"لوران فابیوس" وزیر امور خارجه فرانسه اخیراً گفته است ضرورتی به کنارهگیری رئیس جمهوری سوریه از مسند حکمرانی قبل از انتقال قدرت سیاسی در این کشور وجود ندارد.
فابیوس، مقابله جدی و جنگ علیه گروه تروریستی داعش را بسیار مهم ارزیابی کرده است. البته حقیقت این است که جنگ علیه داعش و نیز سایر گروههای معارض تکفیری در سوریه، زمانی موثر خواهد بود که تمامی قوای مردمی و نظامی سوریه در این کارزار فرسایشی با یکدیگر اتحاد لازم و کافی را داشته باشند.
وزیر خارجه فرانسه معتقد است «یک سوریه متحد، مستلزم انتقال سیاسی است.» مفهوم این جمله این است که تا برقراری کامل امنیت و نظم در کشور سوریه و پاکسازی مظاهر توحش اسلامستیزان داعشی در منطقه، بشار اسد میبایست در رأس هرم قدرت دمشق باقی بماند و این مطلب، لزوماً بدین معنا نیست که وی پیش از انتقال سیاسی از قدرت کنارهگیری کند.
دولت فرانسه پیشتر نیز همانند سایر متحدان غربی خود، نظرات بسیار سختگیرانهای در قبال آینده سیاسی بشار اسد و خاصّه چیدمان حکومتی دولت سوریه داشته است لیکن امروز، پاریس، مواضع بهتر و عقلانیتری نسبت به سرنوشت مردم سوریه لحاظ کرده است.
لازم به ذکر است "فابیوس" طی هفتههای گذشته، در قالب اظهارنظری خصمانه گفته بود؛ اگر رئیس جمهور سوریه بر قدرت باقی بماند، اقدام مشترک علیه تروریسم ممکن نیست. وی اذعان کرده بود فرانسه همواره مدعی است که با مدیریت اسد، محال است که ارتش سوریه حاضر به همکاری با شورشیان میانهرو؟! برای سرکوب داعش شود.
جالب اینجاست که این تحولات در حوزه تصمیمگیری فرانسه، زمانی رخ میدهد که "اولاند" رئیس جمهوری این کشور در حاشیه سفر خود به آمریکا مدعی شده بود باید اسد از قدرت کنار برود. از طرفی، "جان کری" وزیر خارجه آمریکا در مقایسه با اظهارات گذشته خود در مورد بشار اسد، مواضع ملایمتری اتخاذ نموده است.
وی ابراز داشته است که این احتمال وجود دارد تحت شرایطی ویژه، با حضور اسد در قدرت، ارتش سوریه و شورشیان مخالف تروریستهای داعش با هم همکاری کنند.
وزیر خارجه آمریکا در عین حال تأکید کرده است که تضمین همکاری میان نیروهای سوری و مخالفان میانهرو حکومت اسد دشوار میباشد؛ به این دلیل که این اتحاد میتواند به منزله ابقای بشار اسد در قدرت قلمداد گردد که چنین چیزی، غیرقابل قبول است.
تحلیل سیاسی موضوع:
تحلیل این موضوع، خود نیازمند طرح یک سوال مهم است و آن اینکه چرا در روزهای گذشته دستگاه دیپلماسی غرب اگرچه به صورت ناچیز، نگرش خود را در بحث حل بحران سوریه تغییر داده است و پرسش دوم این است که چرا فرانسه، پیشقراول این بازبینی سیاسی در مواضع غرب است و در نهایت، سوال تاملبرانگیز دیگر اینکه اساساً چرا غرب اصرار دارد حتماً در مورد آینده دولت و مردم سوریه رأساً تصمیم بگیرد؟
پاسخ به چرایی طرح مسئله:
نیک میدانیم که مولود اصلی تمامی بحرانهای منطقه طی سالیان گذشته تاکنون اعم از تسری اختلافات قومی - قبیلهای و مذهبی، گسترش نیروهای پیکارجو در منطقه و دسیسهچینی علیه دولتهایی است که مغایر منویات غرب حکمرانی خصوصاً ایالات متحده، انگلیس و همچنین رژیم صهیونیستی عمل میکنند.
امروزه، بیش از یک دهه از حضور آشکار آمریکا در منطقه به بهانه مقابله با تروریسم میگذرد. در این مسیر، ایالات متحده، از همکاریِ متحدان منطقهای و فرامنطقهای خود ازجمله رژیمِ رو به موت عربستان سعودی بسیار بهره برده است و مولود این همگرایی، فرزندان کوتهفکر، متحجر و عقبمانده قرون وسطایی و گروه های افراطی بوده است.
