایش را با خواستگاری که من هرگز ندیده بودمش، کرده است و من بهزودی پای سفره عقد مینشینم. پدرم از آن مرد پول هم گرفته بود. هرچه مقاومت کردم فایدهای نداشت. شوهر جدیدم چندین فرزند داشت همسر اولش فوت کرده بود و بعد از ازدواج فرزندانش، او تنها زندگی میکرد. پدرم گفت همین فرد مناسب است با بچهات به خانه او برو و از این به بعد همسرش هستی. متهم ادامه داد: یکبار دیگر زندگی روی سیاهش را به من نشان داد. من با مردی ازدواج کردم که حتی کلامی با هم نمیتوانستیم حرف بزنیم، او را دوست نداشتم و دلم نمیخواست کنارش باشم. تا اینکه یک روز سوار تاکسی شدم و داشتم از مدرسه دخترم برمیگشتم در ماشین گریه کردم. مرد راننده از من پرسید چه شده است. من هم کمی درددل کردم و بعد رابطه ما نزدیکتر شد، علاقهای به آن مرد نداشتم فقط میخواستم از زندگیای که در آن گرفتار هستم نجات پیدا کنم. یک روز که آن مرد به خانهام آمد شوهرم هم به صورت اتفاقی وارد شد با اینکه آنها همدیگر را ندیدند، اما ما شوهرم را با واردکردن ضربات چوب کشتیم.
با پایان جلسه رسیدگی هر دو متهم به قصاص محکوم شدند. با توجه به اینکه باید حکم بر مشارکت در قتل بود اولیایدم برای اجرای آن باید مبلغی پول به مریم میپرداختند. وقتی مراحل قانونی طی شد مریم در شعبه اجرای احکام اعلام کرد پولی را که اولیایدم باید بدهند، نمیخواهد و رضایتش را دراینباره اعلام کرد بااینحال، اولیایدم در اجرای حکم همچنان مصمم بودند.
صبح دیروز مریم پای چوبهدار رفت و تلاش مددکاران زندان و قاضی اجرای احکام برای رضایت به نتیجهای نرسید و فرزندان مقتول اعلام کردند ٣٠٠ میلیون تومان دیه میخواهند تا بخشش خود را اعلام کنند. آنها تا یکشنبه به مریم فرصت دادند این پول را تأمین کند.
منبع:شرق
برای آگاهی از آخرين اخبار و پيوستن به کانال تلگرام باشگاه خبرنگاران جوان
اينجا را کليک کنيد.
انتهای پیام/