دور از ذهن به نظر میرسد روزگاری بیاید که کاخ سفید و دولت خودمشروع صهیونیستی، تمایلی به پایان اینگونه بحرانها در منطقه استراتژیک خاورمیانه داشته باشند در غیر این صورت، در مواقع حاکمیت صلح پایدار در جهان، آنها شاهد انباشت تسلیحات و ادوات جنگی و سلاحهای کشتار جمعی در انبارهای خود هستند. در این میان، حاکمان غرب یا نمیخواهند و یا نمیتوانند افسارِ گسیخته تروریسم را در جهان مهار کنند.
در سوی دیگر، ائتلاف تهران - مسکو - دمشق برای مقابله با داعش که در نتیجه فعالیت آن، قدرت روزافزون این گروه تکفیری در عرصه میدانی به میزان قابل توجهی فروپاشیده است، دلیلی است بر این مدّعا لذا، نظر به بازیگری و نقش اولّی ایران و روسیه در مناقشات سوریه، دولتمردان غربی، اینک دچار استیصال فکری و سیاسی شدهاند.
از آنجا که طی چند سال اخیر، تروریسم منطقهای به لحاظ ماهوی تبدیل به تروریسم بینالمللی شده است؛ لذا دامنه اقدامات وحشیانه گروههای تروریستی، مرزهای خاورمیانه را درنوردیده است.
تراژدی کابوسوار داعش در حال حاضر، در اروپا و ازجمله در خیابانهای پاریس به اکران درآمده است و تروریسم، گویا دیگر به قربانیان شیعه، سنی، ایزدی و کرد قناعت نمیکند. به همین دلیل، پیشرو بودن دولت فرانسه برای مبارزه علیه تروریسم، امری طبیعی به نظر میآید.
به موازات تحرکات تروریستیِ چند هفته گذشته در پاریس، واشنگتن، رم، لندن و مادرید از سوی داعش به اقدامات مشابه تهدید شدهاند؛ جغرافیایی که در سنوات قبل در کوران آتشبازی دولتهای خود در آسیای غربی، تا حدود زیادی در عافیت به سر میبردند.
باید تصریح کرد که سالیان متمادی، قدرتهای تمامیتخواه غرب، عادت ناپسندی مبنی بر دخالت در برخی کشورها به ویژه خاورمیانه داشتهاند. وجود ذخایر غنی انرژی و شریان راهبردی خلیج فارس، خلیج عدن و بابالمندب در منطقه غرب آسیا و ظهور قدرت منطقهای ایران به عنوان عامل برهمزنندهی توازن قوا در منطقه میتواند از مهمترین دلایل مداخله و حضور غرب در قاره کهن باشد.
بر کسی پوشیده نیست که آمریکا و غرب، بر اساس دستورات و خردهفرمایشات حکومت تلآویو، رفتار سیاسی خود را تنظیم میکنند. کشوری مثل سوریه با دارا بودن موقعیت جغرافیایی خاص ازجمله به دلیل نزدیکی به مرزهای ترسیم شده دولت صهیونیستی و نیز به این دلیل که در میان اعراب از متحدان راهبردی ایران است، ضرورتاً به طور بالقوه، تهدیدی بزرگ برای موجودیت رژیم صهیونیستی است. از این رو، غرب بسیار علاقمند است که حکومتی با گرایشهای ضدّ ایرانی و تمایلات سیاسیِ غربی، اریکه قدرت را در سوریه به دست بگیرد.
با توجه به تحولات میدانی در حوزه دیپلماسی کشورها و نیز اعلام نظر متقن تهران و مسکو در مورد مسائل سوریه، به قدرت رسیدن یک دولت دستنشانده در سوریه، دور از تصور به نظر میرسد. مضاف بر اینکه ایران در طول مذاکرات مربوط به حل بحران سوریه موسوم به نشستهای ژنو، صراحتاً حمایت خود را از اسد اعلام نموده و راهحل را صرفاً در مسیر انتخابات با رأی مردم سوریه دنبال میکند و به هیچ روی، قائل به خروج پیش از موعد مقرر دولت اسد از مرکز سیاسی سوریه نخواهد بود.
به نظر میرسد جزر و مدّ سیاسی فرانسه و غرب در حل بحران سیاسی سوریه، ماحصل پافشاری و استحکام سیاست خارجی ایران در قبال حمایت و طرفداری از جبهه مقاومت به خصوص دولت و مردم سوریه و به طور کلی، منطقه است.
محمدرضا شجاعیان
انتهای پیام/